پاسخ های حضرت آیت الله العظمی روحانی (مد ظله العالى)به استفتائات قوه قضائیه و موسسه حقوقی وکلای بین الملل

اشاره

سرشناسه :روحانی، محمدصادق، 1303 -

عنوان و نام پديدآور :پاسخ های حضرت آیت الله العظمی روحانی به استفتائات قوه قضائیه و موسسه حقوقی وکلای بین الملل.

مشخصات نشر : تهران: حدیث دل، 1381.

مشخصات ظاهری :322ص.

فروست :مجموعه استفتائات؛1.

شابک :964-93352-1-8:4000ریال ؛ 4000ریال(چاپ دوم)

يادداشت :چاپ دوم:تابستان1382.

موضوع :حقوق -- فتواها

موضوع :فتوا های شیعه -- قرن 14

موضوع :فقه جعفری -- رساله عملیه

رده بندی کنگره :BP183/9/ر93پ 2 1382

رده بندی دیویی :297/3422

شماره کتابشناسی ملی :م 81-27611

ص :1

اشارة

پاسخ های حضرت آیت الله العظمی روحانی به استفتائات قوه قضائیه و موسسه حقوقی وکلای بین الملل.

ص :2

ص :3

مقدمه: اجتهاد، رمز جاويد ماندن اسلام

اشاره

اجتهاد، يعنى به كار بردن منتهاى كوشش براى درك مقررات اسلام با استفاده از منابع: كتاب، سنت، عقل و اجماع.

در اين عصر، اجتهاد يكى از وظايف خطير و پر مسئوليت علما و فقهاى اسلام است. اجتهاد در دوره خاتميت نقش بسيار حساس و اساسى به عهده دارد و در واقع پلى است كه دنياى گذشته را با دنياى آينده، مربوط مى سازد. و از شرايط امكان جاويد ماندن آئين اسلام است و به حق آن را نيروى محرك اسلام خوانده اند.

ابن سينا (370 - 428 ه- . ق) فيلسوف نامى اسلامى با روشن بينى خاصى، موضوع اجتهاد را اين چنين مطرح كرده و گفته است: «كليات اسلامى ثابت و لايتغير و محدود است، و اما حوادث و مسائل نامحدود و متغير است و هر زمانى مقتضيات مخصوص خود را و مسائل مخصوص خود دارد، به همين جهت ضرورت دارد كه در هر

ص:4

زمانى گروهى متخصص و عالم به كليات اسلامى و عارف به مسائل و پيش آمدهاى زمان، عهده دار اجتهاد و استنباط حكم مسائل جديد از كليات اسلامى بوده باشند.» (1) آرى زمان به سرعت پيش مى رود، قهراً مقتضيات زمان، مسائل جديدى را در زندگى انسان پديد مى آورد كه در زمان هاى گذشته، موضوع آن ها هنوز محقق نشده بود، براى پاسخ به اين نياز بزرگ، وجود فقهاى زنده و روشن بينى لازم است كه پابه پاى زمان پيش روند، مفاهيم و كليات اسلامى را با زندگى نوين جهانى بشر تطبيق كنند تا برحسب پيشرفت علم و آگاهى مردم، تلقى و برداشت مذهب را در ذهن وانديشه تحول ببخشند و فقه را بر حسب نياز زمان و به ميزانى كه در هر زمان امكان كشف و فهم بهتر آن حقايق مى رود، ممكن سازند، تا مذهب در چارچوب شرايط كهنه و گذشته نماند و منجمد نشود و از زمانش واپس نيفتد.

در يكى از اخبار «اجتهاد و تقليد» مى خوانيم:

«وامّا الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الى رواة حديثنا (احاديثنا) فانهم حجتى عليكم وانا حجة الله» (2)

شخصى به نام «اسحاق بن يعقوب» نامه اى براى حضرت ولى عصر(عج) مى نويسد و از مشكلاتى كه برايش رخ داده، سؤال مى كند و «محمد بن عثمان عمرى» (نماينده آن حضرت) نامه را مى رساند.

پاسخ نامه به خط مبارك صادر مى شود كه در حوادث و رويدادها به راويان حديث ما رجوع كنيد، زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدايم.

ص:5


1- (1) . شفا، آخر الهيات.
2- (2) . وسائل، ج 18، ص 101؛ كتاب القضاء، باب 11، [1] حديث 9؛ اين حديث را مرحوم شيخ طوسى در كتاب «الغيبه» و طبرسى در «الاحتجاج» [2] نيز نقل كرده اند..

منظور از «حوادث واقعه» كه در اين روايت آمده، همان مسائل جديد است. نويسندة نامه سؤال مى كند حالا كه بعد از اين ما دسترسى به امام خود نخواهيم داشت، با مسائل تازه اى كه پيش مى آيد چه كنيم؟ امام(عج) فرمود: به فقهاء و حكام شرع مراجعه كنيد. ولى بعضى از فقهاى معاصر مى گويند: منظور از «حوادث واقعه» مسائل و احكام شرعيه نيست؛ زيرا اين موضوع جزو واضحات مذهب شيعه بوده است كه در مسائل بايد به فقهاء رجوع كنند، منظور از «حوادث واقعه» پيشآمدهاى تاز اجتماعى است كه براى مردم و مسلمين روى مى داده است. يعنى حوادث مستحدثه به طور كلى هم روى دادهاى فرهنگى، فكرى، اجتماعى، سياسى، اقتصادى و انسانى است. به هر حال خواه منظور از «حوادث واقعه» خود پيشآمدها باشد و يا مسائل تازه اى كه به مرور زمان رخ مى دهد، برگشت به يك معنى است. يعنى در حوادث و مشكلات به روات احاديث (فقهاء) مراجعه كنيد و از آن ها كسب تكليف نماييد. زيرا آن ها حجت من بر شما مى باشند و من حجت خدا بر شمايم و اين يكى از پيش بينى هاى مترقى فقه شيعه است كه (حوادث مستحدثه) را كه در هر زمانى روى مى دهد و طبيعتاً در قوانين فقهى پيشين حكم و راهحلش نيامده است بايد فقهاء بررسى كنند و براساس موازين علمى و اجتهادى آن مطرح سازند و پاسخش را بيابند.

مطالعه و بررسى كتب فقه در قرون مختلف، مى رساند كه به تدريج به موازات نيازمندى هاى مردم، مسائل جديدى وارد فقه شده و فقهاى هر زمان در مقام پاسخگويى برآمده اند و به همين جهت به تدريج بر حجم فقه افزوده شده است. اين اصل مى رساند كه چگونه اسلام مسأله زمان و عامل تغيير و تحول ونوآورى را در طى ادوار تاريخى پيشبينى كرده است و فقهاء را در برابر آن مسئول دانسته است. راز و رمز اجتهاد را با مشخصات ذيل مى توان شناخت:

ص:6

1- عقل يكى از منابع و مدارك احكام است

هيچ دينى مانند اسلام با عقل پيوند نزديك نداشته و براى آن اهميت قائل نشده است. آرى تنها اسلام است كه «عقل» را يكى از منابع احكام و اساس دين دانسته است. (1) فقهاء در استنباط احكام به چهار منبع و مدرك تمسك مى كنند: كتاب، سنت، عقل و اجماع. و ميان عقل و شرع رابطة ناگسستنى قائلند كه آن را در اصطلاح خودشان «قاعده ملازمه» مى نامند و مى گويند: «كلما حكم به العقل حكم به الشرع وكلما حكم به الشرع حكم به العقل: هر چه عقل حكم كند، شرع نيز مطابق آن حكم مى كند، هر چه شرع حكم كند، عقل بر طبق آن حكم مى كند.

آرى عقل در فقه اسلامى علاوه بر اين كه خود مستقلاً منبع و مدرك احكام است، در استنباط از ساير منابع و مدارك نيز مددكار خوبى است.

پس اصل (هر چه عقل روا دارد، شرع هم روا مى دارد) يك اصل ثابت و ديرين است كه هرگز منسوخ نشده و نميشود. از اين رو پذيرش وارد كردن عقل در حريم دين يكى از جهاتى است كه انطباق اين دين را با مقتضيات زمان آسان كرده و مانع بزرگ جاويد ماندن را از ميان برمى دارد.

2- در اسلام براى هر موضوعى حكمى است

يكى ديگر از جهاتى كه به اسلام امكان جاويد ماندن مى دهد اين است كه: در قوانين اسلام حكم هيچ موضوعى فروگذار نشده است. البته اين يك ادعا نيست بلكه يك واقعيت است و براى كسانى كه به اصول فقه اسلام آشنا باشند كاملاً روشن مى باشد.

ص:7


1- (1) . العقل اساس الدين ، جمله اى است از آن حديث بسيار عالى اميرمؤمنان (ع) كه از خود پيامبر اكرم(ص) نقل مى كند و اين حديث را قاضى عياض در كتاب خود «الشفاء بتعريف حقوق المصطفى» آورده است..

زيرا اگر در يك مسئله دليل خاص عقلى يا نقلى (كتاب، سنت، عقل و اجماع) وجود داشته باشد حكم آن مسئله طبق مدرك معلوم است، و اگر دليل خاصى در مسئله نبود به قواعد كلى به اصطلاح عموماتى كه در قرآن يا سنت وارد است رجوع مى كنند.

چند نمونه از «قواعد عامه» را به طور اجمال يادآور مى شويم:

الف) قواعد حاكم:

در متن مقررات اسلامى يك سلسله قواعد كنترل كننده قرار گرفته است كه فقهاء آن ها را «قواعد حاكم» مى نامند. اين ها قواعدى هستند كه بر سراسر احكام و مقررات اسلامى تسلط دارند و بر همه ى آن ها حكومت مى كنند. قاعده لا ضرر و لا حرج از اين دسته اند در حقيقت اسلام براى قواعد حاكم «حق وتو» قائل شده (1) است.

در اسلام هر كس در اجراى حقوق و استفاده از امكانات خود آزاد است، ولى به موجب قاعده لاضرر آزادى هر كس تابع محدوديت هايى است كه به وسيله قانون، منحصراً به منظور مراعات حقوق و آزادى هاى ديگران و براى نظم عمومى وضع گرديده است. فقهاء از اين قاعد كلى حكم صدها موضوع جزئى را استفاده مى كنند.

و همچنين احكام و مقررات اسلامى تا زمانى قابل اجراء است كه به مرتبه «عسر وحرج» برسد و در صورت حرج حكم برداشته شده و تكليف انسان هم عوض مى شود.

ب) در اسلام دو حكم كلى است به اين صورت: «احلت لكم الطيبات» و «حرمت عليكم الخبائث» در اسلام حكم بعضى از خوردنى ها و آشاميدنى ها به طور صريح و

ص:8


1- (1) . اين قواعد داستان مفصلى دارد اولى از فرمايش پيغمبر اكرم (ص) «لا ضرر ولا ضرار فى الاسلام» دومى از آيه شريفه: «ما جعل عليكم فى الدين من جرح» استفاده شده است..

روشن بيان شده است: مانند: شراب، ميته، گوشت خوك و خون و... ولى برخى از آن ها به صورت كلى مانند: «احلت لكم الطيبات» و «حرمت عليكم الخبائث» آمده است و از اين فهميده مى شود. فقها، از اين دو حكم كلى، احكام زيادى استفاده مى كنند و حتى چيزهايى كه به مرور زمان در بين مردم خوردن آن ها رايج مى شود حكم آن ها را نيز از اين قواعد كلى استنباط مى نمايند.

ج) قاعده تزاحم (اهم و مهم)

در اسلام احكام تابع يك سلسله مصالح و مفاسد واقعى است چون مصالح و مفاسد در يك درجه نيستند لذا احكام طبق آن ها درجهبندى شده است و اين جهت سبب شده كه باب مخصوص در فقه اسلامى به نام باب «تزاحم» يا «اهم و مهم» باز شود و در صورت برخورد و اجتماع مصالح و مفاسد گوناگون، اسلام اجازه داده، فقهاء و كارشناسان اسلامى درجه اهميت مصالح را با توجه به راهنمائى خود اسلام، بسنجند و مصالح مهمتر را بر مصالح كماهميت تر ترجيح بدهند و خود را از اين بنبست خارج نمايند.

البته، قواعد عامه منحصر به اين ها نيست و نظائر زيادى دارد كه اينجا مجال سخن درباره ى آن ها نيست.

بنابراين در اسلام براى هر موضوعى حكمى است و اگر به دليل خاصى نباشد با قواعد كلى مسئله روشن خواهد شد و اگر موضوعى بود كه مشمول هيچ يك از عمومات و قواعد كلى نبود آنگاه به اصول عمليه چهارگانه (استصحاب، احتياط، تخيير و برائت) رجوع مى شود و چون مجارى اصول طبق يك حصر عقلى در همين چهار مورد است حتما مسئلهى مورد بحث داخل تحت يكى از اصول خواهد گرديد، پس ممكن نيست موضوعى پيدا شود كه از نظر فقهى حكم آن معلوم نباشد. آرى اين است راز و رمز اجتهاد كه اسلام را با مقتضيات زمان تطبيق مى كند.

ص:9

بدين ترتيب اسلام شامل همهى دستورات و احكامى است كه بشر، تا پايان دنيا، براى سعادت و كمال خود احتياج دارد. در كتاب شريف كافى، فصلى است تحت عنوان «تمام احتياجات مردم در كتاب و سنت بيان شده است» و قرآن «تبيان كل شئ» يعنى روشنگر همه چيز، و همه امور است. امام(ع) سوگند ياد مى كند - طبق روايات- كه تمام آنچه ملت در هر زمان احتياج دارد در اسلام هست و در آن هيچ شكى نيست.

اين مطلب، مجرد ادعا نيست بلكه حقيقتى است كه حتى شرقشناسان و حقوقدانان غربى نيز به اين حقيقت اقرار و اعتراف دارند و تعاليم عاليهى اسلام را يك مكتب حقوقى ديگرى مستقل و زنده شناخته اند.

يكى از دانشمندان بزرگ غرب، «سانتيلانا» گفته است:

«در فقه اسلامى آن قدر از قوانين موجود است كه براى مسلمانان در قانون گذارى مدنيشان كافى است، اگر نگوييم كه براى تمام انسانيت كفايت مى كند».

همچنين «هاكنج» محقق معروف امريكايى و استاد فلسفه دانشگاه «هاروارد» در كتاب «روح سياست جهانى» پس از آن كه بحث مفصلى راجع به اصول و مبادى فقه اسلامى ايراد مى كند، چنين مى گويد:

«راه پيشرفت كشورهاى اسلامى اين نيست كه از نظام ها و ارزش هاى غرب تقليد كنند و آن را در زندگى خودشان به كار ببندند... عده اى مى پرسند آيا در اسلام اين نيرو وجود دارد كه افكار جديدى توليد كند و قوانين و دستورات ممتاز و مستقلى براى بشر عرضه بدارد كه كاملاً با احتياجات و مقتضيات زندگى جديد موافق باشد؟ پاسخ اين است كه در نظام اسلامى نه تنها هر نوع استعداد و آمادگى براى پيشرفت و تكامل وجود دارد بلكه

ص:10

قابليت تطور نظام اسلام از بسيارى از نظام هاى ديگر بيشتر است. مشكل كشورهاى اسلامى اين نيست كه در آئين اسلام ابزار پيشرفت نيست، بلكه اين است كه متأسفانه در كشورها تمايل و اراده ى لازم براى استفاده از اين ابزار پيشرفته وجود ندارد، من با كمال واقعبينى درك مى كنم كه دين اسلام كليه مبادى و اصول لازم را براى پيشرفت و تكامل در بر دارد». (1)

بزرگترين افتخار و امتياز علمى شيعه در طول تاريخ باز نگاه داشتن «باب اجتهاد» است. مجتهدان شيعه حلقه هاى اتصالى مابين سلسله امامان و شيعه ها هستند. اين معنى سبب مى شود دين هميشه تازه و زنده بماند. با گذشت زمان و توسعه روزگار پيش برود. انتظار مى رفت فقه شيعه همه چيز را زير پر گرفته و درباره هر چيز بزرگ و كوچك حكم مشخصى داشته باشد و نسبت به كليه موضوعات تازه احداث حكمى پيدا كرده، تكليف مردم را روشن كند و فقهاى شيعه جوابگوى مسائل زمان و حلال مشكلات جهانى باشند.

وليكن فقهاى شيعه به دليل وجود حكومت هاى جائر وجو تقيه و بركنار بودن آنان از جريانات سياسى و نظامى و اقتصادى و صنعتى جوامع، فرصت نيافتند آنطورى كه بايد فقه را به طور گسترده، بحث و بررسى نمايند. بدين جهت فقه اسلامى در هر زمينه، متناسب با تطورات و تحولات زمان پيش نرفت و از همسازى و هماهنگى با مسائل روز خصوصاً در مسائل سياسى و اقتصادى و اجتماعى باز ماند و در كتاب هاى فقهى باب مخصوصى به طرز اداره مردم و سيستم حكومتى اسلام و مباشرت در امور و اموال عمومى و كفالت و احتياجات شهرى باز نگرديد و در بسيارى از مسائل مهم سياسى، اجتماعى، اقتصادى و حقوقى به حد كافى بحث نشد

ص:11


1- (1) . از كتاب روح سياست جهانى..

و براى جويندگان همچنان يك خلاء فكرى باقى مانده است.

اكنون كه روحانيت و مرجعيت شيعه توانسته در اثر مبارزات پيگير و دامنهدار خود، استبداد و استعمار را به زانو در آورد و مردم جهان را به تعاليم اسلام جلب نمايد، اكنون كه روحانيت شيعه از انزوا به در آمده و در جامعه موقعيت خاصى يافته است، آنچنان كه در مجامع بينالمللى روى آن حساب مى شود و ده ها موفقيت ديگر كه اخيراً نصيب علماى شيعه شده است، ضرورت و فوريت يك نهضت عميق علمى بر پايه تحقيق اجتهادى در فقه و ساير رشته هاى علوم اسلامى در اين زمان بيش از هر وقت ديگر احساس مى شود و برترى فقه شيعه هم بر ديگر مذاهب فقهى در همين است كه راه تحقيق تازه و استنباط در موضوعات جديد باز گذاشته شود.

و اين ضرورت را كسانى بهتر مى دانند كه خود درگير مسائل قضائى و حقوقى و پزشكى و... هستند. به همين جهت «مركز تحقيقات قوه قضائيه» و «مؤسسه حقوقى وكلاى بين الملل - ايران» از فقيه و مرجع عاليقدر حضرت آيت الله العظمى روحانى (مدظله العالى) مسائلى استفتاء كرده اند كه كمتر در فقه مطرح شده است و معظمله با دقت نظر و تبحر خاصى كه در فقه دارند به پاسخگويى پرداخته اند، و چون اين مسائل بسيار حائز اهميت است براى اطلاع عموم اقدام به چاپ آن ها گرديد. به اميد اين كه در اثر تلاش فقيهان ذيصلاح، حكم مسائل مستحدثه و مورد نياز جامعه برطرف شود.

ومنالله التوفيق

قم - حوزه علميه -

داود الهامى 78/5/25

ص:12

ص:13

استفتائات:قوه قضائيه

اشاره

ص:14

سؤال:

در مواردى كه اولياء دم، تقاضاى عفو قاتل را داشته باشند يا مطالبه ديه نمايند، ولى با توجه به عوارض سياسى - اجتماعى عفو به صلاح نباشد؛ بفرماييد:

الف) آيا در صورتى كه حكومت بخواهد قاتل را مجازات نمايد، امكان اين كار وجود دارد؟

ب) آيا در صورت عدم رضايت اولياء دم، مبلغ ديه را مى توان از بيت المال به آنان پرداخت نمود؟

ج) آيا ولى امر مسلمين با ولايتى كه بر «ولى دم» دارد مى تواند برخلاف نظر وى قاتل را اعدام نمايد؟ (1)

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) اختيار عفو يا مجازات به دست ولى مقتول است، حكومت يا رهبر يا يك شخص ديگر نمى تواند بدون موافقت ولى مجازات نمايد.

ب) مراد از عدم رضايت اولياء دم

اگر عدم رضايت به اخذ ديه باشد نمى توان ديه را از بيت المال پرداخت نمود.

و اگر مراد عدم رضايت به پرداخت از بيت المال است بعد از تراضى به پرداخت ديه، ظاهراً مى توان از بيت المال پرداخت نمود.

خصوصاً در صورت عدم قدرت مالى جانى كه مورد روايت است.

ج) رهبر حكومت اسلامى ولايت به آن معنى كه اشاره شده است بر ولى دم ندارد و نمى تواند بدون نظر او قاتل را اعدام كند.

ص:15


1- (1). تاريخ جواب استفتاء: 17 جمادى الاولى 1419. .

سؤال:

دربار حد سرقت؛ بفرماييد:

الف) پس از اجراى حد سرقت، عوض قطع شده ملك كيست؟ ملك حكومتى كه مجرى حد است، يا شخص محدود؟

ب) دفن عضو مقطوع، پيوند عضو قطع شده به وسيله جراحى به شخص محدود يا فروش آن براى پيوند به فرد ديگرى چه حكمى دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چند دسته دليل بر احكامى موجود است.

1- ادله داله بر اين كه انسان مالك اعضاء خود است.

2- دليل دال بر جواز معامله بر اعضاء جدا شده.

3- دليل لزوم دفن عضو جدا شده از انسان

4- دليل عدم جواز قطع عضوى از بدن غير

پس از سرقت دليل اخير تخصيص خورده و بايد دست دزد را قطع نمود، و سه دسته ادله ديگر اطلاقش باقى است بنابراين

الف) عضو قطع شده ملك شخص محدود است

ب) دفن آن لازم و پيوند به غير جائز است، و مى توان با معامله منتقل به غير نمود. (1)

ص:16


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 17 جمادى الاولى 1419..

سؤال:

در صورتى كه مردى زنى را به قتل رسانده باشد؛ بفرماييد:

الف) هنگامى كه اولياء مقتول مى خواهند براى قصاص نصف ديه را به قاتل بدهند، انتخاب نوع ديه با اولياء است يا جانى؟

ب) در صورت عدم تمكن اولياء دم از پرداخت اين مبلغ و درخواست آنان از دستگاه قضائى، آيا مى توان فاضل ديه را از بيت المال پرداخت كرد؟

ج) مواردى كه عدم قصاص، عوارض سياسى - اجتماعى داشته باشد كه به نوعى بايد حكومت حضور يابد، در صورت عدم تمكن اولياء دم، آيا مى توان فاضل ديه را از بيت المال پرداخت كرد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) انتخاب نوع ديه در تمام موارد با جانى است، و در اين مورد به خصوص رواياتى دال بر آن است و فقها هم به آن تصريح نموده اند.

ب) فاضل ديه را بايد جانى بدهد، ولى در صورت عدم تمكن از بيت المال مى توان پرداخت نمود.

ج) در صورتى كه عدم قصاص عوارض سياسى و اجتماعى داشته باشد كه لازم است جلوگيرى شود بايد اين مبلغ را از بيت المال بدهند. (1)

ص:17


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 17 جمادى الاولى 1419..

سوال

درباره قصاص اطراف بفرماييد.

الف)پس ازاجراى قصاص اطراف عضوقطع شده ملك كيست؟

ملك حكومت مجنى عليه يا جانى؟

ب)دفن عضو مقطوع پيوند عضو قطع شده به جانى يا فروش آن براى پيوند به

ديگرى چه حكمى دارد؟

جواب

(باسمه جلت اسمائه)

الف) عضوقطع شده ملك جانى است

ب)دفن آن لازم است پيوند به ديگرى و فروش آن جائز است .

ولى پيوند به جانى خلاف احتياط است.

ص:18

سؤال:

درباره علم قاضى؛ بفرماييد:

الف) آيا علم قاضى ملحق به اقرار است يا بينه و يا طريق سومى است؟

ب) در صورتى كه طريق سوم باشد حكم عفو چگونه است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) قاضى همانگونه كه مى تواند مستنداً به بينه و اقرار حكم كند مى تواند حكم كند مستنداً به علم خود مطلقاً

و فرقى كه فقهاء بين بينه و اقرار فرموده اند اين است كه جائز است الزام المقر قبل الحكم ايضاً و جائز نيست الزام به آن در صورت ثبوت حق به بينه مگر بعد از حكم.

چون به نظر اينجانب اين فرق تمام نيست و مفصلاً در فقه الصادق بحث نموده ام بنابراين جواب سؤال اين است كه علم قاضى مانند هر دو است:

ب) در اجراء حد بين بينه و اقرار فرقى هست و آن اين است كه بعد از قيام بينه حاكم نمى تواند عفو كند.

و بعد از اقرار مى تواند عفو نمايد و اجراء حد نكند، و چنانچه حاكم در باب حدود بتواند اجراء حد بدون بينه و اقرار بنمايد، ظاهر اين است كه علم قاضى ملحق به بينه است.

چون جواز عفو احتياج به دليل دارد كه موجود نيست ولى من فعلاً مرددم كه در باب حدود قاضى مى تواند بدون بينه و اقرار و به علم خود اجراء حد بنمايد يا نه بنابراين حال عفو معلوم است. (1)

ص:19


1- (1) . (هامش: تاريخ جواب استفتاء: 18 جمادى الاولى 1419).

سؤال:

چنانچه قاضى در مجازات محارب، صورت صلب را انتخاب كرد - با توجه به اينكه اگر بعد از 3 روز زنده بماند حق حيات دارد - بفرماييد:

الف) در صورتى كه بخواهد قبل از اجراى حكم، از داروها وغذاهاى مقاوم كننده بدن استفاده نمايد، آيا مى توان او را منع نمود يا خير؟

ب) اگر كسى عصياناً به او آب يا غذا برساند، بايد جلوگيرى كرد يا خير؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در صورت صلب محارب بعد از سه روز بايد از دار پايين آورده شود ولى حق حيات ندارد.

دو قول بين فقهاء هست.

دستهاى فرموده اند: (ينزل ويجهز عليه ويدفن)

و دستهاى ديگر فرموده اند: (يبقى على ما هو عليه حتى يموت.)

واقوى قول دوم است.

بنابراين جواب سؤال دوم واضح است، بايد جلوگيرى نمود.

بلكه جواب سؤال اول نيز چنين است. (1)

ص:20


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 18 جمادى الاولى 1419..

سؤال:

كسى كه قرار است مورد اجراى حد سرقت قرار گيرد، آيا مى تواند با هزينه خود از طبيب بخواهد كه عضو وى را بى حس نمايد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

آنچه از روايات استفاده مى شود اين است كه غرض از حد سارق جدا شدن دست و بعد پاى سارق است و نظر به ايذاء نيست، و لذا در عدهاى از روايات امام(ع) مى فرمايد بعد از قطع، معالجه شود از بيت المال تا خوب شود

بنابراين اظهر جواز بى حس نمودن است. لاصالة الحل- والبرائة. (1)

ص:21


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 18 جمادى الاولى 1419..

سؤال:

دربار كسى كه قرار است كشته شود (تيرباران، حلق آويز يا...)؛ بفرماييد:

الف) آيا مى تواند با هزينه خود از پزشك بخواهد كه وى را قبل از قتل، بى حس يا بيهوش نمايد تا درد كمترى را متحمل شود؟

ب) آيا بين حد يا قصاص نفس و اطراف فرقى وجود دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) مقصد اصلى در قصاص زهاق روح است نه ايذاء.

بنابراين جائز است قبل از قتل بى حس و يا بيهوش نمودن.

ب) و در حد مانند حد سرقت كه غرض جدا شدن دست يا پا مى باشد، نيز جائز است.

و اما در ضرب و جلد كه غرض ايلام است جائز نيست. (1)

ص:22


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 18 جمادى الاولى 1419..

سؤال:

دربار مقاومت در مقابل جانى يا سارق براى جلوگيرى از تجاوز، هتك ناموس يا سرقت؛ بفرماييد:

الف) آنجا كه احتمال آبروريزى مجنى عليه در كار باشد، تكليف چيست؟

ب) آنجا كه احتمال قتل يا ضرب و جرح شديد يا متوسط مجنى عليه باشد، تكليف چيست؟

ج) آنجا كه مال زياد، معمولى يا كم مورد تعرض باشد، تكليف چيست؟

د) آنجا كه مقاومت منجر به قتل جانى يا سارق شود، تكليف چيست؟

ه-) در موارد عدم جواز برخورد با جانى يا سارق، تكليف قاتل مدافع و دم متجاوز چيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

اگر جانى قصد تعرض ناموسى دارد واجب است دفع او با رعايت دفع از ادنى كه كتك زدن مثلا تا اعلى، و چنانچه با رعايت موازين شرعيه جانى كشته شود دم او هدر است.

الف) در صورتى كه احتمال آبروريزى مجنى عليه در كار باشد بايد رعايت اهم را نمود و در بعضى موارد شايد دفاع جائز نباشد.

ص:23

ادامه جواب

ب) كما اين كه اگر ظن به هلاكت داشته باشد جائز است تسليم شدن. (لا ولوية حفظ النفس من حفظ العرض، كما هو المستفاد من الروايات الواردة في المستكرهة على الزنا).

ج) اگر جانى قصد سرقت اموال را دارد اگر اطمينان به سلامت در صورت دفاع دارد جائز است دفاع.

د) در صورت كشته شدن جانى يا سارق در صورت جواز دفاع، دم او هدر است.

و اگر مجنى عليه كشته شود دم او هدر است.

ه-) در صورت خوف تلف جائز نيست دفاع از بردن اموال.

و اگر جانى قصد جان او را بنمايد واجب است دفاع ولو ظن به تلف داشته باشد. (1)

ص:24


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 18 جمادى الاولى، 1418..

سؤال:

الف) نظر اسلام را پيرامون اعتبار اسنادى كه توسط دستگاه هاى مدرن تهيه مى شود را بيان فرماييد. (مانند: فاكس، فيلم، عكس، نوار ضبط، تلفنگرام، زيراكس، پرينتر، اسكنر كامپيوتر و...)

ب) كدام يك مى تواند مستند حكم قاضى قرار گيرد و به عنوان مؤيد تا چه حد قابل استناد است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) به اين عنوان دليلى نداريم در تمام اين موارد ميزان، اطمينان قاضى است، و قول اهل خبره موثق

ب) بعيد نيست كه لوث به اين ها ثابت شود. (1)

ص:25


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 18 جمادى الاولى 1419..

سؤال:

ملكى به صورت مشاركت خريده مى شود و سپس يكى از شركاء سهم خود را به شريك ديگر اجاره به شرط تمليك مى دهد. به طورى كه بعد از پرداخت تمامى اقساط (كه طبعاً بيش از پولى است كه شريك براى آن سهم داده بود) قسمت مورد اجاره به ملكيت مستأجر در مى آيد، بفرماييد: آيا مى توان اين كار را كه در بانك ها يا شركت ها - اشخاص حقوقى - و بعضاً توسط اشخاص حقيقى صورت مى گيرد راهى شرعى براى تخلص از رباى قرضى دانست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

ربا مختص است به بيع و قرض و در مورد سؤال سه قرارداد است.

1- بيع و شراء كه دو نفر به صورت مشاركت خريده اند آن كه صحيح است و ربا در آن نيست.

2- اجاره احد شريكين به شريك ديگر آن هم كه ربا ندارد.

3- شرط تمليك - يا ملكيت - در آن هم تصور ربا نمى رود.

بنابراين معامله مذكوره صحيح است، و هيچ اشكالى ندارد.

البته در شرط تمليك كه شرط فعل است، و شرط ملكيت كه شرط نتيجه است اشكالاتى شده است كه از نظر ما آن ها درست نيست. (1)

ص:26


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 18 جمادى الاولى 1419).

سؤال:

مردى زنى را در اشهر حرم به قتل رسانده است، با توجه به اين كه وقوع قتل در اين زمان موجب اضافه شدن ثلث ديه مى شود؛ بفرماييد:

اگر اولياء دم تقاضاى قصاص جانى را داشته باشند، بايد نصف ديه يك مرد در ماه حرام را به او بپردازند يا نصف ديه يك مرد در غير ماه حرام؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

زنى كه در اشهر حرم كشته شود چنانچه اولياء دم بخواهند ديه بگيرند بايد نصف ديه مرد كه ثلث به آن اضافه مى شود بدهند.

و اگر تقاضاى قصاص نمايند چنانچه در اشهر حرم قصاص نمايند بايد نصف ديه مرد در ماه حرام را بپردازند.

و الا نصف ديه يك مرد در غير ماه حرام. (1)

ص:27


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 18 جمادى الاولى 1419..

سؤال:

با توجه به اين كه در زناى محصنه هنگام اثبات جرم با بينه، در صورت فرار مجرم از حفره مى توان وى را برگرداند و حكم را اجراء نمود، ولى در صورت اقرار اين كار را نمى توان انجام داد؛ بفرماييد:

الف) آيا مى توان حكم رجم را به انواع ديگرى از قتل تبديل نمود يا خير؟

ب) در صورت مثبت بودن جواب، آيا بين انواعى كه احتمال زنده ماندن محكوم در آن وجود ندارد با مواردى كه اين احتمال هست، تفاوتى وجود دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) حكم رجم را نمى شود به انواع ديگرى تبديل نمود.

روايتى است متضمن اين كه در زمان پيغمبر(ص) چنين اتفاقى شد مردم آن زانى را تعقيب نموده و كشتند رسول خدا(ص) به عنوان اعتراض فرمودند: هلا تركتموه.

ب) همان روايت دال است بر عدم تفاوت بين موارد. (1)

ص:28


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 18 جمادى الاولى 1419..

سؤال:

اگر قاضى با علم خود حكم به رجم نمايد؛ بفرماييد:

الف) در صورت فرار مجرم از حفره آيا مى توان او را مجدداً به حفره برگرداند و حكم را اجراء نمود يا خير؟

ب) اگر علم قاضى راه سومى باشد - ملحق به بينه يا اقرار نباشد - تكليف چيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

من فعلاً مرددم و نميدانم در باب حدود، قاضى مى تواند به علم خود اجراء حد بنمايد يا نه، مقتضاى احتياط، عدم اجراء حد است.

الف) ولى چنانچه قاضى بتواند با علم خود اجراى حد بنمايد، ظاهراً در صورت فرار مجرم از حفره اگر يك سنگ به او اصابت كرده باشد نمى توان او را به حفره برگرداند به مقتضاى اطلاق صحيحه ابى بصير.

ب) بنابراين علم قاضى ملحق به اقرار مى باشد. (1)

ص:29


1- (1) . (هامش: تاريخ جواب استفتاء: 18 جمادى الاولى 1419).

سؤال:

در صورتى كه بعد از اعدام - حلق آويز، رجم يا... - و قبل از دفن در سردخانه يا پزشكى قانونى در مجرم علائم حياتى ديده شود و با مداوا سلامت خود را باز يابد؛ بفرماييد:

الف) اجراى مجدد حكم چه صورتى دارد؟

ب) آيا بين حد و قصاص تفاوتى وجود دارد؟

ج) بر فرض لزوم اجراى مجدد حكم، ديه خسارت هاى وارده قبلى بر محكوم در دو حالت فوق به عهده كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) در صورت مهدور الدم بودن كه فرض مسأله است بايد اجراء حكم مجدداً بشود.

ب) ظاهراً فرقى بين حد و قصاص نيست.

ج) و خسارات وارده در صورتى كه مجرى حد تقصير نكرده باشد به عهده او نيست. (1)

ص:30


1- (1) . (هامش: تاريخ جواب استفتاء: 18 جمادى الاولى 1419).

سؤال:

بعد از عقد نكاح در صورت اعسار زوج از پرداخت مهريه؛ بفرماييد:

الف) آيا زن مى تواند به خاطر عدم دريافت مهريه تمكين ننمايد؟

ب) در صورت جواز، آيا تمكين فقط منحصر به بضع است، يا ساير استمتاعات را هم شامل مى شود؟

ج) آيا در اين موارد نشوز صدق مى كند؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) در نظر ما حتى در صورت موسر بودن زوج و معجل بودن مهر زوجه نمى تواند به خاطر عدم دريافت مهريه تمكين ننمايد.

ولى چون عدم لزوم تمكين اجماعى است حرفى نداريم.

اما در صورت اعسار شكى نيست در لزوم تمكين كما هو المشهور بين الفقهاء.

ب) تمكين منحصر به بضع نيست، جواز يا عدم جواز آن شامل استمتاعات ديگر هم مى شود.

ج) در صورت عدم جواز تمكين نشوز صدق مى كند و در صورت جواز صدق نمى كند. (1)

ص:31


1- (1) . (هامش: تاريخ جواب استفتاء: 18 جمادى الاولى 1419).

سؤال:

الف) سرقت اطلاعات سرى كد شده و رمزدار از شبكه هاى كامپيوترى يا كامپيوترهاى شخصى و كشف رمز آن ها چه حكمى دارد؟

ب) سرقت و فروش غيرمجاز شماره هاى موبايل توسط آشنايان و تكنيك الكترونيكى مركزى آن چه حكمى دارد؟

ج) آيا با وجود ساير شرايط، امكان اجراى حد سرقت وجود دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) شكى نيست در حرمت عمل مفروض، و ضمان هم ثابت است.

ب) حرام است و موجب ضمان.

ج) اجراء حد سرقت متوقف است بر اين كه آن شئ ماليت دار در مكان محرزى باشد بنابراين اجراء حد سرقت در غير از كامپيوترهاى شخصى مشكل است و نبايد اجراء شود، ولى حاكم شرع مى تواند تعزير كند. (1)

ص:32


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: جمادى الاولى 1419..

سؤال:

با توجه به اين كه مدارهاى ماهواره اى در سازمانى معين به كشورها اختصاص مى يابد كه بعد از اين اختصاص، آن كشور مى تواند ماهواره هاى خود - اعم از خود ساخته، خريده يا استيجارى- را در آن مدارهاى محلى قرار دهد، بفرماييد:

الف) آيا حق استفاده يك كشور از اين مدارها به نحو مالكيت است يا حق انتفاع؟

ب) آيا اجاره يا وقف آن ها توسط اين كشورها ممكن است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) ملكيت امرى است اعتبارى و لذا قائليم به مالكيت حكومت.

و هواى بالاى مملكت مافوق حريم ملك اشخاص حقيقى يا حقوقى ملك حكومت است به بناى عقلاء.

و لذا بدون اجازه حكومت افراد مملكت ديگر حق ندارند هواپيما از بالاى اين مملكت ببرند.

بنابراين استفاده يك كشور از اين مدارها به نحو مالكيت است.

ب) و اجاره و وقف آن ها توسط اين كشورها ممكن است. (1)

ص:33


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 18 جمادى الاولى 1419..

سؤال:

در مورد كسى كه قرار است اعدام شود - حداً يا قصاصاً - بفرماييد:

الف) اگر حدود يا تعزيرات ديگرى اقل از قتل، براى وى ثابت شود، مى توان از آن صرفنظر نمود؟

ب) آيا بين حق الله و حق الناس تفاوتى وجود دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) صرفنظر نمودن از حدود ديگر اقل از قتل جائز نيست.

بلكه بايد همانگونه كه روايات متعدّده وارد شده و فقهاء هم فتوى داده اند اول آن حد ديگر اقل را اجراء نمود بعداً كشته شود.

نهايت اختلافى است بين فقهاء در اين كه بعد از اجراى حداقل واجب است تأخير قتل تا برء حاصل شود - يا مستحب است تأخير - يا آن كه تأخير يك روز جائز است، يا تأخير جائز نيست.

اقوى در نظر ما عدم جواز تأخير است.

ولى اجماع ادعاء شده است بر جواز تأخير.

ب) فرقى بين حق الله تعالى و حق الناس نيست. (1)

ص:34


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 18 جمادى الاولى 1419).

سؤال:

با توجه به اين كه از نظر علمى هرگاه مردى فوت نمايد، تا مدت محدودى مى توان نطفه او را به رحم زن منتقل كرد و وى را باردار نمود؛ بفرماييد:

الف) انتقال نطفه زوج پس از مرگ به رحم زوجه چه حكمى دارد؟

ب) احكام مربوط به ولد را از نظر طهارت، ارث و... بيان فرماييد؟

ج) انتقال اين نطفه به رحم اجنبيه چه حكمى دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) انتقال نطفه زوج پس از مرگ به رحم زوجه اشكال ندارد.

ب) بچه هم ملحق است به صاحب نطفه و زوج، و از حيث طهارت هم پاك است، ولى ارث نمى برد از زوج زيرا در وقت مردن پدر نبوده است، و بر حسب ادله اموال منتقل به ورثه شده است بعداً بچه ايجاد شده است.

ج) انتقال اين نطفه به رحم اجنبيه جائز است.

و بچه هم ملحق به صاحب نطفه است، البته ارث نمى برد از او. (1)

ص:35


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 18 جمادى الاولى 1419..

سؤال:

آيا دولت اسلامى مى تواند به علت مصالحى مهم، صحت بعض عقود يا ايقاعات (مثل ازدواج يا طلاق) را منوط به گذراندن مراحلى خاص كند؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

دولت اسلامى مانند ساير دول حق چنين كارى ندارد، مگر با اذن فقيه جامع الشرائط آن هم در صورتى كه بر ترك آن مفاسد مهمى مترتب شود، كه در فقه از آن تعبير به اختلال نظام مى كنند. (1)

ص:36


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 18 جمادى الاولى 1419..

سؤال:

در بخش عقود، فروش يك ملك به صورت زمانى به چند نفر چه حكمى دارد؟ مثلا ملكى به 4 نفر فروخته شده، اين ملك در هر فصل سال در اختيار مالك همان فصل است كه خودش استفاده كند يا اجاره دهد و يا...

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

ملك را به چهار نفر به نحو اشاعه بفروشد، و در ضمن عقد بيع شرط كند كه تمام منافع در هر فصلى ملك يكى باشد، اشكال ندارد. (1)

ص:37


1- (1) . (هامش: تاريخ جواب استفتاء: 18 جمادى الاولى 1419).

سؤال:

درباره ماهيت حساب هاى بانكى از نظر اسلام؛ بفرماييد:

الف) آيا در بانك ها اعتبار و ارزش قراردادى پول به نام اشخاص ثبت و جابجا مى شود يا به عين اسكناس اجازه در تصرف داده مى شود؟

ب) آيا حكم شكل هاى مختلف حساب هاى بانكى (جارى، سپرده ثابت، مشاركت هاى بانكى و...) يكسان است؟

ج) حكم سودهاى على الحساب كه در مشاركت هاى بانكى به سپرده گذار پرداخت مى شود چيست؟

د) حكم جوائز و هدايايى كه بانك به سپرده گذار پرداخت مى كند چيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) ممكن است به عين اسكناس اجازه تصرف داده شود، يا باين كه صاحب پول به بانك قرض بدهد يا بفروشد، يا آن كه پولش را به بانك اباحه كند ولو اين كه بانك آن را تملك كند و به ديگرى بدهد و اباحه معوض باشد، يا آن كه صاحب پول، پول را به شكل امانت و وديعه در بانك بگذارد و اجازه دهد در آن تصرف كند نهايت آن كه اجازه تصرف ناقل مجانى نيست بلكه در مقابل عوض است.

ب) حكم شكل هاى مختلف حساب هاى بانكى يكسان است.

ج) و سودهاى بانكى، چنانچه پول قرض باشد حرام است.

و اگر پول را بفروشد آن هم اشكال دارد.

ولى اگر به عنوان اباحه به عوض، يا وديعه و امانت باشد حلال است و اشكال ندارد.

د) جوائز و هداياى بانكى چون شرط نشده است و بانك هم ملزم به آن نيست و تنها براى تشويق مردم ميدهد حلال است و هيچ اشكالى ندارد. (1)

ص:38


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 18 جمادى الاولى 1419..

سؤال:

درباره شغل زن در بيرون از خانه؛ بفرماييد:

الف) اگر شوهر اجازه اتخاذ شغلى را به همسر خود داد آيا بعد از طى مراحلى خاص مى تواند بگويد اجازه ادامه كار را نمى دهم يا اين كه اجازه اول، التزام به تمام لوازم آن مى باشد؟

ب) آيا بين كار موقت با كار مستمر و هميشگى تفاوتى وجود دارد؟

ج) آيا بين استخدام توسط اشخاص حقيقى يا حقوقى - خصوصاً دولتى - تفاوتى وجود دارد؟

د) آيا بين كارى كه با حق شوهر منافات داشته باشد با شغلى كه چنين منافاتى ندارد فرقى هست؟

ه-) آيا بين شغلى كه با رها كردن آن به صاحب كار يا ديگران لطمه جدى مى خورد با شغلى كه چنين نيست فرق هست؟ (مثل ممنوعيت زن از ادامه تدريس در وسط سال تحصيلى كه باعث ضرر زدن به آموزشگاه و محصلين مى گردد).

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) چنانچه اجاز اتخاذ شغل را در ضمن عقد لازمى شرط نمايد نمى تواند بگويد اجاز ادامه كار را نمى دهم.

ص:39

ادامه جواب:

و چنانچه ابتدائى باشد

اگر در برابر آن اجازه چيزى گرفته باشد نمى تواند منع كند، زيرا در اين صورت از قبيل اباحه به عوض مى شود كه از عقود لازمه است.

و اگر چيزى نگرفته باشد در صورتى كه آن اجازه اسقاط حق باشد و آن را از حقوق بدانيم باز نمى تواند منع از ادام كار نمايد.

ب) در احكام فوق الذكر بين كار موقت با كار مستمر فرقى نيست.

ج) كما اين كه بين اشخاص حقيقى با حقوقى تفاوتى نيست.

د) در مواردى كه در بالا ذكر شد بر عدم جواز منع، بين كارى كه با حق شوهر منافات داشته باشد و غير آن فرقى نيست، بلى در غير آن موارد اگر ادامه كار با حق شوهر منافات داشته باشد مى تواند بگويد اجازه كار نمى دهم و در صورت عدم منافات نمى تواند بگويد اجازه نمى دهم.

ه-) كما اين كه در غير آن موارد بين شغل ها تفاوتى نيست. (1)

ص:40


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 18 جمادى الاولى 1419..

سؤال:

الف) آيا فروش يا اهداى اعضاى بدن براى جراحى و پيوند به ديگران جايز است؟ (مثل فروش كليه)

ب) آيا اين كار براى پيوند اين اعضاء به ديگران بعد از مرگ خود شخص جايز است؟ (مانند فروش قلب و چشم)

ج) آيا شخصى كه قرار است اعدام شود مى تواند به نحو «الف» يا «ب» اقدام نمايد؟

د) با توجه به اين كه فروش و پيوند، موجب تأخير اجراى حكم مى شود آيا بين حد يا قصاص تفاوتى وجود دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) اهداء اعضاى بدن براى پيوند به ديگران، و واگذارى به ديگران در مقابل پول به غير خريد و فروش جائز است - خصوص خريد و فروش جائز نيست.

ب) قطع اعضاء مرده براى پيوند به ديگران جائز است مشروط به وصيت خود او و يا اجازه ولى.

ج) در حكم بالا فرقى بين كسى كه بايد اعدام شود و غير او نيست.

د) اين مقدار تأخير خصوصاً براى مصلحت مهم تر مانعى ندارد. (1)

ص:41


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 18 جمادى الاولى 1419..

سؤال:

درباره سن بلوغ دختر، بفرماييد:

الف) سن بلوغ دختر از نظر شرعى چيست؟

ب) آيا براى دختر از حيث بلوغ مى توان بين عباديات، عقود و ايقاعات تفاوتى قائل شد؟

ج) براى اجراى حدود و قصاص چطور؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) سن بلوغ دختر از نظر شرع نه سال است.

ب) و بين عبادات و معاملات فرقى نيست.

غاية الامر در معاملات رشد هم معتبر است كه آن هم بايد رعايت شود.

كما اين كه در صوم اگر مضر باشد به او وجوب ساقط است.

ج) در اجراء حد بر مريض و مستحاضه رواياتى دال است بر جواز تأخير و علتى كه در آن روايات ذكر شده است، مى تواند مدرك باشد بر جواز تأخير حد نسبت به دختر تازه بالغه شده. (1)

ص:42


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 18 جمادى الاولى 1419..

سؤال:

درباره خسارت زائد بر ديه، بفرماييد:

الف) آيا ديه همان خسارت است يا جانى بايد علاوه بر ديه، خسارت هاى وارد آمده به مجنى عليه و كليه هزينه هاى درمان را بپردازد؟

ب) جايى كه مقدار ديه از خسارت بيشتر، مساوى يا كمتر باشد چه حكمى دارد؟

ج) اگر در موارد فوق جواب منفى است، آيا حكومت مى تواند براى جبران خسارت هاى زائد بر ديه، قانونى وضع كند كه جانى را ملزم به پرداخت آن نمايد؟

د) آيا بين انواع خسارت ها مثل خسارت هزين درمان يا از كارافتادگى (مانندفلج شدن دائمى دست خطاط) تفاوتى وجود دارد يا خير؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) در مواردى كه شارع مقدس ديه تعيين فرموده است چيز ديگرى بر جانى لازم نيست.

ب) و فرق بين موارد نيست.

ج) حكومت هم نمى تواند زايد بر ديه قانونى وضع كند كه جانى ملزم باشد به پرداخت چيزى غير از ديه، و ارش كه همان ديه است در مواردى كه مقدار آن تعيين نشده باشد.

د) خسارات از قبيل فلج شدن، خود ديه بر آن تعيين شده كه زائد بر ديه جنايت بر اعضاء بايد داده شود.

و هزينه درمان غير از آن است. (1)

ص:43


1- (1) . (هامش: تاريخ جواب استفتاء: 18 جمادى الاولى 1419.

سؤال:

در مواردى كه شارع نحوه اجراى اعدام را معين نكرده است، بفرماييد:

الف) آيا براى اجراى اعدام - در مواردى كه شارع نحوه آن را مشخص ننموده است - واجب است حكومت نوعى را انتخاب كند كه حداقل ممكن درد را براى محكوم در بر داشته باشد يا خير؟

ب) آيا بين حد و قصاص تفاوتى وجود دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

شارع مقدس در كيفيت اعدام مطلقاً مى فرمايد بايد نحوى باشد كه خيلى دردناك نباشد

و با شمشير تيز آن هم در گردن كه شايد كماذيت تر است دستور قصاص را داده است

و در باب حدود نيز سفارش زياد شده است

و با الغاء خصوصيات مى توان نتيجه گرفت كه حكومت بايد نوعى را اختيار كند كه كماذيت تر است. (1)

ص:44


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 18 جمادى الاولى 1419..

سؤال:

از آنجا كه در عرف قانون حقوقى كشور ما و بسيارى از كشورهاى جهان سن رشد متعاملين براى ذكور و اناث 18 سال شمسى تمام دانسته شده و همينطور در قوانين جزائى كشور ما و اكثر كشورها، اطفال كسانى هستند كه بيش از 6 سال تمام و تا 18 سال تمام سن دارند و بايد طبق قانون در دادگاه اطفال به جرائم آنها رسيدگى شود؛ بفرماييد:

1- آيا حاكم شرع در محاكم قضائى مى تواند در احكام كيفرى اين افراد كه از نظر شرعى بالغند، ولى زير سن قانونى 18 سال هستند تخفيفاتى قائل شود؟

2- اگر جواب منفى است، با توجه به اين كه در اكثر كشورهاى جهان براى بزهكاران زير سن 18 سال رژيم حقوق و كيفرى خاصى اعمال مى شود كه بيشتر مبتنى بر اقدامات تأمينى و تربيتى است و اين امر به عنوان عرف قانونى در سطح بين المللى شناخته شده است؛ بفرماييد:

الف) آيا حاكم شرع مى تواند با توجه به عناوين ثانويه (پيشگيرى از وهن اسلام و نظام اسلامى و نيز جلوگيرى از بهانه جويى سازمان هاى بين المللى و معاندين اسلام و نظام اسلامى و به منظور عمل اجمالى به تعهدات بين المللى) در بعضى از مجازات هاى اين دسته، تخفيف قائل شود؟

ب) آيا در موارد مذكور بين پسر و دختر تفاوتى وجود دارد؟

ج) آيا در موارد مذكور بين حد و قصاص تفاوتى وجود دارد؟

ص:45

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

شارع مقدس سن بلوغ پسر و دختر را تعيين كرده است، حاكم شرع حق ندارد در احكام كيفرى اين افراد تخفيفاتى قائل شود.

الف) عناوين ثانويه كه اشاره شده است به آن ها. در صورت تزاحم با عناوين اوليه از حيث ملاكات احكام، در صورتى كه مجتهد تشخيص دهد اهم است از ملاكات احكام اوليه. حاكم شرع مانند ساير موارد تزاحم مى تواند در بعضى از مجازات ها و يا در بعضى ازسن ها تخفيف قائل شود.

ب) و در اينگونه موارد بين دختر و پسر تفاوتى نيست

ج) و در حد به اين كبرى كليه در روايات اشاره شده است.

مثلاً مريض را در روايات دستور داده شده است اجراء حد نشود تا خوب شود.

و يا مستحاضه اجراء حد تأخير بيافتد تا قطع خون شود.

از اين روايات ميتوان استفاده كرد كه نسبت به بعضى از دخترها و پسرها در اوائل بلوغ چون مقاومتشان كم است اجراء حد يا قصاص اعضاء تأخير بيافتد. (1)

ص:46


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 18 جمادى الاولى 1419..

سؤال:

درباره مجرمى كه بيمار است؛ بفرماييد:

الف) آيا حاكم شرع مى تواند در حال بيمارى حكم وى را اجراء نمايد يا بايد تا بهبودى كامل وى، آن را به تأخير اندازد؟

ب) بر فرض لزوم تأخير اجراى حكم تا كسب بهبودى؛ بفرماييد:

1- مراد از بيمارى مانع اجراى حكم، از نظر شرعى چيست؟ (آيا همان متفاهم عرفى است يا آنچه پزشكان آن را بيمارى مى نامند و يا امر ثالثى است؟)

2- آيا حيض و نفاس و استحاضه در حكم بيمارى است؟

3- آيا بين عارضه اى كه محكوم عمداً بر خود وارد كرده با آنچه به طور طبيعى عارض شده تفاوتى هست؟

4- آيا بين عارضه دائمى (مانند سرطان) و موقتى (مانند درد آپانديس) فرقى هست؟

5- در عوارض موقت و زائل شدنى، آيا بين مواردى كه براى درمان، زمان زيادى نياز است (مانند بيمارى سل) با مواردى كه چنين نيست (مانند تب و لرز) تفاوتى وجود دارد؟

6- آيا بين مواردى كه درمان آن هزينه بسيار بالايى دارد (مانند جراحى قلب) با مواردى كه چنين نيست تفاوتى هست؟

7- اگر محكوم، مغمى عليه شود، چه حكمى دارد؟

ص:47

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) رواياتى دلالت مى كند بر اين كه بر مريض اقامه حد نمى شود تا خوب شود.

1- مراد از مرض مانع به قرينه مناسبت حكم موضوع مرضى است كه اجراء حد موجب عوارض شديدى بشود زايد بر آنچه بر شخص صحيح وارد مى شود.

و در خصوص مريضى كه يخاف عليه الموت روايت خاصى وارد است. ولى به واسطه آن روايت نمى توان از اطلاق روايات دست كشيد.

2- و در مستحاضه نيز روايتى وارد است دلالت دارد بر اين كه اجراء حد بايد تأخير بيافتد تا قطع شدن خون.

3- مقتضاى اطلاق روايات عدم فرق بين مرض عمدى و طبيعى است.

4- روايات تأخير به قرينه آن كه غايت تأخير را خوب شدن قرار داده مختص است به عارضه موقت.

و در عارضه دائمى روايتى دال است بر اين كه به وسيله يك بسته صد عددى يك ضربه به او زده مى شود.

5- در عوارض موقت و زائل شدنى بين مواردى كه براى درمان، زمان زيادى نياز است يا مواردى كه چنين نيست فرقى نيست.

6- كما اين كه فرقى بين مواردى كه درمان هزينه زيادى دارد و غير آن نيست.

7- در مغمى عليه روايت خاصى نديدم.

ولى از رواياتى كه در مجنون وارد است دلالت دارد بر اين كه اگر در حال سلامت زنا كرد و بعد ديوانه شد اجراء حد بر او در حال جنون مى شود.

حكم مغمى عليه نيز استفاده مى شود و بايد اجراء حد بشود. (1)

ص:48


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 19 جمادى الاولى 1419..

سؤال:

اگر مجرمى كه قانوناً بايد بازداشت شود در مكه ديده شود، بفرماييد:

الف) آيا از نظر شرعى امكان بازداشت وى وجود دارد؟

ب) آيا در فرض مذكور بين انواع جرايم (سرقت، قتل، بدهكارى، جاسوسى، مواد مخدر، محاربه، افساد فى الارض و...) تفاوتى هست؟

ج) آيا بين حرم و بيت الحرام تفاوتى وجود دارد؟

د) آيا بين مسلمانان، كافر و اهل كتاب تفاوتى هست؟

ه-) آيا بين كسى كه اتفاقاً به مكه رفته با كسى كه به آنجا پناهنده شده، تفاوتى هست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) مجرمى كه در مكه ديده شود، چنانچه جرم در خارج از حرم انجام شده باشد نمى شود در حرم بر او اجراء حد نمود.

و اگر در حرم مرتكب جرم شده باشد مى شود در حرم اجراء حد نمود.

ب) و در جرائم بين انواع آن تفاوتى نيست.

ج) موضوع حكم حرم است نه خصوص مسجد الحرام.

د) در اين حكم بين مسلمانان و كافر تفاوتى نيست.

ه-) كما اين كه تفاوتى نيست بين كسى كه پناهنده شده باشد و غير او. (1)

ص:49


1- (1) . (هامش: تاريخ جواب استفتاء: 18 جمادى الاولى 1419).

سؤال:

با عنايت به اين كه نظارت حاكم در استيفاى قصاص ضرورى است؛ بفرماييد:

الف) آيا براى قصاص، لازم است ولى دم از ولى امر، يا منصوب از طرف او استيذان نمايد؟

ب) در صورت لزوم استيذان، بفرماييد:

1- اگر بدون استيذان، قصاص انجام شد؛ آيا صرفاً گناه كرده يا خود، قاتل محسوب مى شود؟

2- اگر استيذان شد لكن ولى امر اذن نداد و قصاص انجام گرفت چطور؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

به نظر اينجانب اذن حاكم شرع در استيفاى قصاص لازم نيست.

و ولى دم بدون اذن حاكم مى تواند قصاص كند.

بلى مسأله ديگرى هست، و آن اين كه اگر قاتل منكر قتل باشد تا اثبات قاتل بودن او نزد حاكم نشود، ولى مقتول به حسب ظاهر نمى تواند او را بكشد.

و چنانچه بكشد ولى مقتول مى تواند طرح دعوى نمايد.

و اگر نتوانست بر ادعاء خود دليلى اقامه نمايد حاكم شرع مى تواند حكم به قصاص بر او بنمايد. (1)

ص:50


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 19 جمادى الاولى 1419..

سؤال:

در مورد قسامه بفرماييد:

الف) آيا قسامه، در جنايت عمدى بر اطراف، مستلزم قصاص مى شود يا خير؟

ب) با فرض اين كه جواب مثبت باشد، نصاب قسامه چه ميزان است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) با قسامه در جنايت عمدى بر اطراف اگرچه ديه ثابت مى شود. ولى قصاص ثابت نمى شود، و دليل مختص به قصاص در نفس است.

ب) نصاب قسامه در جنايت بر اطراف چنانچه جنايت موجب ديه كامله باشد شش قسم است، چنانچه كمتر باشد به آن حساب مثلا اگر ثلث ديه باشد دو قسم. (1)

ص:51


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 8 صفر 1419..

سؤال:

در مورد قصاص اطراف بفرماييد:

الف) آيا مجنى عليه مى تواند بخشى از قصاص را اجراء و بخش ديگر را عفو نمايد؟ (مثلا: جانى دست مجنى عليه را از كتف قطع كرده است؛ مجنى عليه خواهان قطع دست جانى از آرنج باشد).

ب) آيا مى تواند براى قسمتى از جنايت طلب قصاص كرده و براى بخش ديگر ديه بگيرد؟

ج) آيا مى تواند براى قسمتى از جنايت طلب قصاص كرده و نسبت به بخش ديگر مصالحه كند؟

د) آيا رضايت و عدم رضايت جانى در سه حالت فوق، تأثيرى خواهد داشت؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) ظاهراً جائز باشد، در صورتى كه قصاص آن بخش اشد نباشد، و احتمال سرايت به بخش ديگر يا به نفس نباشد، پس در مثال مذكور در سؤال جائز است قطع يد از آرنج.

ب) چنانچه بخش ديگر ديه مقدرى داشته باشد مانند مثال در سؤال جائز نيست.

و اگر ديه مقدرى نباشد مانند آن كه كف دست و بعض ذراع را قطع كرده باشد جائز است كه كف را قطع نموده و ارش بعض ذراع را بگيرد.

ج) و يا مصالحه نسبت به آن بعض بنمايد.

د) در موارد عدم جواز كه اشاره شد اگر جانى راضى باشد. به تبعيض مسأله به اين وضوح نيست و خالى از اشكال نيست. (1)

ص:52


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 8 صفر 1419..

سؤال:

در مورد قصاص اطراف بفرماييد:

الف) آيا ملاك، رعايت مماثلت نسبيه است يا عرفيه؟ معيار هر كدام چه مى باشد؟

ب) در كدام صورت، قصاص تبديل به ديه ميشود؟

ج) آيا بين طول، عرض و عمق در اجراى قصاص تفاوتى هست؟

مثلاً: اگر جانى لاغر و مجنى عليه چاق است و نيمى از بازوى مجنى عليه - به عمق 3 سانتى متر - بريده شده است. آيا در قصاص بايد نيمى از بازوى جانى لاغر را بريد كه 2 سانتى متر است يا بايد همان 3 سانتى متر بريده شود، اگرچه بيش از نصف بازو باشد؟)

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) در قصاص اطراف تساوى در مساحت معتبر نيست چون مقابله در آن موارد بين طبيعى چشم و چشم، و انف و انف و غيرهما و نظر به صغر و كبر نيست.

بلى در باب جروح مقابله بين جرح و مماثل آن است لا محالة مساحت معتبر است.

ب) در صورتى كه مساحت جراحت در عضو مجنى عليه - تمام عضو جانى را مى گيرد و زياده هم دارد به واسطه صغر عضو جانى - قصاص از عضو ديگر جائز نيست، بلكه به مقدارى كه عضو جانى تحمل دارد قصاص مى شود و در زايد متعين است ديه

و در قصاص اطراف هم چنانچه احتمال سرايت قطع عضو به جان جانى برود قصاص مبدل به ديه مى شود

ج) در مماثلت معتبر در جروح ميزان، مساحت است طولاً و عرضاً و مساحت عمقى معتبر نيست. (1)

ص:53


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 8 صفر 1420..

سؤال:

در مورد قصاص نفس بفرماييد:

الف) آيا اولياء دم مى توانند به جاى قصاص نفس، عضوى از اعضاى قاتل را قطع كنند؟ (مثلا به جاى كشتن قاتل يكى از پاهاى او را قطع نمايند).

ب) آيا اولياء دم مى توانند عضوى از بدن قاتل را قطع و نسبت به مابقى طلب ديه نمايند؟

ج) آيا اولياء دم مى توانند عضوى از بدن قاتل را قطع و نسبت به مابقى مصالحه نمايند؟

د) آيا رضايت و عدم رضايت قاتل در سه حالت فوق، تأثيرى خواهد داشت؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) فقهاء در مسائل مختلفه تصريح نموده اند به اين كه تبعيض در قصاص جائز نيست، و در خصوص موردى كه مماثلت متعذر است جماعتى قائل به جواز شده اند. بنابراين در مسأله مورد سؤال به طريق اولى جائز نيست.

ب) تفاوتى نيست بين آن كه بعد از قطع عضو نسبت به مابقى، ديه طلب نمايند يا نه؟

ج) كما اين كه فرقى نيست بين آن كه نسبت به بقيه مصالحه كنند يا نه؟

د) رضايت جانى هم در اين حكم تأثيرى ندارد. (1)

ص:54


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 8 صفر 1419..

سؤال:

الف) هزينه درمان و بهبود شخصى كه در اثر اجراى حد يا قصاص اطراف، يكى از اعضاى خود را از دست داده، به عهد بيت المال است يا محكوم عليه؟

ب) در صورتى كه به عهد بيت المال باشد، حكم اختصاص به معالجات اوليه دارد يا معالجات بعدى را نيز در برمى گيرد؟

ج) آيا بين فقير و غنى در حكم مذكور فرقى هست يا نه؟

د) آيا تفاوتى بين حد و قصاص وجود دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) در خصوص حد سرقت رواياتى دلالت مى كند بر اين كه هزينه درمان و بهبود شخص مذكور با امام است، ولى به اتفاق حمل شده است بر استحباب. به هر حال مؤنه و هزين مذكوره به عهده حاكم يا بيت المال نيست.

ب) وعلى فرض آن كه مراد از روايات قرار دادن هزينه به نحو لزوم بر بيت المال باشد فرقى بين معالجات اوليه و بعدى نيست.

ج) ولى بين فقير و غنى فرق هست، اگر فقير باشد فقهاء فتوى داده اند به اينكه هزينه مذكوره مانند مصارف ديگر مسلمين به عهده بيت المال است.

د) در احكامى كه بيان شد بين حد و قصاص اطراف تفاوتى نيست. (1)

ص:55


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 8 صفر 1419..

سؤال:

چنانچه بنا به مصالحى دولت جمهورى اسلامى ايران ناچار به انعقاد قراردادى با يك كشور غير اسلامى مبنى بر مبادله محكومين به زندان باشد (به اين معنى كه جمهورى اسلامى متعهد شود محكومين به زندان تابع آن كشور را براى تحمل حبس تحويل كشور متبوع دهد تا ادامه حبس در آنجا صورت گيرد و زندانيان تابع كشور ايران را جهت ادامه حبس در ايران تحويل بگيرد) بفرماييد:

1- در مورد مجرمين ايرانى؛ با توجه به صدور احكام حبس توسط دادگاه هاى غير اسلامى آيا از نظر شرعى احكام صادره از سوى آنها براى محاكم قضائى ايران قابليت اجراء دارد يا خير؟

2- در صورت عدم قابليت اجراء بفرماييد:

آيا اصولا دادگاه هاى ما مكلف به محاكم مجدد و صدور حكم براساس قوانين جمهورى اسلامى ايران مى باشند يا خير؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

مسأله چنانچه مفصلاً بيان شود جنب سياسى پيدا مى كند و مستلزم آن است كه... ولى اجمالاً عرض مى كنم حكومت اسلامى موظف به عمل به معاهدات بين المللى

ص:56

ادامه جواب :

است در صورت امضاء آن قراردادها پيغمبر اكرم ) ص)به معاهده با مشركين وفادار ماند تا آن كه آن ها نقض عهد نمودند، بعد از آن آيه برائت از مشركين نازل شد. متأسفانه بعضى به اين آيه استدلال نموده اند بر... بنابراين بايد محبوسين را بر حسب قرارداد تحويل داد. و اما حبس ايرانيان چناچه در معاهده چنين است كه بايد حبس در ايران بشوند (كه خيال مى كنم چنين نيست) بايد حكم اجراء شود و الا آن حكم قابل اجراء در حكوت اسلامى نيست. و چنانچه كارى كه سبب حبس آن ها در كشور ديگر شده است جرم محسوب مى شود معامله با آن ها مانند معامله با ساير مجرمين است، در صورتى كه از حقوق الناس باشد با مطالبه من له الحق محاكمه خواهند شد. و اگر از قبيل حق الله باشد حاكم شرعى بايد او را محاكمه كند، و به وظيفه خود عمل كند. (1)

ص:57


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 8 صفر 1419..

سؤال:

در مورد صغار و مجانين كه مورد ضرب و جرح يا توهين قرار گرفته باشند؛ بفرماييد:

الف) آيا اولياء آنان با رعايت غبطه مولّى عليه حق گذشت دارند يا خير؟

ب) ملاك در رعايت غبطه مولّى عليه چيست؟ (آيا صرف عدم الضرر كافى است يا بايد نفع صغير لحاظ گردد؟)

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) مقتضاى عموم دليل ولاية همان است كه جماعتى از فقهاء مانند علامه و شهيدين فرموده اند: كه با رعايت غبطه مولى عليه ولى حق گذشت دارد.

ب) ظاهراً عدم المفسدة كافى است وجود مصلحت لازم نيست. (1)

ص:58


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 9 صفر 1419..

سؤال:

اگر شخصى كشته شده و جنازه او مثلاً در بيابان، منزل يا باغى يافت شود و هيچ يك از قاتل و مقتول شناسايى نشوند؛ بفرماييد:

الف) آيا ديه اى وجود دارد؟

ب) بر فرض ثبوت، پرداخت ديه به عهد كيست و مورد مصرف آن كجاست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) در صورتى كه كشته در قريه يا قريب به آن پيدا شود اهل آن قريه دى او را بايد بپردازند مگر آن كه بينه باشد بر اين كه آن ها قاتل نيستند. و اگر بين دو قريه پيدا شود، قريه نزديكتر بايد ديه را بپردازند و اگر متساوى باشند هر دو قريه مشتركاً بايد بپرازند. و چنانچه كشته در ازدحام يا چاهى يا در جاده عمومى يا بيابان و امثال آن ها پيدا شود به نحوى كه نتوان كشته را به شخص خاصى يا جماعت مخصوصى يا قريه معلومه نسبت داد ديه را بايد از بيت المال مسلمين پرداخت نمود.

ب) بنابراين در بعضى موارد ديه به عهده بيت المال است كما هو مورد السؤال و چنانچه اولياء مقتول پيدا شوند به آن ها داده ميشود و الا مال امام است. (1)

ص:59


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 9 صفر 1419..

سؤال:

1- چنانچه به ادله ذيل حكم قصاص در مورد شخص محكوم اجراء نشده باشد آيا مى توان وى را تا زمان اجراء حكم - هر چند در مدت زمان طولانى - در حبس نگه داشت؟

الف) اولياء دم به دليل فقر مالى يا دلايل ديگر از پرداخت فاضل ديه خوددارى مى كنند. (لازم به ذكر است در مواردى از اين بند، اجراى حكم از نظر اجتماعى و سياسى ضرورى مى باشد).

ب) عدم تأمين سهم اولياء صغير مقتول از طرف اولياء خواهان قصاص.

ج) عفو برخى از اولياء دم و عدم پرداخت سهم آنان به محكوم عليه از سوى اولياء خواهان قصاص.

د) عدم شناسايى اولياء دم يا عدم دسترسى به آنان و دستور حاكم شرع مبنى بر أخذ ديه از قاتل و ناتوانى وى از پرداخت ديه.

ه-) مصالحه به ديه و عدم توانايى پرداخت ديه توسط محكوم عليه.

و) عدم مراجعه اولياء دم به دادگاه براى تعيين تكليف نهايى.

ز) فقدان ابزار لازم براى اجراى دقيق حكم قصاص و استنكاف مجنى عليه و اولياء دم يا افراد خبره از اجراى حكم.

ح) مورد بند ز» در صورتى كه محكوم عليه استطاعت پرداخت يا جلب رضايت شاكى را ندارد.

2- در صورت منفى بودن جواب، آيا دادگاه ها مى توانند شخص محكوم را بدون قيد و شرط آزاد نمايند يا آزادى وى بايد با أخذ وثيقه يا به قيد ضمانت باشد؟

ص:60

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در جميع موارد ذكرشده ظاهراً مى توان محكوم را حبس نمود و در بعضى از آن موارد فقهاء تصريح به آن نموده اند. و علت را جمع بين حقين، و حبس نمودن را مقدمه حفظ حقوق آن ها دانستهاند، و اين وجه در تمام آن موارد جارى است بنابراين چنانچه با اخذ وثيقه يا با ضمانت حفظ حقوق بشود ميتوان حبس را مبدل به آن نمود. به عبارت ديگر فقيه از طرف امام(ع) قاضى تعيين شده است، پس هر وظيفه كه قضاة عالم در اين موارد دارند بر حسب نصب فقيه قاضيا - مى توان انجام داد. به علاوه در بعضى موارد تجويز حبس نموده اند - آن هم مؤيد اين مطلب است. (1)

ص:61


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 8 صفر 1419..

سؤال:

1- چنانچه اولياء دم در مقام مصالح قصاص با مبلغى زائد بر ديه، مقدارى را تقاضا كردند كه پرداخت آن براى قاتل ميسر نيست؛ آيا دادگاه مى تواند فرصت محدودى براى اجراى قصاص به اولياء دم بدهد و پس از انقضاى مهلت مذكور و عدم تقاضاى قصاص، محكوم را لااقل با اخذ وثيقه آزاد نمايد؟

2- در صورت مثبت بودن جواب، آيا بايد او را بدون قيد آزاد نمود يا با أخذ وثيقه و قيد ضمانت؟

3- در صورتى كه مقتول داراى ورثه صغير و كبير باشد، اگر ورث كبير خواهان قصاص بودند ولى براى استيفاى قصاص قدرت تأمين سهم صغير را نداشتند، آيا مى توان قاتل را تا زمان بلوغ صغير (اگرچه مدت طولانى) در زندان نگه داشت؟

در صورت مثبت بودن جواب، آيا تحمل سال هاى متمادى در زندان (مثلاً 14 سال براى بلوغ فرزند صغير مقتول) و بعد، اجراى حكم قصاص از مصاديق تحميل دو جريمه به خاطر يك جرم نيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

1- بلى دادگاه ميتواند فرصت دهد

2- ولى پس از انقضاء مهلت و عدم تقاضاى قصاص بايد آزاد گردد. نهايت اگر كاشف از عفو باشد بدون وثيقه، و الا با وثيقه جمعاً بينالحقين.

3- و در صورتى كه مقتول داراى ورثه صغير باشد، مى شود تا زمان بلوغ قصاص را تأخير انداخت، و در اين كار نه تنها جريمه نيست، بلكه حفظ حياة او است در اين مدت و اين به نفع او است و مسلماً با اين كار راضى است، و اين خدمت است نه جريمه. (1)

ص:62


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 8 صفر 1419..

سؤال:

همان گونه كه مستحضريد براساس برخى روايات وارده در باب ديات، خوب شدن بعضى جراحات يا نقص عضوها (نظير شكستگى استخوان در اعضايى كه ديه مقدره دارد يا شكافتن لب) ميزان ديه را تغيير ميدهد. با توجه به اينكه امروزه به خاطر پيشرفت علم پزشكى تعداد قابل ملاحظه اى از جراحات و نقص عضوها قابل درمان مى باشد؛ بفرماييد:

1- آيا تأثير درمان در ميزان ديه را به غير موارد مصرح در فقه نيز مى توان تعميم داد؟

2- آيا پيوند عضو مقطوع در ميزان ديه تأثير دارد يا خير؟ (در صورتى كه انگشت يا دست شخصى در اثر جنايت قطع شود، اگر به موقع اقدام گردد مى توان عضو مقطوع را پيوند زد).

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

1- چون موارد تغيير ميزان ديه زياد است، مى توان از آن ها استفاده كبرى كليه نمود. غاى الامر در مواردى كه تصريح شده است به مقدار تغيير كلامى نيست. و در مواردى كه تصريح نشده تعيين مقدار با نظر حاكم است.

2- و اما پيوند عضو مقطوع، چون در مواردى فقهاء تصريح كرده اند به عدم تغيير ديه و عدم سقوط آن و استدلال نموده اند به اطلاق ادله بنابراين مى توان فتوى داد به اين كه پيوند عضو مقطوع تغييرى در ديه نمى دهد ولى به نظر ما برخلاف مشهور بين فقهاء اظهر سقوط قصاص است. (1)

ص:63


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 8 صفر 1419..

سؤال:

1- در مواردى كه براساس دستور شارع مقدس، خوب شدن جراحت يا نقص عضو، ميزان ديه را تغيير مى دهد، مخارج و هزينه هاى درمان به عهده جانى است يا مجنيعليه؟

2- چنانچه به عهد مجنى عليه باشد در مواردى كه هزينه هاى درمان بيش از مقدار ديه مأخوذه است، آيا راهى براى جبران خسارات زائد بر مقدار ديه وجود دارد يا خير؟

(در اين گونه موارد چه بسا هزينه هاى درمان بيش از مقدار ديه مقرره باشد).

3- در مواردى نظير شكستگى ستون فقرات كه ديه كامله دارد، طبق فتواى فقهاء اگر اين شكستگى به گونه اى معالجه شود كه اثرى از جنايت باقى نماند، جانى بايد يكصد دينار بپردازد. در اين گونه موارد فعليت درمان و اصلاح ملاك است يا قابليت آن؟

به اين معنى كه اگر فعليت ملاك باشد از ابتداء ديه كامله به عهده جانى قرار مى گيرد و جانى يا موظف به پرداخت تمام ديه مى باشد - كه پس از اصلاح و خوب شدن، 900 دينار به او پس داده مى شود - و يا منتظر مى ماند كه پس از معالجه، ديه مقرره (100 دينار) را بپردازد. (اگرچه ذمه اش به كل ديه مشغول است).

ولى اگر قابليت درمان ملاك باشد از همان ابتداء، ذمه جانى به يكصد دينارمشغول مى شود.

ص:64

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

1- ظاهر از آن روايات اين است كه خود آن جرح يا نقص عضو تا مدت معين خوب شود كه آن كاشف است از مقدار واقعى اثر آن جنايت.

2- بنابراين موردى كه با هزينه و درمان خوب شود يا همان ديه ثابت است و يا مراجعه به حكومت و ارش مى شود در آن موقع حاكم مقدار ضرر و مجنى عليه را حساب نموده و همه را از جانى مى گيرد.

3- ميزان قابليت است و لذا فقهاء مى فرمايند به اهل خبره مراجعه شود اگر گفتند خوب مى شود مقدار كم را بگيرد و الا همان ديه را. (1)

ص:65


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 8 صفر 1419..

سؤال:

براساس دستور شارع مقدس، مهلت پرداخت ديه در قتل و جراحات شبه عمد (مانند جراحات يا تلفات ناشى از تصادفات رانندگى) 2 سال مى باشد؛ آيا تقاضاى اعسار جانى قبل از انقضاى مهلت مقرر، مسموع مى باشد يا خير؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

قاضاى اعسار تنها مسموع نيست، بلكه چهار شرط يا پنج شرط بايد باشد تا حاكم متقاضى را حجر كند. يكى از آن ها حلول دين است پس دين مؤجل براى سماع دعوى كافى نيست. (1)

ص:66


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 8 صفر 1419..

سؤال:

در مواردى كه سارق مورد عفو مسروق منه قرار ميگيرد، آيا حاكم شرع بنا به مصالحى مى تواند حد را اجراء نمايد يا خير؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه مسروق منه سارق را قبل از مراجعه به حاكم عفو كند، حد ساقط مى شود، و اگر بعد از مراجعه باشد حد ساقط نمى شود. و در مورد سقوط حاكم به هيچ عنوان حق اجراء حد ندارد. بلى تعزير چنانچه سببش محقق باشد كه در صورت ثبوت سرقت موجود است مانعى ندارد. والله العالم. (1)

ص:67


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 8 صفر 1419..

سؤال:

در مورد سرقت مستوجب حد بفرماييد: آيا پس از شكايت مسروق منه و قبل از ثبوت جرم، امكان عفو سارق توسط مسروق منه نسبت به اجراى حد وجود دارد يا خير؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

پس از مراجعه به حاكم شرع عفو مسروق منه نسبت به اجراى حد تأثير ندارد حاكم بايد اجراى حد بنمايد. (1)

ص:68


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 8 صفر 1419..

سؤال:

چنانچه تعزير علاوه بر تازيانه مصاديق ديگرى داشته باشد؛ (مانند: حبس، جزاى نقدى، تراشيدن سر، چرخاندن در شهر، لغو جواز كسب، ابطال گواهينامه رانندگى، محروميت از مشاغل دولتى، ثبت سوء سابقه و...) بفرماييد:

الف) آيا تعبير «التعزير دون الحد» فقط در خصوص تازيانه رعايت مى شود يا شامل ديگر موارد مذكور نيز مى شود؟

ب) در صورت شمول به موارد ديگر، ملاك «دون الحد» چه مى باشد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

تشكيل حكومت اسلامى از ضروريات است، و شارع مقدس امضاء نموده است آن را و اسلام اهتمام به حفظ نظام مادى و معنوى نموده، و اين مهم بدون در نظر گرفتن عقوبات ديگر مانند حبس و غيره قابل تحقق نيست. بنابراين تمام اين عقوبات مشروعيت دارد در صورتى كه رعايت قانون بشود، و افراد نااهل متصدى نباشند. (كه با كمال تأسف در اين زمان زيادى از نااهل ها متصدى مى باشند و وجهه حكومت اسلامى را مشوه جلوه دادهاند، و اگر معاندين و جهان گذاشته بودند همانگونه كه در اول حكومت اسلامى تشكيل شد ادامه پيدا مى كرد تحقيقاً دنيا را تحت تأثير قرار مى داد - و بدون شك مقدم ظهور حضرت بقية الله ارواح من سواه فداه مى شد) وسيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون. (1)

ص:69


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 9 صفر 1419..

سؤال:

همانطور كه استحضار داريد دربار دى انگشتان دو قول وجود دارد:

الف) تساوى انگشتان از نظر ديه:

براساس اين قول كه ميان قدماء و متأخرين شهرت يافته و روايات چندى بر آن دلالت دارند، به هر يك از انگشتان، عشر دى كامل تعلق مى گيرد.

ب) تفاوت انگشت ابهام از نظر ديه با ساير انگشتان:

اصحاب اين قول گرچه به سه دسته تقسيم مى شوند و هر كدام در تعيين دى ابهام و ساير انگشتان نظرى را برگزيده اند؛ ولى همگى بر متفاوت بودن دى ابهام با غير آن اتفاقنظر دارند. صاحبان اين قول را برخى از قدماء مثل ابيالصلاح حلبى در كافى و ابنزهره در غنيه و صاحب اصباح الشيعة تشكيل مى دهند. معتبره ظريف با يكى از نظرات سهگانه فوق هماهنگ مى باشد و شيخ در مبسوط از آن به روايت اكثر اصحاب ياد مى كند و در خلاف بر مفاد آن ادعاى اجماع مينمايد. مرحوم خوئى همين روايت را برمى گزيند و وجه ترجيح آن بر ساير روايات را مخالفت آن با عامه معرفى مى كند. با عنايت به اين كه در عصر حاضر كه مشاغل متحول و دگرگون شده است، اشخاصى كه دچار آسيبديدگى در ناحى انگشتان شده اند و داراى مشاغلى چون جراحى و خطاطى، و... هستند، اظهار مى دارند صدمه وارده، به شغل آن ها آسيب جدى رسانده است؛ بفرماييد:

الف) آيا مى توان گفت تفاوت مطرح در معتبر ظريف ميان ابهام و ساير انگشتان، به خاطر تفاوت در ميزان كارائى آنهاست؟

ص:70

ب)- بر اين اساس، آيا مى توان از انگشت ابهام الغاء خصوصيت كرد و اين تفاوت را در مورد ساير انگشتان نيز تعميم داد؟ يعنى نسبت به خسارت وارده بر انگشتان با توجه به اهميت شغل و ارزش هر انگشت عمل كنيم و به تعيين ديه و خسارات وارده بپردازيم؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

اقوال در مسأله چهار است:

1- ما هو المشهور بين الاصحاب، كه به هر يك از انگشتان عشر ديه كامل تعلق مى گيرد. مدرك چند روايت صحيحه.

2- آنچه شيخ در خلاف، و ابن حمزه در وسيله، و استاد اعظم در مبانى تكمله منهاج اختيار نموده اند كه در قطع ابهام ثلث ديه يد يا پا در بقيه هر كدام سدس ديه يد يا پا.

3- ما عن الحلبى و آن آنكه در خصوص ابهام دست ثلث ديه دست در بقيه انگشتان دست سدس ديه - و اما انگشتان پا در هر كدام حتى ابهام عشر ديه.

4- ابن زهره در غنيه و صاحب اصباح فتوى داده اند و آن، آنكه ديه ابهام يد ثلث ديه يد - و در ابهام پا ثلث ديه آن - و در بقيه عشر ديه بلا فرق بين الرجل واليد.

و اما روايات دو دسته است:

دسته اول دلالت مى كند بر تساوى انگشتان در ديه و فرقى بين پا و دست نيست.

ص:71

دسته دوم كه خبر معتبران دسته، معتبره ظريف است و آن در ديه دست است فقط دلالت مى كند بر اينكه در انگشتان دست بين ابهام و بقيه تفاوت است در ابهام ثلث ديه يد در بقيه سدس ديه.

قائلين قول دوم به آن روايت استناد نموده و مختص به يد مى دانند كما هو ظاهرها.

و قائلين به قول سوم به همان روايت با الغاء خصوصيت دست و تعدى بهپا نموده اند. و اما قول چهارم من مدركى بر آن پيدا نكردم - و از طرفى آن قول بر بعضى احتمالات نقص در ديه و بر بعض ديگر زيادى لازم مى آيد. و چون وجهى بر الغاء خصوصيت نمى بينم. پس امر دائر است بين دو قول، اول و دوم. و چون نسبت دو دسته روايات عموم خصوص مطلق است، زيرا دسته اول دال است بر تساوى انگشتان و دسته دوم در خصوص ابهام مزيتى را بيان مى كند، حمل عام بر خاص مى شود - در نتيجه قول دوم اقوى است مگر آن كه دسته دوم با اعراض اصحاب از اعتبار ساقط شود در اين صورت اقوى قول اول است. بنابراين موردى به دو سؤال بعد نمى ماند. و چون بر الغاء خصوصيات وجهى نيست، بنابراين حكم روشن است. (1)

ص:72


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 جمادى الثانية 1419..

سؤال:

در صورتى كه شخص محكوم به قصاص، عضو مماثل نداشته باشد؛ بفرماييد:

1- با توجه به اين كه عضو ناسالم در برابر عضو سالم قصاص مى شود، آيا مثلاً چشم كسى كه به حسب ظاهر سالم است ولى بينايى ندارد عضو ناسالم محسوب مى شود يا چنين فردى فاقد عضو به حساب مى آيد؟

2- اگر جانى، فاقد بينايى چشم راست باشد و چشم راست كسى را كور كرده باشد، آيا چشم چپ او به عنوان قصاص كور مى شود يا خير؟

3- اگر سلب بينايى با كندن حدقه باشد و خود جانى حدقه چشمش سالم است ولى بينايى ندارد، هنگام قصاص تكليف چيست؟ (آيا حدقه در مقابل حدقه قصاص مى شود و نسبت به سلب بينايى ديه اخذ مى گردد يا حكم ديگرى دارد؟)

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

1- چشم كسى كه بينايى ندارد عضو ناسالم است، ولى چنانچه صاحب آن چشم بيناييدار را كور كند - مجنى عليه مى تواند چشم ديگر او كه بينايى دارد را كور كند، و اگر چشم ديگر او هم بينايى ندارد مجنى عليه مخير است، بين اخذ ديه كامله چشم، و بين قصاص در حدقه، و اخذ دو ثلث يا سه ربع ديه چشم براى سلب بينايى در صورتى كه سلب بينايى با كندن حدقه باشد. والله العالم (1)

ص:73


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 9 صفر 1419..

سؤال:

در مورد توبه بفرماييد:

1- در مواردى كه توبه مسقط حد است آيا اظهار لفظ دال بر توبه از طرف مجرم براى سقوط حد كافى است يا بايد عملى دال بر ثبوت توبه از او سر زده باشد؟

2- در مواردى كه توبه قبل از اقام بينه مسقط حد است آيا ثبوت توبه قبل از بينه كافى است يا اظهار توبه عند الحاكم نيز بايد قبل از بينه باشد؟

3- آيا در توبه مسقط حد، احراز توبه لازم است يا در صورت شبه توبه نيز حاكم شرع ميتواند با تمسك به قاعده، الحدود تدرء بالشبهات، حد را اجراء نكند؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

1- ظاهر بعضى از روايات اين است كه مجرد توبه موجب سقوط حد نيست. بلكه بايد ظاهر حالش كاشف از توبه باشد.

2- ولى لازم نيست توبه عند الحاكم باشد.

3- مقتضى مفهوم خبر جميل اين است كه تا احراز توبه نشود حد ساقط نمى شود و آن خبر اخص از قاعد الحدود تدرأ بالشبهات است. بنابراين در صورت شبهه اجراء حد مى شود. والله العالم. (1)

ص:74


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 9 صفر 1419..

سؤال:

چنانچه شخص مقتول از پيروان فرق ضال بهائيت باشد؛ بفرماييد:

1- آيا ديه دارد يا خير؟

2- در صورت مثبت بودن پاسخ، ديه او چقدر است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

كافر غير ذمى كه، فرق ضال بهائيت از مصاديق او مى باشد. نه قصاص در قتل او است نه ديه. (1)

ص:75


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 9 صفر 1419..

سؤال:

اگر مردى دو زن را كشته باشد و اولياء آنان خواهان قصاص باشند؛ بفرماييد:

الف) آيا اولياء خواهان قصاص بايد چيزى به عنوان فاضل ديه بپردازند يا خير؟

ب) در صورت لزوم پرداخت، آيا بايد هر يك از اولياء خواهان قصاص، مستقلاً و جداگانه نصف ديه يك مرد را بدهند يا اين كه نصف ديه يك مرد، به نسبت اولياء خواهان قصاص تقسيم مى شود؟ (مثلاً اگر مردى دو زن را كشته است و اولياء هر دو خواهان قصاص هستند، آيا بايد هر يك از اولياء نصف ديه يك مرد را بدهند يا يك چهارم ديه يك مرد؟)

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

آنچه عاجلاً به ذهن مى رسد بعد از مراجعه به روايات و كتب فقهيه. ولو اين مسأله بخصوص را در آن ها نيافتم. اين است كه چيزى بر اولياء نيست اگر مشتركاً متصدى قتل شوند. ولى اگر ولى يكى از آن دو نفر متصدى قتل شود، او بايد نصف ديه را به اولياى قاتل بدهد. و آن دومى نمى تواند از اولياء جانى نصف ديه را بگيرد، بلكه همانگونه كه فقهاء در نظائر مسأله فرمودهاند، از بيت المال بايد ديه آن زن پرداخت شود، لئلا يذهب دم المسلم هدرا و در مواردى مشابه نيز چند روايت به اين مضمون وارد شده است والله العالم. (1)

ص:76


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 9 صفر 1419..

سؤال:

چنانچه مقتول، ورثه صغير داشته باشد؛ بفرماييد:

الف) آيا همواره اخذ ديه از سوى اولياء صغار، اصلح به حال صغار است يا اينكه حسب مورد مى توان جانى را عفو و يا از وى مطالبه قصاص نمود؟

ب) آيا محدوده اختيارات ولىّ با قيم در اين خصوص تفاوتى دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

جواز مطالبه قصاص و يا عفو بر ولى ثابت نيست. بلكه اظهر اين است كه ولى و قيم چنين حقى ندارند. بلى چنانچه مصلحت اقتضاء كند ولى و قيم مى توانند ديه بگيرند يا آن كه با قاتل مصالحه كنند به گرفتن مبلغى و قاتل رها شود. و در صورتى كه مصلحت تشخيص داده نشود فقهاء فرموده اند قاتل را مى توان حبس نمود تا موقع بلوغ والله العالم. (1)

ص:77


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 23 صفر 1419..

سؤال:

با عنايت به اين كه اگر شخصى دست راست ديگرى را قطع نمايد، به هنگام قصاص چنانچه جانى فاقد دست راست باشد دست چپ او و در صورت فقدان دست چپ، پاى او قطع مى گردد؛ بفرماييد: آيا اين حكم در مورد پا و ديگر اعضاى زوج بدن نيز قابل اجراء مى باشد؟ (مثلاً اگر جانى پاى راست ندارد و پاى راست ديگرى را قطع كرده باشد، آيا اينجا نيز ابتداء پاى چپ وى و در صورت فقدان آن، دست او قطع مى گردد؟)

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

بلى اين حكم در پا، و ديگر اعضاء زوج بدن جارى است، چون خبرى كه متضمن بيان اين حكم است در دست، علتى را بيان مى كند كه مقتضاى عموم آن علت ثبوت آن حكم در پا و ديگر اعضاء است. والله العالم. (1)

ص:78


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 24 صفر 1419..

سؤال:

در صورتى كه مجنى عليه از زنده ماندن خود مأيوس شده باشد؛ بفرماييد:

آيا مى توان در مورد تبديل قصاص نفس به ديه يا مصالحه يا عفو جانى وصيت نمايد؟ آيا چنين وصيتى نافذ خواهد بود؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه وصيت به نتيجه كند و بگويد جانى ديه بدهد يا عفو شود، اين وصيت غير مشروع است و نافذ نيست. و اگر وصيت به فعل بكند، و بگويد ورثه با جانى مصالحه كنند، و يا او را عفو كنند يا مصالحه كنند آن وصيت نافذ است. (1)

ص:79


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 23 صفر 1419..

سؤال:

درباره تغليظ ديه در اشهر حرم يا مكه معظمه؛ بفرماييد:

الف) آيا تغليظ ديه مختص قتل عمد است يا شامل قتل شبه عمد و خطاى محض نيز مى شود؟

ب) آيا حكم مذكور مختص مسلمين است يا شامل اهل كتاب نيز مى گردد؟

ج) آيا جهل قاتل به حكم يا موضوع، در تغليظ ديه تأثيرى دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) تغليظ ديه مختص به قتل عمد نيست، و بعضى روايات در قتل خطاء وارد شده است، و بعضى اطلاق دارد.

ب) و به مقتضى اطلاق روايات، تغليظ مختص به مسلمين نيست.

ج) كما اين كه فرقى بين جاهل و عالم نيست. (1)

ص:80


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 23 صفر 1419..

سؤال:

در مورد جراحت متلاحمه اى كه به فلج عضو مى انجامد و با درمان مى توان از فلج شدن پيشگيرى كرد، بفرماييد:

الف) آيا بر شخص مجروح واجب است خود را درمان نمايد؟

ب) در صورت درمان، آيا مى توان هزينه هاى افزون بر مقدار ديه را از جانى گرفت؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) در كلمات فقهاء نديدم تصريح به وجوب درمان، ولى بعيد نيست در مورد علم به اين كه مداوا موجب پيشگيرى از فلج - و عدم آن موجب فلج مى شود درمان لازم باشد. نظير اضرار بنفس كه ما به قول مطلق حرام نمى دانيم - مگر در مورد ضرر موجب هلاكت - يا فلج عضوى از اعضاء رئيسه كه معلوم است مبغوضية شرعيه آن. و در مورد سؤال هم مى توان چنين گفت كه درمان لازم باشد.

ب) اما هزينه درمان بعضى روايات ظهور دارد در وجوب آن بر جانى زايداً بر ديه. ولى فقهاء ادعاء اجماع بر عدم وجوب نموده اند. به واسطه اجماع روايت حمل مى شود بر استحباب. (1)

ص:81


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 30 ربيع الاول 1419).

سؤال:

با توجه به اين كه ديه زن در جايى كه بيش از ثلث كل ديه باشد، به نصف تقليل مى يابد؛ بفرماييد:

اگر مقدار ارش، بيش از ثلث كل ديه باشد، آيا به نصف تقليل مى يابد؟ (مثلا در جايى كه كل ديه 5 ميليون تومان است، ارش 2 ميليون تومان برآورد شده است)

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

بلى تقليل به نصف مى يابد - زيرا ديه اعم است از مقدر - و غير مقدر كه از آن تعبير به ارش مى شود. كما اين كه فقهاء به اين معنى در فروع مختلفه تصريح نموده اند - به علاوه در بعضى روايات دارد. (جراحات النساء على النصف من جراحات الرجال فى كل شئ) (1)

ص:82


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 30 ربيع الاول 1420).

سؤال:

درباره ماهيت ديه بفرماييد:

الف) آيا جعل ديه از طرف شارع مقدس به عنوان مجازات بوده يا نوعى خسارت تلقى شده است؟

ب) آيا عمد، شبه عمد يا خطاى محض بودن جنايت در پاسخ به سؤال فوق تأثيرى دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

اثر مترتب بر اين سؤال را نفهميدم به هر حال فرقى در احكام آن نيست. ولى ظاهراً مجازات نيست، چون در قتل خطاء كارى كه موجب عقوبت و مجازات باشد سر نزده است والله العالم. (1)

ص:83


1- (1) . (هامش: تاريخ جواب استفتاء: 23 شعبان 1419).

سؤال:

در مواردى كه شارع مقدس شيوه يا ابزار خاصى را در اجراى مجازات در نظرگرفته است - مانند رجم يا كشتن با شمشير - بفرماييد:

الف) آيا شيوه يا ابزار يادشده موضوعيت دارد؟ (به عبارت ديگر در اينگونه موارد آيا هدف شارع مقدس فقط ازهاق روح است ولو با استفاده از ابزار نوين؛ يا ازهاق روح به شيوه يا ابزار منصوص ضرورت دارد)؟

ب) در صورت موضوعيت داشتن، چنانچه اجراى رجم يا مجازات هايى نظير مجازات لواط با شيوه هاى منصوص در شرائطى خاص به مصلحت اسلام و نظام مقدس اسلامى نباشد - مثلاً وهن اسلام و مسلمين باشد يا چهر خشنى از اسلام يا نظام اسلامى را نشان دهد - آيا مى توان ضمن اجراى اصل حكم - قتل - شيو اجراى آن را تغيير داد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) ظاهر ادله اين است كه جميع قيودى كه شارع مقدس در موضوع حكم اخذ نمايد موضوعيت دارد و حمل بر طريقيت خلاف اصل است.

ب) ولى چنانچه آن حكم مزاحم با اهم شود، مانند وهن اسلام و مسلمين، قهرا مانند جميع موارد تزاحم، اهم مقدم است و آن حكم مهم ساقط مى شود. و لذا به نظر من در اين زمان چنانچه با نظر مراجع تقليد، با استفاده از ولايت فقيه كه مراد مجتهد جامعالشرائط است، اعم از رهبر و غيره آن شيوه اى كه موجب وهن مى شود تغيير داده شود. والله العالم (1)

ص:84


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 24 شعبان 1419..

سؤال:

درباره محكوم به قصاصى كه به درخواست اولياء دم حلقآويز شده و هنوز جان نسپرده است، بفرماييد:

الف) اگر در اين مرحله برخى از اولياء دم قاتل را عفو كنند، آيا بايد اجراى حكم را متوقف كرد يا متوقف كردن آن نيازمند به رضايت هم آنهاست؟

ب) اگر در اين مرحله، عفو به صورت مشروط و معلق - نه منجّز- انجام گيرد، حكم چيست؟

ج) در صورت توقف اجراى حكم و بهبود قاتل؛ اگر اولياء خواهان قصاص، سهمالدى عفوكنندگان را بپردازند؛ آيا مى توان مجدداً وى را اعدام نمود؟

د) اگر اين وضع چندين مرتبه تكرار شود، تكليف چيست؟

ه) ضمناً خسارت ها و آسيب هايى كه در اثر اجراى اول حكم در مرحله قبل بر جانى وارد شده، با كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) چون در صورت تعدد هر كدام از آن ها مى توانند قصاص كنند با ضمان حصه ديگران از ديه، در صورت عدم رضايت آنان به قصاص. در مورد سؤال بايد به بقيه اولياء ابلاغ شود عفو بعضى را - چنانچه حصه عفوكننده

ص:85

را از ديه قبول كنند، مى توان حكم را اجراء نمود و قصاص را انجام داد - و الا اجراى حكم متوقف مى شود.

ب) در اين حكم فرقى بين عفو معلق و منجز نيست.

ج) و در فرض توقف اجراء حكم، اگر اولياء خواهان قصاص، سهم الدى عفوكنندگان را بپردازند مى توان مجدداً او را اعدام كرد.

د) ولو چند مرتبه تكرار شود.

ه-) و خسارت ها و آسيب هايى كه در اثر اجراء اول حكم در مرحله قبل بر جانى وارد شده چون بر حسب انجام وظيفه بوده است بر هيچ كس ضمان ندارد. (1)

ص:86


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 5 جمادى الثانية 1419..

سؤال:

آيا مجازات معاونت در قتل عمد، همچون قتل عمد، حق الناس است و قابل گذشت از سوى اولياء دم؛ يا حقالله است و عفو آن منحصراً در اختيار ولى امر مى باشد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

دليل به خصوصى كه دلالت كند بر اين كه مجازات معاونت در قتل قابل گذشت است من نديدم، و مقتضاى اصل اولى آن است كه قابل گذشت نيست و رهبر هم در اين مقام خصوصيتى ندارد، ولى مى توان استدلال نمود بر اين كه قابل عفو است به اولويت و تنقيح مناط، به اين طريق كه مجازات چنين شخصى به واسطه كمك به قتل است، و اگر اصل قابل گذشت باشد (كه هست) به طريق اولى فرع هم قابل گذشت است. (1)

ص:87


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 5 جمادى الثانية 1419..

سؤال:

با توجه به اين كه طبق فتواى مشهور فقهاء ديه اهل كتاب - كافر ذمى - هشتصد درم است؛ آيا اقليت زرتشتى نيز مشمول اين حكم خواهند بود؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

روايات كثيره صريح است در اين كه مجوس در ديه مانند يهود و نصارى مى باشند، فقط يك روايت دلالت دارد بر اين كه ديه آن ها كمتر است از ديه اهل كتاب، و آن روايت را كسى عمل نكرده است. به هر حال اقليت زرتشتى كه همان مجوسند مشمول حكم مذكور مى باشند. (1)

ص:88


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 30 جمادى الثانية 1419..

سؤال:

چنانچه دليل اثبات جرم، منحصر به نظريه كارشناس - مانند كارشناس انگشتنگارى يا پزشكى قانونى - باشد، بفرماييد:

الف) آيا از نظر شرعى چنين دليلى حجيت دارد؟

ب) در صورت حجيت، آيا دليل مستقلى محسوب مى شود يا حجيت آن منوط به داشتن شرايط بينه است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) چنانچه دليل مذكور موجب علم شود حجيت دارد، و الا در غير باب قصاص و ديات از باب رجوع به اهل خبره بناء عقلاء بر حجيت آن است. و در خصوص باب قصاص، و حدود، و ديات شارع مقدس چون آن ها را به بينه و اقرار منحصر كرده پس قهراً ردع از آن نموده است. پس در غير آن ابواب حجيت دارد. و در آن ابواب ندارد.

ب) در موارد حجيت شرائط بينه معتبر نيست، زيرا حجيت بينه در خبر حسى است نه خبر حدسى و حجيت قول اهل خبره در خبر حدسى است. (1)

ص:89


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 30 جمادى الثانية 1419..

سؤال:

درباره لزوم تأخير اجراى حد يا قصاص زن شيرده، بفرماييد:

الف) آيا اين حكم، مادر رضاعى را نيز شامل مى شود؟

ب) در فرض شمول، بين امكان و عدم امكان جايگزينى دايه اى ديگر - يا شير خشك يا شير حيوان - تفاوتى وجود دارد؟

ج) در صورت امكان جايگزينى، يافتن دايه وظيف حاكم شرع است يا ولى طفل؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) روايات داله بر تأخير اجراء حد زن شيرده مختص است به مادر نسبى، دايه را نمى گيرد. ولى به واسطه عموم علت در روايات قصاص و رجم، مى توان استدلال بر تأخير در دايه نمود، همانگونه كه فقهاء در اجراى حد غيررجم در صورت خوف تلف تمسك به عموم علت نموده اند بر تأخير، تا يافتن دايه، و يا جايگزين ديگر.

ب) چون روايات مقيد شده است به آن كه جايگزين نباشد. قهراً در مورد سؤال نيز همين قيد را مى نماييم.

ج) يافتن دايه يا جايگزين ديگر وظيفه ولى طفل است نه حاكم شرع. (1)

ص:90


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 5 جمادلى الثانية 1419..

سؤال:

در صورت علم اجمالى به وجود قاتل در بين افراد محدود و معين، بفرماييد:

الف) آيا قاضى مى تواند براى تعيين قاتل و اجراى قصاص از قرعه استفاده نمايد؟

ب) در صورت منفى بودن پاسخ و لزوم پرداخت ديه، چه كسى بايد ديه را بپردازد و نحوه پرداخت آن چگونه خواهد بود؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) چنانچه مدعى بينه اقامه نمايد بر قتل يكى از آن ها، عمل به آن مى شود، و الا از آن ها مطالبه بينه مى كنند بر عدم كونه قاتلا. اگر همه اقامه بينه نمودند دعوى ساقط مى شود، و الا بر مدعى قسامه ثابت مى شود. و اگر رد كرد قسامه را بر هر كدام از آن ها قسامه ثابت مى شود. و اگر نكول كردند ديه ثابت مى شود و توزيع مى نمايند بر افراد. و نيز اگر مدعى قسامه آورد كه يكى از آن ها قاتل است قصاص ساقط است ولى ديه ثابت مى شود به مقتضاى روايات داله بر ثبوت ديه بر متهمين به قتل

ب) و آن ديه توزيع مى شود بر همه اطراف، به مقتضاى قاعده عدل و انصاف به هر تقدير قرعه مورد ندارد. (1)

ص:91


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 30 جمادى الثانية 1419..

سؤال:

با عنايت به اين كه در صورت ثبوت جرم مستوجب رجم با اقرار، اگر هنگام اجراى مجازات رجم، مجرم از حفره فرار كند، نبايد برگردانده شود؛ بفرماييد:

الف) آيا در اين حكم بين موردى كه پس از آغاز رجم هنوز سنگى به وى اصابت نكرده با موردى كه سنگ به وى اصابت كرده تفاوتى وجود دارد؟

ب) اگر مجرم پس از قرار داده شدن در حفره و قبل از پرتاب سنگ فرار كند؛ آيا مشمول حكم فوق خواهد بود؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

سه دسته روايات است در مقام ما در فقه الصادق نوشته ايم. مقتضاى جمع بين روايات اين است كه: اگر جرم با بينه ثابت شود بايد برگردانده شود مطلقاً. و اگر با اقرار ثابت شود چنانچه قبل از پرتاب سنگ يا پس از آن و قبل از اصابت سنگ فرار كند بايد برگردانده شود. و چنانچه پس از اصابت ولو يك سنگ باشد برگردانده نمى شود. (1)

ص:92


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 13 ذيقعده 1419..

سؤال:

با توجه به جريان قاعد قرعه در شبهات موضوعيه؛ بفرماييد:

الف) آيا اين قاعده به امور حقوقى اختصاص دارد يا شبهات موضوعيه در امور جزائى را نيز در برمى گيرد؟ (به عنوان مثال در موردى كه علم اجمالى به وجود قاتل بين دو يا چند نفر باشد، آيا مى توان با تمسك به قرعه حسب مورد، حكم قصاص يا ديه را اجراء نمود؟)

ب) در فرض جريان اين قاعده در امور جزائى، آيا در تمام ابواب حدود، قصاص، ديات و تعزيرات جارى است يا به باب خاصى از جزائيات اختصاص دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

قاعده قرعه را در 2 مورد مى توان اعمال نمود. يكى مورد تزاحم حقوق كه وظيفه خاصى در آن مورد تعيين نشده باشد، و احتياط هم ممكن نباشد. دومى مورد تعارض بينتين بعد فرض عدم مرجحات منصوصه. اما مورد علم اجمالى به وجود قاتل بين دو نفر.

ص:93

ادامه جواب:

چنانچه هر دو منكر قتل باشند و بينه هم بر قاتل بودن هيچ كدام نباشد، لوث هم نباشد كه مورد قسامه شود، قصاص ساقط است، و ديه به نظر من بالمناصفة بين آن ها تقسيم مى شود. و اگر بر قاتل بودن هر كدام بينه قائم شده باشد. در صورتى كه يكى از دو بينه ارجح باشد از حيث عدالت يا زيادى شهود آن مقدم است. و اگر مساوى باشند قاعده قرعه محكم است و با قرعه قاتل تعيين مى شود. و اگر بر قاتل بودن يكى از آن ها بينه قائم شود، و ديگرى اقرار به قتل بنمايد، ولى دم مى تواند مشهود عليه را بكشد، و مقر نصف ديه را به ورثه او بدهد، و مى تواند مقر را بكشد. و اگر هر كدام اقرار كند كه او قاتل است، ولى مخير است در تصديق هر كدام كه بخواهد. (1)

ص:94


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 24 شعبان 1419..

سؤال:

درباره قاعد درء بفرماييد:

الف) آيا اين قاعده به باب حدود اختصاص دارد يا شامل ابواب قصاص، ديات و تعزيرات نيز مى شود؟

ب) معيار در عدم اجراى حد چيست؟ (شك در حليت، توهم جواز عمل، صرف ظن به اباحه - ولو غير معتبر - يا عدم علم به حرمت؟)

ج) محل عروض شبهه در قاعده درء كيست؟ قاضى، مرتكب عمل يا هر دو؟

د) آيا شبهات موضوعيه، حكميه، شبهه عمد و غير عمد، اكراه، اجبار، نسيان و... مشمول اين قاعده مى شود؟

ه-) در فرض شمول شبهات حكميه، آيا بين جاهل قاصر و مقصر تفاوتى وجود دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) قاعده درأ شامل باب قصاص نيز مى شود، ولى شامل باب ديه و تعزير نمى شود.

ب) و ميزان در شبهه عدم علم به حرمت است.

ج) و محل عروض مرتكب عمل است.

د) و فرقى نيست بين شبهه موضوعيه و شبهه حكميه.

ه-) و در شبهه حكميه بين قاصر و مقصر تفاوتى وجود ندارد. (1)

ص:95


1- (1) . (هامش: تاريخ جواب استفتاء: 24 شعبان 1419).

سؤال:

در صورتى كه پس از اجراى مجازات رجم، به زعم اين كه مجرم به قتل رسيده، جسد وى به سردخانه منتقل شود ولى بر حسب اتفاق علائم حياتى در او مشاهده شود و پس از معالجه سلامت خود را باز يابد؛ بفرماييد:

الف) آيا صرف صدق عنوان رجم ولو به قتل محكوم نيانجامد كفايت مى كند (تا در نتيجه نيازى به اجراى مجدد حكم نباشد) يا چون قتل از طريق رجم موضوعيت دارد، بايد مجدداً حكم رجم را در مورد وى به مرحل اجراء گذاشت؟

ب) در فرض دوم، آيا مجرم مى تواند دى جراحات وارده در اثر اجراى حكم در مرتبه اول را مطالبه نمايد؟

ج) در صورت مثبت بودن پاسخ، پرداخت ديه به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) در زنا اهل كتاب به مسلمه - و در زنا به محارم - و در لواط تصريح به قتل شده است. و در زنا محصن و محصنه تصريح به قتل نشده است، ولى متفاهم عرفى از رجم

ص:96

همان رجم است تا حد موت، به علاوه روايتى در غسل ميت است صريح در اين كه مرجوم و مرجومه تا حد موت بايد رجم بشوند. به هر حال صدق رجم كافى نيست و لذا با بينه اگر جرم ثابت شود پس از صدق رجم اگر مجرم فرار كند، دستور داده شده است كه برگردانده شود براى رجم. بنابراين در مورد سؤال بايد مجدداً حكم رجم در مورد وى به مرحله اجراء گذاشته شود.

ب) ديه هم لازم نيست چون كسى عملى انجام نداده كه موجب ضمان بشود. در خصوص مورد قصاص كه ولى دم متصدى باشد روايتى هست كه اگر گمان به مردن كرد و او را رها نمود وكان به رمق - پس از معالجه سلامت خود را باز يافت. دلالت دارد بر اين كه ولى نمى تواند بكشد او را مگر آن كه قصاص آن عمل قبل بشود. ولى آن به مسأله ما مربوط نيست. قياس هم صحيح نيست. (1)

ص:97


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 13 ذيقعده 1419..

سؤال:

پسر بچه پانزده ساله اى كه شب هنگام پس از بيدار شدن از خواب فرد اجنبى را به صورت برهنه با مادرش در اتاق خواب مى بيند، با اين اعتقاد كه فرد خائن و متجاوز به ناموس بايد كشته شود، فرد مزبور را كه مبادرت به فرار نموده به قتل مى رساند. لازم به ذكر است زن مدعى است كه اولاً: با تهديد فرد مقتول مبنى بر آبروريزى او در صورت تن ندادن به رابطه، مجبور به باز كردن درب منزل به روى او شده است. ثانياً: رابط نامشروع در حد كمتر از زنا بوده است.

با توجه به فرض فوق بفرماييد:

الف) قتل ارتكابى توسط نامبرده با اعتقاد به لزوم كشتن اينگونه افراد، مشمول كدام يك از عناوين قتل عمد يا شبه عمد مى شود؟

ب) با توجه به ادعاى زن مبنى بر اين كه از روى تهديد مجبور به برقرارى رابطه با اجنبى شده است، آيا عمل ارتكابى از سوى فرزند تازهبالغ وى مى تواند مشمول عنوان دفاع از ناموس و در نتيجه عدم شمول ادل قتل عمد در مورد وى باشد؟

ج) با توجه به اين كه اطلاعات فقهى نوجوان در احكام شرعى كم بوده، آيا جهل وى به مسأله مى تواند رافع مسؤوليت باشد؟

ص:98

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه مرد ببيند كه اجنبى با زن او جماع مى كند، مى تواند او را بكشد و چيزى بر او نيست. و نيز اگر كسى ببيند اجنبى اراده جماع يا مادون آن را با يكى از بستگان او را دارد، بايد دفاع كند، چنانچه در ضمن دفاع او را بكشد يعنى دفاع متوقف بر قتل باشد قتل او جائز و دم او هدر است، در غير اين دو مورد قتل جائز نيست.

الف) چون عمل اين نوجوان مشمول يكى از اين دو مورد نيست. پس كشتن او جائز نبوده است.

ب) و چون اين نوجوان اعتقاد به جواز قتل داشته است (كه البته بايد اعتقاد خود را اثبات كند و الا در ظاهر قتل عمد است) قتل او موجب قصاص نمى شود، بلكه حكم قتلش به عمد دارد و بايد ديه بپردازد.

ج) و جهل او به مسأله رافع قصاص است نه ديه. (1)

ص:99


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 13 ذيقعده 1419..

سؤال:

درباره قصاص نفس يا طرف، بفرماييد:

الف) آيا ولى امر مى تواند برخلاف درخواست ولى دم يا مجنى عليه بنا به مصالحى قصاص را به ديه تبديل نمايد؟

ب) چنانچه پاسخ مثبت باشد، با توجه به اين كه طبق فتواى مشهور، قصاص تنها در صورت رضايت جانى به ديه تبديل مى شود، آيا مى توان عليرغم درخواست جانى قصاص را به ديه تبديل نمود؟

ج) در صورت مثبت بودن پاسخ، مسؤول پرداخت ديه كيست؟ جانى يا بيت المال؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

هيچ مقامى نميتواند قصاص را به ديه تبديل كند، غير از ولى دم. يا مجنيعليه - و جانى. به عبارت ديگر با تراضى طرفين قصاص مبدل مى شود به ديه، به ولى امر مربوط نيست. (1)

ص:100


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 13 ذيقعده 1419..

سؤال:

در موارد ذيل كه جرح و قتل به طور عمد يا غير عمد توسط يك نفر صورت مى پذيرد، آيا حسب مورد قصاص طرف در قصاص نفس و ديه عضو در ديه نفس تداخل مى كند؟

الف) جرح وقتل با ضربه واحد انجام شود.

ب) جرح و قتل با دو ضربه يا بيشتر انجام شود. (در اين فرض ممكن است ضربات متعدد در زمان هاى متفرق يا متوالى انجام شود).

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) چنانچه دو جنايت جرح و قتل با ضربه واحده باشد، قصاص طرف در قصاص نفس، و ديه عضو در ديه نفس تداخل مى كند.

ب) و چنانچه جرح و قتل با دو ضربه يا بيشتر انجام شود. در صورتى كه موت مستند به هر دو باشد تداخل مى كنند. و در صورتى كه فاصله بين ضربات زماناً زياد باشد تداخل نمى كنند. و اما در صورتى كه ضربات متوالى انجام شود و موت مستند به هر دو نباشد - در ديه تداخل مى شود - ولى در قصاص تداخل نمى شود. بلكه اول قصاص طرف مى شود بعد قصاص نفس. (1)

ص:101


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 14 ذيقعده 1419..

سؤال:

در خصوص استيفاى قصاص عضو يا نفس بفرماييد:

الف) آيا اجراى اين حق، فوريت دارد يا مى توان بدون عذر آن را به تأخير انداخت؟

ب) با عنايت به فرض فوق، اگر چند نفر با مشاركت مساوى، مرتكب جنايت شوند، آيا ولى دم يا مجنيعليه مى تواند در مورد بعضى فوراً تصميم به قصاص، عفو يا مصالحه بگيرد اما در مورد بعض ديگر اتخاذ تصميم را به آينده موكول نمايد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) قطع نظر از اين كه فوريت خلاف اصل است، رواياتى دال است بر استحباب عفو و مدارا با جانى و اولياء او. از مجموع آن ها به ضميمه آن كه قصاص حقى است كه صاحب آن مى تواند از آن بگذرد، استفاده مى شود كه بدون عذر هم مى شود به تأخير انداخت.

ب) بنابراين ولى دم يا مجنى عليه ميتواند در مورد بعضى تصميم به قصاص يا عفو بگيرد، و در مورد بعضى ديگر اتخاذ تصميم را به آينده موكول كند. (1)

ص:102


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 25 محرم 1420..

سؤال:

اگر دندان طبيعى يا مصنوعى فردى، در اثر ايراد صدمه عمدى يا غير عمدى شكسته شود، چنانچه شكسته شدن دندان در زيبايى چهر مصدوم يا لحن سخن گفتن وى تأثير منفى داشته باشد، بفرماييد:

آيا مجنيعليه ميتواند حسب مورد علاوه بر قصاص، ديه يا خسارت؛ براى از بين رفتن زيبايى چهره يا تأثير منفى در لحن گفتار، ارش بگيرد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

از چنين امور در كتاب قصاص تعبير به ديات المنافع شده است. در جمله اى از موارد تعيين شده است مقدار ديه و در بقيه منوط به نظر حاكم است با ملاحظه خصوصيات. مسأله مورد سؤال از آن موارد است بنابراين ارش ثابت است. (1)

ص:103


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 25 محرم 1420..

سؤال:

در مواردى كه محكوم بايد اعدام شود، بفرماييد:

الف) آيا قاضى (حاكم شرع) مى تواند صرفنظر از نوع جرم ارتكابى، در هر موردى بنا به صلاحديد خود براى عبرت گرفتن مردم و بازداشتن آنان از ارتكاب جرم، حكم كند كه جناز محكوم مدتى در ملأ عام قرار داده شود؟

ب) در صورت منفى بودن پاسخ، آيا نوع جرم ارتكابى مى تواند مجوزى براى عمل فوق باشد؟ (به عنوان مثال مرتكب قتل فجيعى شده و يا چند نفر را به قتل رسانده است.)

ج) آيا طبق نظر قاضى (حاكم شرع) مى توان قبل از اجراى حكم اعدام، محكوم را مدتى در معرض ديد عموم قرار داد؟

د) آيا در موارد فوق، بين حد، قصاص و تعزير (بنا بر جواز قتل از باب تعزير) تفاوتى وجود دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) كسى كه محكوم به اعدام شده است، جناز او را در ملأ عام قرار دادن، هتك حرمت و اهانت نيست، بهعلاوه موجب عبرت ديگران مى شود و مصالح ديگرى هم دارد. و در باب حدود رواياتى است دال بر استحباب اعلام الناس به حضور محل اجراء حد. از مجموع اين ها جواز اين عمل استفاده مى شود.

ج) بنابراين محكوم را قبل از اعدام در معرض ديد عموم قرار دادن مانعى ندارد.

د) و در اين حكم بين حد و قصاص تفاوتى نيست. (1)

ص:104


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 25 محرم 1420..

سؤال:

در خصوص حد قتل در لواط بفرماييد:

الف) آيا احصان از شرائط لازم براى اين مجازات مى باشد؟

ب) در صورت مثبت بودن پاسخ، آيا در اين حكم بين فاعل و مفعول تفاوتى وجود دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در مفعول احصان قطعاً شرط نيست. در فاعل تا حال مطمئن بودم به عدم اشتراط، ولى فعلاً مختصر ترديدى پيدا شده است. (1)

ص:105


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 25 محرم 1420..

سؤال:

در صورتى كه شخصى مالى را به صورت نسيه يا اقساط بفروشد و قبل از تحويل به خريدار آن را مجدداً از او به مبلغ كمترى به صورت نقد خريدارى نمايد، بفرماييد:

الف) آيا معامل فوق ربوى است؟

ب) در صورت مثبت بودن پاسخ، آيا محكوم به بطلان است؟

ج) هرگاه مورد معامله به صورت كلى يا كلى در معين باشد، آيا تعيين يا عدم تعيين مصداق كالاى فروخته شده تأثيرى در صحت يا بطلان معامله دارد؟

د) قصد اولى فروشنده بر خريد مجدد مبيع به مبلغ كمتر، به صورت نقد چه اثرى در صحت يا بطلان معامله مى تواند داشته باشد؟

ه-) آيا فرقى بين تصريح و عدم تصريح قصد وجود دارد؟

و) در صورت مثبت بودن پاسخ، هرگاه خريدار بدون تصريح فروشنده از قرائن، علم به قصد مذكور پيدا كند، چه اثرى بر حكم معامله دارد؟

ص:106

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) معامله فوق ربوى نيست.

ب) چنانچه شرط نكند در بيع اول بيع به بايع را معامله صحيح است، چه مبيع مكيل و يا موزون باشد، چه نباشد. بلى در صورتى كه مكيل يا موزون باشد معامله مكروه است.

د) قصد مجرد تأثيرى ندارد.

ه-) چنانچه شرط كند بيع به بايع را قبل حلول اجل معامله باطل است.

و) چنانچه قرائن موجب علم به قصد از قبيل شرط ضمنى باشد، معامله باطل است، و الا صحيح. (1)

ص:107


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 25 محرم 1420..

سؤال:

با توجه به عدم جواز قصاص مسلمان در برابر كافر، بفرماييد:

الف) آيا اسلام آوردن قاتل پس از ارتكاب قتل، مانع از اجراى قصاص ميشود؟

ب) بر فرض مثبت بودن، پاسخ؛ آيا بين اسلام آوردن ظاهرى (به انگيزه فرار از قصاص) با اسلام واقعى (قلبى) تفاوتى وجود دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) ظاهر روايات داله بر اين كه مسلم لايقتل بالكافر، اين است كه ميزان اسلام حال قصاص است نه حال قتل. و در فرض سؤال چون قاتل در حال قصاص مسلمان است قصاص نمى شود.

ب) و مقتضاى اطلاق رواياتى كه اشاره شد، مانند حديث جبّ اين است، كه بين اسلام ظاهرى - و قلبى - تفاوتى نيست. ولى مقتضاى عموم علتى كه در روايتى كه در مسأله ذمى كه زنا به مسلمه نموده است موقع اجراء حد مسلمان شد، امام (ع) فرمود: اين اسلام فايده ندارد، و تعليل به آن فرمود: اين است كه در مقام بگوييم اسلام ظاهرى براى فرار از قصاص فايده ندارد. (1)

ص:108


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 30 ربيع الاول 1420..

سؤال:

در مواردى نظير قتل خطاى محض كه بنابر قول مشهور، ديه ظرف 3 سال و هر سال ثلث آن بايد پرداخت شود؛ با عنايت به اين كه براساس فتواى تعداد زيادى از فقهاى عظام، ملاك محاسبه قيمت يوم الاداء مى باشد؛ بفرماييد:

در محاسبه ثلث در صورت تعذّر از اعيان ششگانه، چگونه بايد عمل كرد؟ (آيا از ابتداء قيمت كل ديه براساس نرخ روز محاسبه مى شود و جانى در هر سال ملزم به پرداخت ثلث همان قيمت است؛ يا اين كه در پرداخت هر ثلث، قيمت يوم الاداء همان ثلث ملاك است، يعنى در هر سال بايد با توجه به قيمت سوقيه همان سال، ثلث ديه را محاسبه و پرداخت نمايد؟)

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چون در باب ضمان و ما شابهه نفس عين در عهده مديون است. بنابر اين در هر سال ثلث اعيان ششگانه در عهده است. پس بايد قيمت يوم الاداء محاسبه شود. (1)

ص:109


1- (1) . (هامش: تاريخ جواب استفتاء: 1 ربيع الثانى 1420).

سؤال:

با توجه به قاعده «البينة على المدعى واليمين على من انكر» و با عنايت به حديث شريف «لا يمين فى حد» بفرماييد:

الف) در صورت فقدان بينه و اقرار در دعاوى كيفرى آيا شاكى مى تواند از متهم تقاضاى قسم نمايد؟

ب) در صورت مثبت بودن پاسخ، در صورت نكول متهم و رد قسم به شاكى آيا با قسم شاكى مى توان نام برده را به مجازات مقرر محكوم نمود؟

ج) چنانچه متهم عمل ارتكابى را انكار نمايد و بگويد اگر شاكى قسم ياد كند مسؤوليت آن را مى پذيرم، آيا به استناد حلف شاكى ميتوان متهم را به مجازات جرم ارتكابى محكوم نمود؟

د) در صورت مثبت بودن پاسخ، آيا در جرائمى مانند سرقت كه داراى جنبه حقاللهى و حقالناسى مى باشد، از جهت اثبات جنبه مالى و كيفرى تفاوتى وجود دارد؟

ه-) در فرض فوق، آيا بين حدود، قصاص، ديات و تعزيرات تفاوتى هست؟

ص:110

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) در دعاوى كيفرى قسم مورد ندارد چه قسم مدعى عليه - و چه قسم شاكى و مدعى.

ب) بنابراين همانگونه كه شاكى نمى تواند از متهم تقاضاى قسم كند - رد قسم هم به شاكى اثر ندارد.

ج) و گفتن متهم كه در صورت قسم شاكى مسؤوليت را مى پذيرم ملزم نيست.

د) بلى چنانچه مدعى به دو اثر داشته باشد - حقالله تعالى - و حقالناس - مثل سرقت كه دو اثر دارد در مال - كه حق آدمى است و قطع يد كه حقالله است. كه نسبت به اثر اول چنانچه متهم قسم بخورد با نبودن بينه ثابت نمى شود و اگر نكول نمود و شاكى قسم بخورد ثابت مى شود. ولى قسم نسبت به حقالله تعالى اثر ندارد، و تفكيك بين دو اثر مانعى ندارد.

ه-) و در اين حكم بين قصاص و حدود و ديات تفاوتى نيست. (1)

ص:111


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 2 ربيع الثانى 1420..

سؤال:

در مورد قسامه بفرماييد:

آيا كسانى كه در زمان وقوع قتل، عاقل نبوده يا غير بالغ بوده اند (كودك يا مراهق) اما هنگام اجراى قسامه، عاقل و بالغ شده اند ميتوانند جهت اداى سوگند در اين مراسم شركت كنند؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

به مقتضاى قاعده ميتواند، و خبرى يا قولى كه دلالت كند بر اين كه نمى تواند نيافتم، بلكه از رواياتى كه در شهادت به قتل است مى توان حكم مقام را استفاده كرد. (1)

ص:112


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 2 ربيع الثانى 1420..

سؤال:

هر گاه زوجه از ايفاى وظايف زوجيت خوددارى نمايد ناشزه بوده و مستحق نفقه نخواهد بود، ليكن در صورتى كه شوهر از انجام وظايف زوجيت سر باز زند به گونه اى كه زوجه اش را معلقه قرار دهد بفرماييد:

الف) آيا مى توان حكم به نشوز زوج كرد؟

ب) در صورت مثبت بودن پاسخ چه آثارى بر آن مترتب است؟

ج) آيا زوجه ميتواند در اين صورت از دادگاه تقاضاى طلاق نموده و دادگاه نيز بر اين اساس حكم به طلاق زوجه دهد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در فرض سؤال مرد ناشز است، و حكم نشوز مرد عبارت از الزام حاكم شرع است. او را به انجام وظائف، و در خصوص مورد امتناع از انفاق و عدم امكان انفاق حاكم از اموال او، حاكم شرع ميتواند طلاق دهد - بعد از مراجعه زن و درخواست طلاق. و اما در مورد معلقه قرار دادن زوجه به عدم انجام وظيفه زناشوئى حتى بعد از چهار ماه، يا در مورد اشتهاء زن، و عدم تمكن از صبر در صورت مراجعه به حاكم و ثبوت نزد او - حاكم او را ميتواند تعزير كند، و او را به طلاق مجبور كند اگر امتناع از انجام عمل زناشوئى نمايد. به عبارت ديگر او را مخير مى كند بين انجام وظيفه يا طلاق. و اين طلاق اجبارى صحيح است. و در صورت نبودن حاكم شرع عدول مؤمنين اين عمل را انجام مى دهند. (1)

ص:113


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 3 ربيع الاول 1420..

سؤال:

چنانچه از شخصى فيلم، عكس و مجلات مبتذل كشف و براى محكمه ثابت شود كه نگهدارى و استفاده از آن ها منحصراً به منظور رفع ضعف قو جنسى وى در ارتباط با همسرش بوده و هيچگونه اشاعه فحشاء و سوءاستفاده ديگران را در بر نداشته است، بفرماييد:

آيا نگهدارى و استفاده فوقالذكر، جرم موجب تعزير است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

با خصوصياتى كه مرقوم شده است جرم نيست. (1)

ص:114


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 3 ربيع الاول 1420..

سؤال:

هر گاه در ازدواج موقت يكى از اسباب طلاق حاكم محقق گردد (مثلاً زوج مفقودالاثر شده و يا زوجه مواجه با عسر و حرج گردد و شوهر نيز حاضر به بخشيدن مدت نباشد) آيا زن ميتواند از دادگاه تقاضاى فسخ متعه را با بخشيدن مدت باقيمانده بنمايد؟ (خصوصاً در صيغه هاى دراز مدت - مانند 99 ساله)

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

روايات مربوطه به واسط تضمن لفظ طلاق مختص است به ازدواج دائم. ولى به ضميمه تنقيح مناط و اولويت قطعيه همين حكم در متعه جارى است. (1)

ص:115


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 3 ربيع الاول 1420..

سؤال:

در صورتى كه خريد منزل مسكونى مطابق شأن، از وجوهى باشد كه به انحاء مختلف- كلاهبردارى، قرض و غيره - از مردم گرفته شده و يا اين كه آن وجوه به صورت وديعه نزد او بوده؛ بفرماييد:

الف) آيا منزل مسكونى مطابق با شأن، مطلقاً از جمله مستثنيات دين محسوب مى شود؟

ب) در صورتى كه خريد خانه به قصد فرار از دين يا به قصد عدم ردّ وجوه متعلق به ديگران باشد؛ اصل معامله چه حكمى دارد؟

ج) در صورت صحت معامل مذكور، آيا ميتوان آن را به نفع طلبكاران به فروش رساند؟

د) آيا بين صورتى كه، شخص از ابتدا به قصد خريد واحد مسكونى اقدام به اخذ وجوه تحت عناوين مختلف نموده با صورتى كه بعد از اخذ وجوه و به قصد فرار از دين اقدام كرده، تفاوتى وجود دارد؟

ه-) هرگاه طلب مزبور مهريه زوجه باشد آيا مشاراليها مى تواند منزل مسكونى را جهت استيفاى حق خود توقيف كند؟

ص:116

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) از جمله مستثنيات دين منزل مسكونى مورد احتياج است، كه بدون آن شخص در اعاشه به عسر و حرج و مشقت مبتلا مى شود - نه خان مطابق شأن و شرف.

ب) بنابراين خريد خانه اگر براى رفع احتياجات نباشد و براى فرار از دين و غيره باشد جائز نيست. و اگر خريد بعد از حجر حاكم باشد - چنانچه به عين مال خود بخرد صحيح نيست. و چنانچه به ذمه بخرد يا قرض كند و خانه بخرد معامله صحيح است. ولى قرضدهنده و فروشنده با بقيه طلبكارها در اموال موجوده او شريك نمى شوند.

ج) در فرض صحت معامله نمى توان آن را به نفع طلبكاران به فروش رسانيد.

د) و بين موارد تفاوتى وجود ندارد.

ه-) منزل مسكونى مورد حاجت را زوجه نميتواند جهت استيفاء مهريه خود توقيف كند. (1)

ص:117


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 3 ربيع الاول 1420..

سؤال:

به نظر حضرت عالى دختران در چه سنى به بلوغ ميرسند؟ و آيا 9 سال تمام موضوعيت دارد يا مثل مرحوم صاحب جواهر (درج 26 ص 4) آن را اماره براى بلوغ طبيعى ميدانيد چنانچه از نظر مرحوم شيخ طوسى و قاضى ابن برّاح، محقق حلّى، علامه حلّى، و شهيد اول نيز اين مسأله استفاده مى شود.

خلاصه اين كه آيا بلوغ يك مسأله تعبدى و فقهى است يا اين كه يك موضوع خارجى است و علائم و امارات بيان شده از طرف شارع مقدس از قبيل سن، احتلام و حيض و... موضوعيت ندارند.

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

بر حسب روايات معمول بها بين الاصحاب، دختر با تمام شدن 9 سال قمرى بالغه مى شود. و ميزان در احكام بلوغ به حسب سن 9 سال است. حال خود سن موضوعيت دارد يا طريق به امر واقعى است اثر عملى ندارد. (1)

ص:118


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 15 ربيع الاول 1420..

سؤال:

با توجه به آيات و روايات باب آيا روايات 9 سال در بلوغ موضوعيت دارد يا خير؟ ثانياً آيا 9 سالگى را در بلوغ اماره تعبدى ميدانيد يا خير؟ ثالثاً با توجه به تعارض روايات 9 سالگى با روايت 10 سالگى و 13 سال خصوصاً با موثقه عمار ساباطى (وسائل الشيعه ج 1 ص 33 باب 4 ج 12) و با توجه به عدم تطابق آن ها با واقعيات خارجى (حيض نشدن دختر در 9 سالگى) نظر مبارك را در صورت مصلحت صريحاً در باب بلوغ دختران بيان فرماييد.

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

مستفاد از روايات موضوعيت نه سالگى است و تعبدى است. و روايات 15 مختص به پسران است به واسطه تعبير به صبى و صبيان - چون دختر را صبيه مى گويند و جمعش صبايا است. و اما روايات 13 سال آنچه ممكن است به آن استدلال نمود خصوص موثقه عمار است و آن خبر اولاً معارض با روايات كثيره ديگر است كه آن ها اكثر و اشهر است قهراً مقدم مى شوند. و ثانياً خود خبر معرض عنه اصحاب است و از حجيت ساقط. به علاوه روايات عمار غالباً از حيث متن مخدوش است، به هر حال در مقابل روايات معتبره كثيره معمول بها به اين جمله از خبر عمار نمى شود عمل نمود. و بلوغ ملازم با حيض نيست تا روايات 9 سال كه مطابق با آن نباشد، طرح شود. (1)

ص:119


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 15 ربيع الاول 1420..

سؤال:

تعيين سن براى انجام فرايض دينى با احكام امضائى و معاملاتى با هم فرق دارد؟

آيا بين سن انجام فرائض دينى از قبيل نماز و روزه با احكام امضائى و معاملاتى فرقى قائل هستيد يا هر دو را در 9 سالگى ميدانيد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

بلى فرق دارد، چون در معاملات زائد بر بلوغ، رشد معتبر است. (1)

ص:120


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 15 ربيع الاول 1420..

سؤال:

آيا بين بلوغ عقلى و بلوغ دينى و بلوغ جنسى فرقى قائليد يا نه؟ يا به تعبير ديگر به نظر جناب عالى براى هم تكاليف سن واحدى (9 سالگى در دختران) جعل و تشريع شده يا اين كه هر تكليفى سنى را اقتضا مى كند؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

غير از سن، رشد معتبر است، عسر و حرج هم مانع بعضى تكاليف است، و همچنين ضرر بنابراين در هر تكليفى بايد تمام اين قيود را ملاحظه نمود سپس حكم كرد. (1)

ص:121


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 15 ربيع الاول 1420..

سؤال:

با توجه به اين كه در قرآن و سنت فقط بر نشانه هاى بلوغ تأكيد شده و تفسيرى از آن ارائه نشده، حيض و قاعدگى و موى زهار از نشانه هاى خارجى بلوغ شمرده شده اند و فقهاء بزرگ (رض) بدان فتوا داده اند، و موى زهار در دختران نشانه بلوغ شمرده نشده و ادله اختصاص به پسران دارد و با توجه به اين كه روايات 9 سالگى معارض با روايات 15 و 13 سالگى است نظر مبارك حضرت عالى در سن بلوغ دختران چيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

وى زهار در پسرها هم نشانه بلوغ نيست، بلكه موى خشن علامت است. و چون موى خشن در دخترها معمولاً خيلى ديرتر از 9 سالگى ميرويد، و لذا ذكر نشده است. ولى چنانچه در مورد خاصى تحقق پيدا كرد اجماع علما است بر اين كه علامت بلوغ است. و اما حيض چند روايت دال است بر اين كه علامت بلوغ است و اشكالى هم در آن ها هست. (1)

ص:122


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 15 ربيع الاول 1420..

سؤال:

چنانچه در اثر ضرب مستوجب ديه چند نقطه از يك استخوان (مانند استخوان ساق پا) دچار شكستگى شود؛ بفرماييد:

الف) آيا هر شكستگى دى جداگانه دارد يا پرداخت يك ديه براى هم آن ها كافى است؟

ب) در اين فرض، آيا ايجاد چند شكستگى در اثر يك يا چند ضربه با هم تفاوت دارد؟

ج) اگر در اثر ضربه مستوجب ديه، علاوه بر شكستگى استخوان تكه اى از همان استخوان نيز جدا شود، آيا براى جدا شدن استخوان، دى شكستگى استخوان بايد پرداخته شود يا حكم ديگرى دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) مقتضاى ادله اين است كه هر شكستگى يك ديه دارد و تداخل، خلاف اصل است.

ب) بلى در موردى كه جنايت طولى باشد و يكى از آن ها مسبب از ديگرى باشد و مترتب بر آن، يكى از آن ها اشد از ديگرى باشد همان اشد ميزان است. و فرقى بين آن كه به يك ضربه باشد يا متعدد نمى كند، رواياتى در نظائر مسأله هست.

ج) و چنانچه تكه اى از استخوان جدا شود در آن ارش ثابت است زايد بر دى شكستگى. والله العالم (1)

ص:123


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 23 شعبان 1419..

سؤال:

اگر وقوع قتلى محرز و قاتل نيز معين باشد، لكن اولياى دم مدعى عمدى بودن قتل باشند، ولى قاتل آن را خطايى يا شبه عمد بداند، و دليلى قاطع براى ادعاى هيچ يك وجود نداشته باشد، بفرماييد:

الف) آيا مورد از باب لوث است يا تداعى؟

ب) اگر از باب تداعى باشد، چگونه بايد فصل خصومت نمود و تكليف ديه چيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) لفظ لوث در روايات نيست، و آنچه از روايات فهميده مى شود، آن است كه امارات اصل قتل شخص باشد كه موجب ظن به استناد قتل به او بشود، و حجيت نداشته است. و لوث در خصوصيات كه مورد قسامه باشد نداريم.

ب) فصل خصومت يا با بينه بايد باشد يا با اقرار، نهايت چنانچه قاتل اقرار به قتل خطايى بنمايد ديه بر خودش ثابت مى شود نه عاقله. والله العالم (1)

ص:124


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 21 ربيع الثانى 1420..

سؤال:

با توجه به اصل 167 قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران قاضى مكلف است طبق قانون عمل كند نه بر مبناى اجتهاد شخصى و از طرفى قضات مأذون فعلى در واقع قاضى شرع مذكور در فقه نبوده و تقريباً كار قضايى حالت كارشناسى داشته و از باب تطبيق موضوع بر قوانين مقرره مى باشد و با پيشرفت روزافزون حضور زنان در مسايل و علوم مختلف، از جمله حقوق به عنوان ابزار اساسى در مسايل قضايى كنونى، بفرماييد:

الف) آيا در نظام قضايى موجود، ذكوريت شرط لازم براى تصدّى امر قضا مى باشد؟

ب) آيا زنان ميتوانند به عنوان قاضى تحكيم عهدهدار فصل خصومت شوند؟

ج) با توجه به اين كه امروزه غالباً رسيدگى به دعاوى دو مرحله اى است (مرحل بدوى و تجديدنظر) و در مرحل بدوى، قاضى اصدار حكم مى كند به خلاف مرحل تجديد نظر كه در بسيارى موارد صرفاً كار آن ها رسيدگى شكلى است، يعنى بررسى حكم صادره از لحاظ مطابقت و يا عدم مطابقت با قانون موضوعه، در اين صورت آيا زنان ميتوانند به عنوان قاضى تجديدنظر انجام وظيفه نمايند؟

د) با توجه به اين كه در احكام قابل تجديدنظر، رأى قاضى در دادگاه بدوى قطعى نيست و در صورت اعتراض هر يك از طرفين، دادگاه تجديدنظر نيز بايد رأى صادره را از لحاظ شكلى و در مواردى از لحاظ ماهوى رسيدگى كند، آيا در اينگونه موارد ميتوان از زنان در دادگاه بدوى به عنوان قاضى استفاده كرد؟

ه-) اگر ذكوريت در قضا شرط باشد، با توجه به اين كه در مسائل اختصاصى زنان، شهادت آنان معتبر بوده و قاضى نيز بر اين اساس حكم مى دهد، آيا مى توان

ص:125

گفت زنان در اين موارد حق قضا دارند؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

قضاوت شرعى معتبر است قاضى مجتهد باشد. و اگر مسأله مختلف فيها مورد شكايت باشد، قاضى نمى تواند فتواى خودش را مورد قضاوت قرار دهد، بلكه ملاك حكم فتواى مرجع طرف هاى دعوى بايد باشد.

الف) بنابراين در نظام قضائى موجود قاضى بايد همان قاضى شرع باشد و ذكوريت شرط لازم بر تصدى امر قضا مى باشد. زن نمى تواند قاضى باشد.

ب) قاضى تحكيم مختص به زمان حضور است، در زمان غيبت مورد ندارد.

ج) قاضى تجديدنظر بايد بعد از بررسى حكم يا آن را امضاء كند يا حكم ديگر بكند به هر حال بايد واجد شرائط باشد كه يكى از آن ها ذكوريت است.

د) در حكم قاضى فرقى نيست بين آن كه قطعى باشد يا نباشد. قاضى بايد واجد شرائط باشد.

ه-) در مسائل اختصاصى زنان بايد زنان شهادت بدهند و اين ربطى به قضاوت ندارد. خلاصه آن كه خانم ها نمى شود در حكومت اسلامى قاضى بشوند. خداوند همه را از شر تجددزده گان حفظ كند كه گويا تمام ترقيات مملكت را در مخالفت با احكام اسلام ميدانند، مگر نمى بينيد اين خانم هايى كه بعضى مناصب عالى مملكت را تصاحب كرده اند چه بر سر اسلام و مملكت مى آورند، و همه سكوت نموده اند. (1)

ص:126


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 21 ربيع الثانى 1419..

سؤال:

در موارد لوث اگر مدعى از اجراى قسامه خوددارى كند، بفرماييد:

الف) آيا در اين صورت، اقامه قسامه قهراً به متهم (مدعى عليه) مى رسد، يا اين امر منوط بر مطالبه مدعى است؟

ب) در صورت لزوم مطالبه، اگر مدعى از چنين درخواستى سرباز زند يا به قسامه متهم راضى نباشد، وظيفه دادگاه براى فصل خصومت چيست؟

ج) در فرض فوق تكليف ديه مقتول چيست؟

د) هرگاه متهم بر برائت خود سوگند ياد كند، حكم ديه چه مى شود؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) اقامه قسامه منكر (مدعى عليه) بعد از آن كه مدعى از اقامه قسامه خوددارى نمود، متوقف بر مطالبه مدعى نيست.

ب) بنابراين مدعى حق ندارد كه به قسامه مدعى عليه راضى نباشد.

ج) چنانچه مدعى عليه اقامه قسامه نمايد دعوى ساقط مى شود، و ديه از بيت المال گرفته مى شود. و اگر اقامه ننمايد ملزم به دعوى مى شود. قتل عمد اگر باشد قصاص، و الا ديه از او گرفته مى شود.

د) سوگند متهم و مدعى در اين مورد اثر ندارد. والله العالم (1)

ص:127


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 21 ربيع الثانى 1420..

سؤال:

هنگامى كه قصاص قاتل مشروط به ردّ فاضل ديه از سوى اولياى دم باشد، بفرماييد:

الف) فاضل ديه حق چه كسى است؟ (قاتل يا ورثه وى)

ب) در صورتى كه حق قاتل باشد آيا مى تواند از حق خويش گذشت كند؟

ج) آيا انگيزه قاتل در حكم فوق تأثيرى دارد؟ (مثل محروم كردن ورثه از ديه يا خروج از بلاتكليفى و نجات از زندان، يا هنگامى كه اولياى دم به دليل اعسار قادر به پرداخت فاضل ديه نيستند و از طرف ديگر نه حاضر به دريافت ديه هستند و نه قاتل را عفو مى كنند.)

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) در روايات فاضل ديه دستور داده شده است، كه به اهل قاتل داده شود، نه خود او، ظاهر اين است كه آن هم مانند اصل ديه مال ورّاث است.

ب) بنابراين گذشت او مانند گذشت از اصل ديه است كه در زمان حيات چون ملك او نيست نمى تواند گذشت كند. بلى مى تواند كه وصيت كند كه گذشت بشود، بعد از موت كه چنانچه كمتر از ثلث مال او باشد نافذ، و الا موقوف بر اجازه ورثه است.

ج) در اين حكم انگيزه قاتل هر چه باشد تأثير ندارد. والله العالم (1)

ص:128


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 21 ربيع الثانى 1420..

سؤال:

چنانچه مجنى عليه به دليل تخصصى بودن استيفاى قصاص عفو، قادر به اجراى آن نبوده و متخصصين فن نيز حاضر به انجام آن نباشند، بفرماييد:

الف) آيا در اين صورت - عليرغم درخواست قصاص از سوى مجنيعليه - مى توان آن را به ديه تبديل نمود؟

ب) در فرض منفى بودن پاسخ و عدم رضايت مجنيعليه براى تبديل به ديه، تكليف چيست؟

ج) با توجه به لزوم اجراى احكام الهى، آيا از باب مقدمه واجب بر حكومت اسلامى لازم است متخصصينى را براى اجراى اينگونه امور تربيت كند؟ (خصوصاً جهت جلوگيرى از حبس هاى طويلالمدت و بلاتكليفى اينگونه پرونده ها)

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

مراد از تخصصى بودن استيفاء قصاص عضو اگر اين است كه ممكن است، قصاص عضو موجب هلاكت نفس شود - يا زيادتر از مقدار جنايت قطع عضو شود - يا آن كه سرايت كند به بقيه اعضاء و امثال اين امور. در اينگونه موارد:

الف) قصاص مبدل مى شود به ديه

ب) راه ديگر هم اين است كه به مقدار كمتر از جنايت قصاص شود، به نحوى كه محاذير فوقالذكر لازم نيايد، و براى زيادى ارش بگيرد.

ج) تربيت متخصصين براى اجراى احكام الهى در اين موارد و غير آن از وظايف حكومت اسلامى است. (1)

ص:129


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 ربيع الثانى 1420..

سؤال:

در موارد پرداخت فاضل ديه؛ چنانچه اولياى دم عليرغم اصرار بر قصاص، قدرت پرداخت فاضل ديه را نداشته باشند و از طرفى به طور عادى نيز اميدى به تمكن آنان در آينده نباشد، بفرماييد:

الف) آيا در اينگونه موارد قصاص به طور قهرى به ديه تبديل مى شود؟

ب) چنانچه پاسخ منفى است، در شرايطى كه عدم قصاص يا تأخير آن به مصلحت نباشد و چه بسا عوارض سياسى و اجتماعى شديدى در برداشته باشد، آيا مى توان فاضل ديه را از بيت المال پرداخت و حكم قصاص را اجرا نمود؟

ج) در فرض مسأله آيا مى توان بدون ردّ فاضل ديه قصاص را اجرا نمود و فاضل ديه به عنوان دين، بر ذمه ولى دم باقى بماند؟

د) اگر (آنگونه كه برخى از فقها ميفرمايند) در اينگونه موارد، وظيفه، صبر كردن تا زمان ايسار ولى دم است، در مواردى كه ممكن است انتظار قصاص سالها به طول بكشد و اين امر براى قاتل و خانواده وى موجب عسر و حرج گردد، تكليف چيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در موارد پرداخت فاضل ديه مانند آن كه مردى زنى را بكشد، اولياء دم مخيرند بين قصاص، و پرداخت فاضل ديه، و بين قبول ديه كامله زن كه نصف ديه مرد است.

ص:130

ادامه جواب:

چون در مطلق موارد تخيير بين دو امر اگر يكى متعذر شد ديگرى متعين مى شود.

الف) در مورد سؤال مى توان گفت كه قهراً ديه متعين است و به نظر ما خبر اسحاق ابن عمار كه امام باقر(ع) ميفرمايد حضرت اميرالمؤمنين(ع) در يك مورد كه مردى زنى را كشته بود الزام به ديه نمودند ناظر به همين مورد است.

ب) بنابراين وجهى براى پرداخت ديه از بيت المال نمى دانم.

ج) و يا قصاص بدون رد فاضل ديه اجراء شود، در حاليكه بايد اولاً فاضل ديه را پرداخت نمود بعد اجراء قصاص كرد. (1)

ص:131


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 ربيع الثانى 1420..

سؤال:

محققان علم پزشكى براى كشف داروها و روش هاى جديد درمان و يا كاهش هزين درمان بيمارى هاى مختلف، اقدام به انجام آزمايش هايى بر روى بيماران به دو روش مى نمايند:

1- دارو درمانى.

2- روش دارونما (در اين روش مريض تصوّر مى كند موارد مصرفى كه پزشك به او مى دهد موجب بهبودى او مى شود و حال آن كه در واقع دارويى در كار نبوده و صرفاً جهت بررسى تأثير تلقين به كار گرفته مى شود). اين آزمايش ها كه بيشتر در مورد بيمارى هاى مهلك و صعبالعلاج مانند سرطان، ايدز و... انجام مى شود در برخى موارد موجب آسيب ديدن يا تأخير در بهبودى بيماران مورد آزمايش مى گردد. با عنايت به مطلب مذكور بفرماييد:

انجام چنين آزمايش هايى كه براى پيشرفت علم پزشكى انجام مى گيرد از نظرشرعى چه حكمى دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چون مصلحت مهمترى، از مفسده تأخير در بهبودى بيماران مورد آزمايش، مترتب بر اين امر است، چنين آزمايش هايى شرعاً جائز، و مانعى ندارد. و روى همين جهت فتوى داده ايم به جواز قطع عضو انسان چه زنده و چه مرده (با آن كه آن عمل فى نفسه حرام است) به خاطر مصلحت مهمترى مانند، بينا ساختن، و يا زنده نگاه داشتن انسانى ديگر. البته به شرط اجازه او اگر زنده است، و يا وصيت او، يا اجازه ولى او اگر مرده است. (1)

ص:132


1- (1) . (هامش: تاريخ جواب استفتاء: 28 ربيع الثانى 1420).

سؤال:

دخترى بعد از عقد رسمى و آشنايى با روحيات شوهر، حاضر به عروسى و رفتن به خانه همسر نشده و از دادگاه تقاضاى طلاق مى كند. در اين خلال وى از خيابان به عنف ربوده و به محلى مخفى برده مى شود. بعد از تفحص مشخص ميشود رباينده همسر او بوده و براى اجبار وى به تمكين و تشكيل زندگى مشترك دست به چنين اقدامى زده است.

با توجه به ماده 621 قانون مجازات اسلامى كه مقرر مى دارد: هر كس به قصد مطالب وجه يا مال يا به قصد انتقام يا به هر منظور ديگر به عنف يا تهديد يا حيله يا به هر نحو ديگر شخصاً يا توسط ديگرى، شخصى را بربايد يا مخفى كند به حبس از پنج تا پانزده سال محكوم خواهد شد...» بفرماييد:

الف) آيا در ايام عقدبستگى، نشوز زن صدق مى كند؟

ب) آيا اين كار شوهر جرم و مستحق تعزير شرعى است؟

ج) بر فرض لزوم تعزير، آيا گذشت دختر و خانواده اش بعد از مرافعه، مسقط تعزير خواهد بود؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) چنانچه تخلف شرطى از شروط ضمن عقد لازم كه تخلف آن موجب جواز

ص:133

نرفتن زن به خان شوهر و عروسى كردن او مى باشد نشده باشد و رفتن زن به خانه شوهر و عروسى كردن موجب عسر و حرج شديد نباشد. در فرض سؤال زن ناشزه است، و الا نشوز صدق نمى كند.

ب) در فرض صدق نشوز كار شوهر جرم نيست و مستحق تعزير نمى باشد. و در فرض عدم صدق نشوز جرم است و مستحق تعزير

ج) بر فرض لزوم تعزير، گذشت دختر و خانواده اش بعد از مرافعه مسقط تعزير نخواهد بود چون تعزير حقالله است نه حقالناس. (1)

ص:134


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 ربيع الثانى 1420..

سؤال:

پس از ثبوت جرم و صدور حكم توسط قاضى مأذون، در خصوص استيذان از ولى امر يا شخص منصوب از طرف ايشان جهت اجراى حكم صادره، بفرماييد:

الف) آيا استيذان به قصاص نفس اختصاص دارد يا قصاص اطراف را نيز شامل مى شود؟

ب) آيا در حدود و قتل تعزيرى (بنابر جواز قتل از باب تعزير) هم استيذان لازم است؟

ج) در صورت لزوم، آيا بين حد قتل و حدود مادون قتل تفاوتى وجود دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) قصاص اطراف، مانند قصاص نفس است در احكام و شرائط، و از حقوقالناس است استيذان از من له الحق لازم است.

ب) حد از حقوقالله است، و استيذان لازم نيست بلكه با منع او اجراء بايد بشود.

ج) و فرقى هم بين حد قتل، و حدود مادون قتل هم نيست؟ (1)

ص:135


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 ربيع الثانى 1420..

سؤال:

هرگاه زوج هنگام عقد شرط بكارت زوجه را كند. در اين صورت بفرماييد:

الف) اگر بعد از وقوع عقد معلوم گردد زوجه داراى پرده بكارت بوده وليكن ثابت شود قبلاً با او نزديكى صورت گرفته است (به لحاظ اين كه گاه پرده بكارت با نزديكى زايل نمى شود) آيا در صورت مذكور، زوج امكان فسخ نكاح را دارد؟

ب) مراد از «بكارت» داشتن پرد بكارت است يا عدم نزديكى (چه بسا پرد بكارت در مواردى همانند پريدن و... زايل مى گردد) يا هر دو؟

ج) آيا مراد از ثيب، زنى است كه به صورت مشروع ازال بكارت شده يا اين كه مراد از آن اعم است ولو اين كه از راه نامشروع يا عنف و يا پريدن و... ازال بكارت شده باشد؟

د) زنى كه بعد از نزديكى باكره ميماند حكم باكره را دارد يا ثيب؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

به نظر ما اثر شرط بكارت زوجه هنگام عقد، امكان فسخ زوج نكاح را در صورت ثبوت زائل شدن پرد بكارت قبل از عقد نيست. بلكه اثرش كم شدن مقدار مهر است.

الف) ولى بنابراين كه خيار فسخ داشته باشد، در فرض دارا بودن پرده بكارت ولو ثابت شود قبلاً با او نزديكى صورت گرفته است خيار فسخ قطعاً ندارد

ص:136

چون تخلف شرط نشده است. ولو اين كه قصد اصلى از آن شرط عدم نزديكى بوده باشد. زيرا در باب عقود قصد بدون انشاء اثر ندارد.

ب) مراد از بكارت همان است كه لفظ دال بر آن است، و آن داشتن پرده بكارت است. ولى روايتى كه استدلال شده است به آن بر ثبوت خيار صريح است، در آن كه فرض زوال بكارت بدون نزديكى، موجب خيار فسخ نيست.

ج) بنابراين مراد از ثيب در مقام زنى است كه زوال بكارت از او شده است با نزديكى. اعم از آن كه به طريق مشروع باشد يا غير مشروع و شامل زنى كه زوال بكارت از او شده است بدون نزديكى نيست. كما اين كه شاملاند)

زنى كه بعد از نزديكى باكره مانده است نمى شود. (1)

ص:137


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 ربيع الثانى 1420..

سؤال:

با توجه به وجوب پرداخت نفقه اولاد توسط پدر بفرماييد:

الف) آيا در اين حكم بين فرزند صغير و كبير تفاوتى هست؟ (اعم از متمكن و غير متمكن)

ب) آيا مراد از تمكن، قدرت فعلى است يا توانايى بالقوه تحصيل مال را نيز شامل مى شود؟

ج) در صورت تخلف فرزند واجب النفقه از دستورات شرعى پدر، آيا وجوب پرداخت نفقه وى ساقط مى شود؟ (مثلاً نوجوان فقيرى كه پدر را اذيت نموده و از ورود وى به خانه شخصى اش جلوگيرى مى كند، واجب النفقه است؟)

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) در صورت وجود شرط وجوب انفاق (فقر منفق عليه - و غنى بودن منفق) بين فرزند صغير - و كبير تفاوتى نيست. ولى بين متمكن - و غير متمكن تفاوت است.

ب) و مراد از متمكن اعم از قدرت فعلى و توانايى بالقوه به واسطه اكتساب لايق شأن او است.

ج) و در اين حكم بين فرزند مطيع پدر، و غير او تفاوتى نيست. لاطلاق الادله. (1)

ص:138


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 ربيع الثانى 1420..

سؤال:

الف) هرگاه جدايى فرزند از مادر يا خواهر و برادرش به سلامت روانى طرفين بالاخص كودك لطمه وارد كند (يعنى مشقت غير قابل تحمل براى طرفين ايجاد گردد) آيا مى توان حضانت طفل را تا رسيدن به سن بلوغ يا رشد به يكى از والدين واگذار كرد؟

ب) آيا دادگاه مى تواند با توجه به شرايط خاص والدين و حفظ مصالح طفل، بدون در نظر گرفتن سن طفل(2 و 7 سال) او را به پدر و يا مادر واگذار كند؟

ج) پس از رسيدن اطفال به سن بلوغ يا رشد، آيا پدر و مادر در رابطه با حضانت او تكليف دارند؟

د) هرگاه بستگان محجور از قبول قيمومت محجور امتناع كنند، آيا مى توان آنان را ملزم به قبول اين مسئوليت كرد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

حضانت به معنى ولايت سلطنة بر تربيت طفل، و ما يتعلق بها من مصلحة حفظه و نحو ذلك، ولو بالاستنابه در برهه از زمان بر پدر يا مادر ثابت است، و در غير آن زمان از واجبات كفائيه است.

الف) بنابراين در صورتى كه در زمان ولايت پدر جدا شدن از مادر موجب حرج است.

ص:139

چنانچه پدر حاضر به استنابه هست، او مادر را نائب قرار مى دهد. و الا حاكم شرع به واسطه حرج رافع تكليف، سلب ولايت از او مينمايد، و حضانت را به مادر واگذار مى كند.

ب) ولى مجرد حفظ مصالح طفل موجب تخلف از مقررات شرعيه نمى شود.

ج) بعد از رسيدن به سن بلوغ هيچ كدام از پدر و مادر در رابطه با حضانت تكليف خاصى ندارند.

د) كما اين كه هيچ يك از بستگان محجور تكليف خاصى نسبت به قيمومت غير از حضانت بر او ندارد، و كسى را نمى شود ملزم نمود. والله العالم (1)

ص:140


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 ربيع الثانى 1420..

سؤال:

با توجه به اين كه «طلاق بايد به صيغ طلاق در حضور لااقل دو مرد عادل كه طلاق را بشنوند» واقع گردد بفرماييد:

الف) آيا استماع صيغ طلاق لازم است و يا سماع آن هم كفايت مى كند؟

ب) در صورت لزوم استماع، آيا لازم است شهود به قصد استماع صيغ طلاق در مجلس حاضر شده باشند يا قصد حضور براى استماع لازم نيست؟

ج) آيا شنيدن بايد بالمشافهه و بلاواسطه و با حضور در مجلس اجراى صيغه باشد يا به صورت باواسطه مانند شنيدن از طريق بلندگو يا تلفن و يا ديدن و شنيدن از طريق پخش فيلم به صورت زنده و هم زمان كه يقين به اجراى صيغ طلاق حاصل شود كفايت مى كند؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) صريح دسته از روايات كفايت سماع است.

ب) و بر فرض لزوم استماع، قصد حضور براى استماع لازم نيست.

ج) ظاهر آيه كريمه و روايات آمرة باشهاد اين است، كه شاهد بايد حاضر مجلس طلاق باشند. و با طلاق خبر صفوان مى شود استدلال نمود بر اين كه مجرد سماع كافى است. و آن قرينه شود بر صرف آن آيه و روايات از ظاهرشان. ولى مقتضاى احتياط اعتبار حضور شاهدين است. (1)

ص:141


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 ربيع الثانى 1420..

سؤال:

چنان چه در معامله اى فضولى - كه مشترى جاهل به مالكيت غير است - با گذشت چند سال و افزايش چندين برابر قيمت ها (بدون اين كه مشترى هزينه اى در مورد معامله كرده باشد) مثمن توسط مالك كشف و ردّ شود، بفرماييد:

الف) فضول، در ردّ ثمن ضامن چه مبلغى مى باشد، مبلغ حينالمعامله يا حينالرد؟

ب) در اين صورت آيا فرقى بين علم و جهل مشترى وجود دارد؟

ج) در صورتى كه فضول، ضامن ثمن حينالمعامله باشد در هنگام كاهش معتنابه ارزش پول و تفاوت فاحش ثمن حينالمعامله و حينالرد، آيا ميتوان فضول را ضامن مابهالتفاوت اين دو مبلغ و ساير خسارات دانست؟

د) آيا مشترى مى تواند از قبول ثمن معامله خوددارى و بايع را ملزم به تحويل مورد ديگرى با همان كميت و كيفيت بنمايد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) با فرض فضولى بدون معامله و رد مالك، وظيفه فضول رد مبلغى است كه از مشترى گرفته است، و آن همان مبلغ حينالمعامله است.

ب) و فرقى بين علم و جهل مشترى نيست.

ج) و در صورت تفاوت فاحش ثمن حينالمعامله و حينالرد

ص:142

دو فرض ممكن است. يكى آن كه ارزش پول كه يك امر اعتبارى است، و معيار در آن پشتوانه آن است مانند طلا و غيره، كم شده باشد، مانند دينار عراقى در زمان فعلى. و ديگرى آن كه ثمن به خصوص ترقى قميت پيدا نموده است. در مورد دوم مسلماً فضول ضامن مابهالتفاوت نيست. ولى در مورد اول بعيد نميدانم كه ضامن باشد. ولى احتياط به مصالحه نبايد ترك شود.

د) به هر حال مشترى نمى تواند بايع را ملزم به تحويل مورد ديگرى با همان كميت و كيفيت بنمايد. مگر آن كه بيع كلى باشد، و در مقام اداء تطبيق بر مال غير نموده باشد، كه در اين صورت مى تواند تقاضاى تحويل فرد ديگرى از آن كلى را بنمايد. (1)

ص:143


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 ربيع الثانى 1420..

سؤال:

در موارد لزوم پرداخت فاضل ديه، چنانچه اولياى دم خواهان قصاص باشند و با وجود تمكن مالى، از پرداخت فاضل ديه خوددارى كنند و باعث تأخير اجراى حكم قصاص شوند، بفرماييد:

الف) آيا حاكم شرع مى تواند ولى دم را به پرداخت فاضل ديه اجبار كند؟

ب) در اين فرض تبديل قصاص به ديه چه حكمى دارد؟

ج) اگر تبديل قصاص به ديه جايز باشد، آيا رضايت يا عدم رضايت جانى در اين امر تأثيرى دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) قصاص حق اولياء دم است، همانگونه كه مى توانند عفو كنند، مى توانند تأخير بيندازند. ولى چنانچه بخواهند قصاص نمايند اول بايد فاضل ديه را بپردازند بعد قصاص نمايند. بنابراين وجهى بر لزوم پرداخت فاضل ديه نيست مگر در صورت بناء بر قصاص.

ب) كما اين كه وجهى بر الزام اولياء دم به قبول ديه نيست.

ج) و چنانچه اولياء دم بخواهند ديه بگيرند رضايت جانى و عدم رضايت او تأثير ندارد. زيرا در اين موارد اولياء دم مخيرند بين قصاص و پرداخت فاضل ديه، و بين اخذ ديه. والله العالم (1)

ص:144


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 ربيع الثانى 1420..

سؤال:

در مواردى كه قاتل معين است اما مقتول (مستحق ديه) بين دو نفر مردد مى باشد، بفرماييد: نحو پرداخت ديه به اولياى دم چگونه است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه هيچ كس ادعاء ندارد، و بينه مثبت يكى از آن ها نيز نباشد، به مقتضاى قاعده عدل انصاف، ديه تقسيم مى شود بين اولياء دم آن دو نفر. والله العالم (1)

ص:145


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 ربيع الثانى 1420..

سؤال:

در خصوص نفى بلد بفرماييد:

الف) منظور از نفى بلد چيست؟ (از بين بردن، تبعيد، آواره نمودن دائمى يا...؟)

ب) اگر نفى به معناى تبعيد باشد آيا مراد تحتنظر قرار دادن در محل تبعيد است يا زندانى كردن وى در آن محل؟

ج) اگر منظور تحتنظر قرار دادن باشد؛ در موارد خاصى كه تبعيد به مفاسد ديگرى منجر ميشود - مانند زنان، قاچاقچيان و افراد شرور - آيا مى توان مدت بعيد را به حبس تبديل نمود؟

د) اگر محارب از محل تبعيد فرار كند، آيا حاكم شرع مى تواند پس از دستگيرى وى، تبعيد را به يكى ديگر از مجازات هاى چهارگانه، جزاى نقدى، حبس يا تعزير تبديل نمايد؟

ه-) آيا حكم عدم جواز نفى بلد زن در باب زنا را مى توان به تبعيد زن در باب محاربه تسرّى داد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) نفى بلدى كه حد محارب است، مراد آواره نمودن دائمى است. و نفى بلد حد زانى، تبعيد است.

ص:146

ب) مراد از تبعيد تحتنظر قرار دادن است، چنانچه تحتنظر قرار دادن متوقف باشد بر زندانى كردن در آن محل زندانى كنند.

ج) تبعيد بر زنان نيست به واسطه همان مفاسدى كه اشاره شده است. و در تبعيدى كه در حد زنا ذكر شده است، اجماع علما بر اين است كه زن تبعيد نمى شود. و اما قاچاقچيان و افراد شرور، چنانچه بدون حبس نمى توان تحتنظر قرارشان داد حبس نمايند در آن محل نه در محل خودشان.

د) محارب حدش تبعيد به جاى معينى نيست، بلكه آواره نمودن و از شهرى به شهر ديگر، و منع از معاشرت مردم با آن است، و لذا در يك شهر نگاه داشته نمى شود.

ه-) چون در باب زنا ولو يك روايت صريح است در ثبوت تبعيد بر زن، ولى فقهاء به واسطه مفاسدى كه به آن ها اشاره شده است، عمل به روايت ننموده اند. بنابراين بلى مى توان تسرى داد. (1)

ص:147


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 29 ربيع الثانى 1420..

سؤال:

اگر نفى بلد به معناى تبعيد باشد بفرماييد:

الف) آيا ميتوان مدت محكوميت به تبعيد را طى چند مرحله و به طور متناوب اجرا نمود؟

ب) مدت نفى بلد در مورد محارب زانى بكر چقدر است؟ (يك سال، تا زمان توبه، تا زمان مرگ يا به طور كلى تعيين مدت با حاكم است؟)

ج) در دو فرض معسر يا مؤسر بودن محكوم عليه، هزينه هاى ضرورى وى در تبعيدگاه به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) ظاهر روايات تبعيد يك سال استدامه است، و اجراء متناوب خلاف ظاهر روايت است.

ب) نفى بلد در زانى بكر (مراد از بكر كسى است كه ازدواج نموده ولى دخول نكرده است) يك سال است. و اما در محارب تا زمان مرگ اگر توبه نكند و الا تا زمان توبه.

ج) چنانچه مؤسر است و يا قدرت بر كسب دارد هزينه با خودش است، و الا از بيت المال هزينه هاى ضرورى او تأمين مى شود. (1)

ص:148


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 29 ربيع الثانى 1420..

سؤال:

چنانچه دخترى پس از وضع حمل مدعى باشد كه فلان شخص با وى زنا نموده است؛ اما متهم، منكر اتهام انتسابى باشد، بفرماييد:

الف) اگر پزشكى قانونى در نيتجه آزمايش هاى دقيق علمى طفل را به نامبرده منتسب كند، آيا شرعاً اين نظر حجيت دارد؟

ب) در صورت حجيت، آيا مى توان حدّ زنا را بر متهم جارى نمود؟

ج) در فرض عدم اثبات اتهام انتسابى و تقاضاى حدّ قذف از سوى مقذوف، آيا حدّ قذف بر مدعى زنا جارى مى گردد؟

د) در صورت عدم تحقق شرائط قذف، آيا مى توان مدعى را تعزير كرد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) ولو آزمايش ها موجب علم به انتساب با نامبرده شود. بچه به او ملحق نمى شود، زيرا ولدالزنا ملحق به زانى نيست.

ب) و نمى شود حد زانى را بر متهم اجراء نمود زيرا حد بدن بينه و اقرار چهار مرتبه اجراء نمى شود. بلى چنانچه موجب علم قاضى بود، و قاضى بتواند به علم خود حد جارى كند، اجراء حد مى شود.

ج) چنانچه زن ادعاء كند كه فلان شخص، بدون شبهه عالماً عامداً با او زنا كرده است، بلى حد قذف جارى مى شود در صورت تحقق شرائط قذف.

د) و اما در صورت عدم تحقق شرائط قذف، ولو نمى توان مدعى را حد زد، ولى مى توان تعزير نمود. (1)

ص:149


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 29 ربيع الثانى 1420..

سؤال:

آيا حكم تأخير حد جلد، يا اجراى آن به صورت ضغث كه در باب زنا مطرح است، به تعزيرات و ساير حدود نيز قابل تسرّى است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

از عموم علت مذكور در بعضى روايات مى شود استفاده عموم نمود. (1)

ص:150


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 29 ربيع الثانى 1420..

سؤال:

چنانچه به تشخيص پزشكى قانونى اجراى حد، اعم از جلد، قطع يد و... يا قصاص عضو بر فرد بيمار يا شخص سالمى كه دچار ضعف شديد جسمانى است باعث مرگ يا ابتلاى وى به بيمارى يا تشديد آن مى گردد، تكليف چيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در قصاص عضو ظاهراً در فرض سؤال قصاص منتقل مى شود به ديه و اما حد بايد تأخير بيافتد تا حصول برء. و در صورت يأس از خوب شدن به صورت ضغث اجراى حد بشود. و اما در قطع يد سارق چنانچه احتمال عقلائى داده شود كه باعث مرگ يا ابتلاى وى به بيمارى يا تشديد آن بگردد وجوب قطع ساقط است، بعيد نيست قول به حبس ولى اظهر اين است كه ولو حد ساقط است ولى تعزير به نحوى كه حاكم شرع تعيين كند اجراء شود. والله العالم (1)

ص:151


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 1 جمادى الاولى 1420..

سؤال:

در موارد قتل كه نوبت به ولايت حاكم ميرسد، بفرماييد:

آيا ولى امر همانند اولياى دم علاوه بر درخواست قصاص يا اخذ ديه، حق عفو نيز دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

حاكم حق عفو ندارد، و روايات متعددى بر اين معنى دلالت دارد، و اصحاب هم به همين امر فتوى داده اند. (1)

ص:152


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 1 جمادى الاولى 1420..

سؤال:

در صورت وقوع قتل در هر يك از موارد ذيل، تكليف چيست؟

الف) هنگامى كه اولياى دم همگى صغير باشند.

ب) مقتول، مسلمان اما ولى دم وى كافر باشد.

ج) به هنگام دستگيرى قاتل، ارتباط با اولياى دم ممكن نيست، ولى در آينده امكان دسترسى به آنان وجود دارد.

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) صغير تا بالغ نشده نمى تواند قصاص كند يا ديه بگيرد و يا عفو كند. ولى چنانچه مصلحت صغير اقتضاء كند مى تواند اخذ ديه كند، يا مصالحه با قاتل در گرفتن چيزى ولو كمتر از مقدار ديه نمايد.

ب) در صورتى كه ولى كافر ذمى باشد اسلام به او پيشنهاد مى شود اگر اسلام آورد، او ولى مقتول است، و مانند بقيه اولياء، حق قصاص، اخذ ديه، عفو قاتل، دار است. و اگر اسلام نياورد ولى او حاكم شرع است، مى تواند قصاص كند يا ديه بگيرد، و در بيت المال قرار دهد، ولى حق عفو ندارد.

ج) و چنانچه دست به اولياى دم در وقت دستگيرى قاتل نباشد، چنانچه احتمال فرار قاتل نرود بايد صبر كند تا به اولياء دسترسى پيدا شود. و در صورت احتمال فرار او را حبس مى كنند تا موقع دسترسى به قاتل. (1)

ص:153


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 1 جمادى الاولى 1420..

سؤال:

در خصوص ارش البكارة با دو فرض بلوغ و عدم بلوغ زانيه، بفرماييد:

1- آيا زانيه در موارد ذيل مستحق ارش البكارة مى باشد؟

اف) زنا با رضايت و ميل وى انجام شود.

ب) زنا در اثر اكراه يا عنف واقع شود.

ج) زنا با فريب وى مبنى بر وعده قطعى ازدواج و... واقع شود.

2- اگر ازال بكارت دختر با انگشت يا شيئى صورت گيرد، حكم ارش البكارة چيست؟ آيا رضايت يا عدم رضايت وى در حكم تأثيرى دارد؟

3- در موارد ثبوت ارش البكارة، آيا علاوه بر ارش، پرداخت مهرالمثل نيز لازم است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) در صورت رضايت استحقاق هيچ چيز ندارد.

ب) در صورت اكراه استحقاق مهرالمثل دارد.

ج) حكم صورت فريب حكم صورت رضايت است.

2- اگر ازال بكارت با انگشت يا چيز ديگر با رضايت باشد ارش البكارة بر ازالهكننده نيست، و اگر بدون رضايت باشد ارش البكارة به عهد ازالهكننده است.

3- در مورد ثبوت مهرالمثل ارش البكارة معنى ندارد، زيرا مراد از مهرالمثل مهر باكره است كه با دخول بكارت زائل شده است، و قهراً زيادتر از مهرالمثل ثيبه است، پس ارش البكاره در همان مهرالمثل ملاحظه مى شود. (1)

ص:154


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 1 جمادى الاولى 1420..

سؤال:

در موارد ارش بفرماييد:

الف) آيا پرداخت ارش همانند پرداخت دى مؤجل است يا فورى؟

ب) در صورت تأجيل مهلت پرداخت، در موارد عمد، شبه عمد و خطاى محض چگونه است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چون بر ارش هم در اصطلاح اطلاق ديه مى شود بنابراين:

الف) ظاهراً پرداخت آن نيز مؤجل است (لاطلاق الروايات).

ب) واجل هم همان است كه در ديه نفس قرار داده شده است. (1)

ص:155


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 1 جمادى الاولى 1420..

سؤال:

در صورتى كه سرقت جامع شرايط حد، با اقرار سارق نزد حاكم ثابت شود، آنگاه سارق توبه نمايد، آيا عفو وى توسط ولى جايز است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

اظهر در نظر ما آن است كه در صورت ثبوت سرقت به اقرار چنانچه سارق توبه كند حاكم مخير است بين اقامه حد و عفو. (1)

ص:156


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 1 جمادى الاولى 1420..

سؤال:

اگر شخصى نزد حاكم به سرقت اقرار نمايد، بفرماييد:

الف) آيا در صورت وجود ساير شرايط اجراى حد، صرف اقرار، براى قطع يد كفايت مى كند، يا نياز مرافع مالباخته نيز دارد؟

ب) در صورت نياز به شكايت، آيا براى اجراى حد، صرف مرافعه كافى است، يا مطالبه قطع يد از سوى مالباخته نيز لازم است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

الف) بدون مرافعه مالباخته حاكم حق اجراى حد ندارد.

ب) بلكه مقتضاى بعضى روايات صحيحه اين است كه بدون مطالبه قطع يد حاكم نمى تواند اجراى حد بنمايد. (1)

ص:157


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 1 جمادى الاولى 1420..

ص:158

استفتائات:مؤسسه حقوقى وكلاي بين الملل - ايران

اشاره

ص:159

ص:160

ص:161

سؤال:

كسى كه به هر دليل اقدام به آدمربايى نموده وكار او باعث شود پدر، مادر، زن يا يكى از فرزندان او به بيمارى جسمى يا روحى كه موجب ديه يا ارش است دچار شود، آيا رباينده ضامن ديه خسارت است كه پيش امد كرده؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

بلى رباينده ضامن است. چون يكى از اسباب ضمان تسبيب است يعنى استناد فعل به سبب. و دليل آن قطع نظر از عموم ادله ضمان كه شامل آن است. روايات خاصه اى است كه در موارد مخصوصه وارد شده است، واز آن ها استفاده كبرى كليه مى نمايند. و مورد يكى از مصاديق آن است. چون سبب وجود موجب ديه يا ارش آدمربايى است. بنابراين رباينده ضامن است. (1)

ص:162


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر كسى با هر قصد و انگيزه اى، ديگرى را با تهديد يا حيله بربايد و هيچ خسارت جانى به وى نرساند مگر اين كه در مدت اسارت، او را از درآمدهاى روزانه و كسب حلال جلوگيرى كند، آيا ضامن درآمدهاى روزانه او است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

كسى را كه به ناحق اسير گرفته اند، چنانچه اجير بوده براى عملى مانند بنائى و غيره، و به واسطه گرفتارى نتوانسته عمل كند، كسى كه او را به اسارت گرفته ضامن است. و چنانچه معامله روى اعمال او نشده است ضامن نيست. زيرا عمل حرّ اگرچه ماليت دارد، ولى در صورت عدم وقوع معامله مملوك كسى نيست. بنابراين ادل ضمان - كه قاعد اتلاف و قاعد يد، و قاعد استيفاء است، شامل آن نمى شود. و قاعد لاضرر، و قاعد احترام، هم مثبت ضمان نيست. پس ضمان وجهى ندارد، و مقتضاى اصالة البرائة عدم ضمان است. والله العالم (1)

ص:163


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

آموزگارى كه هنگام تصحيح اوراق امتحانى دانش آموزان توجه كافى نكند و بر اثر همين سهل انگارى چه بسا دانش آموزى يك سال عقب بماند، آيا آموزگار ضامن خسارت مالى يا معنوى دانش آموز است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

خير ضامن نيست، زيرا ادله ضمان همانگونه كه در سؤال 2 اشاره شد شامل اين مورد نيست. (1)

ص:164


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 29 صفر 1419..

سؤال:

اگر زائر خان خدا هنگام مراسم حج بر اثر فشار جمعيت فوت كند، با توجه به اين كه سرپرستى حجاج به عهد مديران كاروان و زير نظر سازمان حج مى باشد، ضمان آن به عهده كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در نظائر مورد سؤال رواياتى دال است بر اين كه ضمان به عهد بيت المال است، لئلا يذهب دم المرء هدرا. در اين مورد نيز ملتزم مى شويم. (1)

ص:165


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

كسانى كه در غير كشور خود بر اثر زلزله مى ميرند و كشور متبوع آنان ادعاى فرسودگى يا غير استاندارد بودن ساختمان مورد اجاره را نموده و از اين بابت مدعى ديه متوفى شوند، آيا ضمانى از اين بابت به عهده صاحب هتل مى باشد يا نه؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چون سبب فوت زلزله بوده است، وجهى بر ضمان صاحب هتل نيست به عبارت ديگر تلف است نه اتلاف. (1)

ص:166


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر فردى در كشور بيگانه مفقودالاثر شود و كسى هم به قتل وى متهم نگردد، اولياى وى هم از آن كشور درخواست غرامت كرده باشند، آيا ضمان آن به عهده كشور بيگانه است يا بر بيت المال؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

رواياتى در مورد پيدا شدن كسى كه كشته شده است، در قرى دال است بر اين كه ديه بر اهالى آن قريه است. و با الغاء خصوصيت مى توان تعدى نمود به، مورد سؤال و فتوى داد به اين كه ديه به عهده آن كشور بيگانه است. بهعلاوه بر حسب تعهدات بين المللى كسانى كه رسمى به كشور بيگانه ميروند، نه قاچاق، آن دولت موظف به حفظ نفس آن ها مى باشد. بنابراين آن كشور بيگانه ضامن دى آن ها مى باشد. (1)

ص:167


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر در داد و ستدى كه به وسيل تلفن، تلفكس و مانند آن بين دو تاجر در دو كشور صورت مى گيرد، فروشنده برابر قرارداد شفاهى تلفنى مثمن را ارسال نموده و خريدار از اين فرصت استفاده كرده بهاى جنس را نفرستاده و متوارى شده، آيا ضمان پيدا كردن خريدار، با كشور محل سكونت او است يا ضمانى به عهد كسى نيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

وجهى بر ضمان كسى نيست. و ادله ضمان هيچ كدام شامل مقام نيست. و در تعهدات بين المللى نيز چنين تعهدى نشده است. بنابراين كسى ضامن نيست. (1)

ص:168


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر بيمارى به دليل نبودن پزشك متخصص براى معالجه به كشور ديگر برود و بر اثر سهل انگارى پزشك هنگام عمل بميرد و اولياى او نتوانند در آن كشور عليه پزشك معالج اقامه دعوا كنند، آيا كشور محل سكونت و متبوع متوفى ضامن اقامه دليل عليه پزشك معالج و احياى حقوق اولياى دم مى باشد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه با اجازه كشور محل سكونت به كشور ديگر رفته است، به مقتضاى قوانين بين المللى، چنين شرائط ضمنيه، كه در حكم شرائط تصريح شده به آن مى باشد در آن قراردادها هست. بنابراين بلى، بايد اقامه دعوا كند، يا خودش غرامت بپردازد. (1)

ص:169


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

راننده شركت واحد يا هر كس ديگرى كه موظف به جمعآورى بليطهاى مسافرين شده، موظف به معدوم كردن بليطهاست، حال اگر برخى بليطها را معدوم نكند و به ديگران بفروشد، آيا ضامن وجوهى است كه از اين بابت كسب مى كند؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چون دولت، و شركت را حقير، مالك ميدانم. بنابراين اين خيانت و اختلاس است قهراً ضامن است. (1)

ص:170


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر در هر يك از كشورهاى اسلامى كسى را به عنوان سرپرست صغير يا مجنون و يا محجور تعيين كنند و او براى شرعى بودن تصرفات خود به فقيه جامعالشرايط مراجعه نكند، آيا تصرفات او در اموال آنان ضمانآور است يا نه؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه ادار آن مملكت تحت اشراف فقيه جامعالشرائط، يا با اجاز او باشد ضمانآور نيست. و الا تصرفات جائز نيست، و در صورت اتلاف ضمانآور است. مگر آن كه در آن مملكت دسترسى به فقيه جامعالشرائط نباشد، كه در اين مورد با اجازه عادل شخص امين مى تواند سرپرست شرعى باشد، و ضمان هم نيست. (1)

ص:171


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر كسى منزل يا مغازه اى را اجاره كند و هنگام قرارداد، مالك، اجار واگذارى ملك را به شخص ثالث بدهد، آيا اگر اجارهكننده ملك مزبور را طبق نظريه كارشناس رسمى به قيمتى بيش از مالالاجاره، اجاره دهد نسبت به مازاد ضامن است يا نه؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در خصوص خانه و مغازه، و كشتى - مادامى كه در مورد اجاره چيزى اضافه نشده باشد، براى مثال حتى مثل رنگ كردن اطاق ها - جائز نيست به زيادتر اجاره دهد. و در غير آن موارد مانند زمين و آسياب جائز است. ولى مكروه است، و ضامن نيست. (1)

ص:172


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

بسيارى از مستخدمين ادارات دولتى در خارج از وقت ادارى به شغل دوم اشتغال دارند، حال اگر شغل دوم موجب وارد آمدن خسارت - هر چند نامرئى - به شغل اول باشد، آيا با وجود اين كه حقوق شغل اول كفاف هزين وى را ندهد، هنوز هم در قبال كارفرماى اول ضامن هستند يا خير؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه نسبت به شغل اول كوتاهى شود، و به مقدار معمول كار نكند ضامن است. عدم كفاف هزينه مجوز كم كارى نيست. (1)

ص:173


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

كارخانجات، شركت ها و مؤسسات دولتى و غير دولتى كه افراد متخصص را به خاطر تخصص آنان استخدام مى كنند و حقوق و مزاياى آن ها را بر مبناى تخصص آن ها تعيين مى كنند اگر زمانى به علت نداشتن كار تخصصى حق تخصص آن ها را ندهند، آيا كارفرما يا مسئول شركت و اداره ضامن خواهد بود؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه در وقت استخدام، تعيين كنند كه فلان مبلغ در مقابل كار تخصصى است، ضامن نيست. ولى چنانچه زيادى پول براى اين است كه هر وقت كار تخصصى لازم باشد او نبايد امتناع كند، ضامن است. خيال مى كنم استخدام معمول از قبيل دوم است. (1)

ص:174


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر وسيله نقليه اى را براى حمل وسائل خود اجاره كند و بر اثر حمل بار بيش از ظرفيت، موجب شود خسارتى به وسيل نقليه وارد شد، حالا اگر براى ترميم خسارت از قطعه يدكى غير اصلى (نامرغوب) استفاده كند، آيا اگر قطعه يدكى پيشين اصلى بوده، مستأجر ضامن مابهالتفاوت مرغوب و نامرغوب است يا ضامن بهاى قطعه مرغوب است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه حمل بار زيادى، بدون اذن مالك باشد، ضامن خسارت مى باشد. و ضمان هم به همان قطعه يدكى پيشين مى باشد. (1)

ص:175


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر فردى را مأمور جمع آورى و تصحيح كتاب كنند و مأمور نيز تا اولين مرحل چاپ آن را دنبال كند ولى آمر هنگام چاپ از ادام كار پشيمان شده صاحب كار را نيز منصرف كند، آيا آمر ضامن خسارتى است كه به عامل وارد شده يا صاحب كار؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه آمر با امر خود آن فرد را اجير كند، و او هم قبول كند قهراً آمر ضامن است. و الا كسى ضامن نيست. به هر تقدير وجهى بر ضمان صاحب كار نيست. (1)

ص:176


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر فردى را براى جمعآورى و تنظيم كتاب با اين شرط كه اجرت، پس از چاپ به عنوان حقالتأليف پرداخت مى شود، مأمور كنند و هنگام چاپ از سوى مقامات جلوگيرى شود، ضمان خسارتى كه به عامل رسيده به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در فرض مورد سؤال اجير، كار خودش را انجام داده، و مالالاجاره را ظالمى مانع تحويل آن شده است. بنابراين قيمت آن را چنانچه معلوم باشد به عهد موجر است. و الا اجرة المثل را ضامن است. (1)

ص:177


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

كارگرى كه به طور شيفتى شب و روز كار مى كند، اگر هنگام رفتن در شب به وسيل سرويس به كارخانه برود و آخر شيفت كه طبق معمول شخصاً مراجعه مى كرده، به منزل مراجعت نكند و بميرد، آيا راننده كه او را در شب سوار كرده ضامن دى او است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه مردن به واسط اهمال راننده نباشد، يا معلوم نباشد كه به چه نحو بوده، راننده ضامن نيست. و اگر او سبب بوده ضامن است. (1)

ص:178


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

زنى كه براى شير دادن اجير شده اگر هنگام شير دادن درازكش كرده و كودك را شير دهد و خوابش ببرد به طورى كه كودك زير سينه او خفه شود، آيا ضامن خونبهاى كودك است؟ اگر ضامن است و مالى ندارد ضمان به عهده كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

بر حسب قاعد قتل خطائى است، و ضامن ديه در قتل خطاى عاقله است يعنى اقوام پدرى، و پدر و مادرى او است. ولى در خصوص زن شيرده، روايتى وارد شده است، تفصيل قائل شده است، بين زنى كه از روى فقر شير مى دهد، در اين صورت ديه بر عاقله است، و الا ديه را خودش بايد بدهد و نظر حقير هم همين است. (1)

ص:179


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

در ماد يكم از قانون مجازات اخلال گران در صنايع ملى آمده است: «هر كس عمداً و به قصد سوء، هر يك از واحدهاى عمد شركت ملى ذوب آهن، شركت ماشين سازى اراك، تبريز، شركت آلومينيوم ايران، مس سرچشمه و... يا واحدهاى تابع آن را از قبيل كارخانه ها، كوره ها، معادن يا خطوط لوله يا ابنيه ادارات و... را آتش بزند و يا به هر وسيل ديگر منهدم نمايد به حبس از 5 تا 15 سال محكوم خواهد شد» ولى در اين قانون متعرض جبران خسارت هاى وارده به ملت نشده، آيا عامل نسبت به آن نيز ضامن است؟ اگر بلى، آيا حاكم مى تواند ضمن حكم زندان او را به پرداخت خسارت نيز محكوم نمايد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

ظاهراً اين ماده جنب نفى ندارد. مقتضاى قاعده اين است كه بايد به خود شركت خسارت پرداخت شود. (1)

ص:180


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

در ذيل همان ماد يكم از قانون مجازات اخلال گران در صنايع آمده است: «... در صورتى كه هر يك از جرائم مذكور منتهى به قتل نفس شود، مرتكب به اعدام محكوم مى گردد» در اين قسمت از ماده كه از مصوبات سال 53 (قبل از پيروزى انقلاب) مى باشد متعرض ديه جانباخته نگرديده، آيا در اين مورد ضمان ديه نيز به عهد جانى است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

حكم اعدام نبايد اجراء شود، چون قتل، يا قتل غير عمدى است، يا قتل خطائى. بنابراين ديه ثابت است، يا بر خودش چنانچه غير عمدى باشد، يا بر عاقله چنانچه خطائى باشد. (1)

ص:181


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر كشور اسلامى از باب «مَنْ سَمع رَجُلا يُنادى يا لَلْمُسلمين...» سربازهاى خود را با علم به اين كه استكبار جهانى جلوگيرى مى كند، به يارى مسلمانان كشورهاى ديگر بفرستد و تعدادى از آن ها كشته شوند، چه كسى ضامن خونبهاى آن ها خواهد بود؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه از مواردى باشد كه كمك كردن، و جهاد نمودن واجب باشد، مانند كمك به مسلمانان فلسطينى، هيچ كسى ضامن نيست، عمل پيغمبر اكرم عليه(ص) بهترين دليل است. (1)

ص:182


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر فرمانده، يك يا چند تن از افراد تحت امر خود را مأمور به عمل انتحارى كند و اين مأموريت موفقيت آميز باشد و معلوم شود فرمانده در تشخيص خود اشتباه نكرده، آيا چه كسى خونبهاى كشتهشدگان در آن عمليات انتحارى را ضامن است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

موضوع ضمان، اضرار به مسلمين است و چون عمل فوق الذكر نافع به حال مسلمين است، پس مشمول دليل ضمان نيست. بنابراين بر اين فرمانده ضامن نيست. بهعلاوه اين فرمانده محسن است، وما على المحسنين من سبيل. (1)

ص:183


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

در حمله هاى پشتيبانى هوايى كه به عهد نيروى هوايى است، اگر خلبان به اشتباه نيروهاى اسلام (خودى) را هدف قرار دهد، ضمان خسارت هاى جانى به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه رعايت موازين حرب را نموده باشد، و حمله به حسب موازين لازم بوده است، كسى ضمان ندارد. حتى در صورتى كه فتح و قتال با كفار متوقف باشد به كشتن عمدى مسلمانان مانند آن كه كفار مسلمانانى را سپر خود قرار دهند، كشتن آن ها جائز و ضمانى نيست. (1)

ص:184


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

سربازى كه در سربازخانه تحت امر مسئول آموزش تعليم ميبيند، اگر بر اثر افراط كارى تعليم دهنده، مانند پريدن از ارتفاع زياد، عبور از آب سرد و... خسارت هايى متوجه او شود، ضمان آن به عهد دولت است يا مسئول آموزش؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

با فرض افراط كارى تعليم دهنده، ضمان به عهد خود او است. (1)

ص:185


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر بر اثر آزمايش هايى كه ارتش در مورد كاربرد جنگ افزارهاى خود در اراضى موات و غيره انجام مى دهد خسارت هايى از قبيل ريزش و مسدود شدن قنوات و يا ايجاد ارتعاشاتى كه موجب زلزله و تخريب منازل و تلف شدن اموال و نفوس مى شود پيش آيد، ضمان آن به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در صورتى كه ارتش رعايت موازين را نموده، و چنين پيش آمدى بشود، ضمان به عهد بيت المال است. (1)

ص:186


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر گزارشى عليه فرد يا افراد به آگاهى يا هر ارگان و اداره ديگر داده شود و آن ها هنگام تحقيق، متهم را تحت فشار بگذارند تا اين كه او متوجه شود آن ها عليه فلان فرد اعتراف مى خواهند و بر اثر ترس اعتراف كند و از اين بابت خسارتى به شخص ثالث وارد شود، آيا ضمان به عهد اعتراف كننده است يا اعتراف گيرنده؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه بين اعتراف، و وارد شدن خسارت، فعل فاعل مختارى فاصله باشد كه به حسب طبيعى چنين است. ضمان بر اعتراف كننده نيست، اگرچه خلاف گفته است. بلكه ضمان بر اعتراف گيرنده است والله العالم. (1)

ص:187


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

بنابراين كه تجسس در امور داخلى مردم حرام باشد، اگر بر اثر تجسس حرام به جرمى مانند: زنا، لواط شربخمر و... برخورد كنند و هنگام اجراى حد، خسارت جانى به متهم برسد، تجسس كننده ضامن است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

اجراء حد با شهادت فرد فاسقى، مانند كسى كه تجسس حرام مى كند، جائز نيست. و چنانچه اجراء حد بر طبق موازين شرعى نباشد، و خسارت جانى ببيند مجرى حد ضامن است به واسط تفريط و اگر بر طبق موازين شرع باشد بر كسى ضمان نيست. (1)

ص:188


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر مأمورين ادار آگاهى در ارتباط با مثلاً سرقت هايى كه در شهر مى شود، به فرد يا افراد ظنين شوند و هنگام بازرسى منازل آنان بر اثر ترس، بعضى از كسان متهم دچار سكته شوند و خسارت هاى جانى پيش آيد، ضمان آن به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

ضمان ديه بر مأمورين است، نهايت چنانچه شخص آن ها تفريط كرده باشند و خشونت بى مورد اعمال كرده باشند، اقوام شان ضامنند؛ زيرا قتل خطائى است، و ديه بر عاقله است. و الا ضمان بر آن ها به عنوان مأمورين دولت است، كه لازم آن ضمان ديه بر بيت المال است. (1)

ص:189


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

صاحبان صنايع وحِرَف كه مواد اوليه را (مانند چاپخانه كه نوشته جات مؤلفين را براى چاپ، خياط كه پارچه را براى دوختن، زرگر كه طلا را براى ساختن و...) از صاحبان آنان دريافت مى كنند، اگر به سرقت برود يا در آتشسوزى نابود شود، آيا صاحبان صنايع ضامن هستند يا نه؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در چنين موارد چند دسته روايات وارد شده است كه ما در كتاب فقهالصادق چنين جمع بين روايات كرده ايم كه در صورت اتلاف، صاحبان صنايع ضامناند و در صورت تلف چنانچه اميناند ضامن نيستند و نيز اگر متهم باشند چنانچه با بينه يا قسم اثبات كنند كه تلف شده است و اتلاف در كار نيست ضامن نيستند. و اگر اثبات نتوانند بكنند ضامناند برخلاف ساير موارد امانات. (1)

ص:190


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

در موارد متعددى مشاهده شده، منزل با تمام وسائل آن براى مدتى به همسايه اى كه مورد اعتماد بوده سپرده شده، و در همان مدت وسايل آن به سرقت رفته، يا به فرد امينى سپرده شده كه شب ها در آن بخوابد و از آن محافظت كند كه بر اثر بى توجهى هنگام كشيدن سيگار به خواب رفته و آتش سوزى شده، آيا ضمان اجناس تلفشده بر عهد او است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

امين ضامن نيست. و چنانچه احتمال داده شود كه آن شخص كوتاهى در حفظ اموال نموده و خودش ادعاء كند كه هيچ كوتاهى نكردهام، قول او مسموع است و ضامن نيست. (1)

ص:191


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

آيا كسانى كه به عنوان نهى از منكر خسارت هاى گوناگون به مردم وارد مى كنند؛ مثلاً به صورت زنان بى حجاب اسيد مى پاشند، كراوات مردان را پاره مى كنند و... ضامن خسارت هاى وارده مى باشند؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

تمام اين كارها خلاف شرع است و حرام، و ضامن تمام خسارت ها مى باشند. (1)

ص:192


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

امر و نهيكنندگانى كه در غير ايران براى جلوگيرى از منكرات اقدام مى كنند و در نابود نمودن ريش فساد (مانند قتل انورالسادات) دستگير و اعدام مى شوند، ضمان ديه آن ها به عهد كيست، و آيا لازم است اينگونه اعمال با نظر فقيه جامعالشرايط صورت پذيرد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

بلا اشكال اعدام بايد با نظر فقيه باشد و الا نه تنها ديه، بلكه قصاص هم ثابت است. (1)

ص:193


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

كاركنان ادارات دولتى و مؤسسات خصوصى كه حق استفاد خصوصى از اتومبيل، موتورسيكلت و يا هر وسيل ديگر را ندارند، اگر برخلاف مقررات استفاده كنند، آيا صرفاً گناهكارند يا ضامن مواد مصرفى و استهلاك وسايل موتورى نيز هستند؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چون دولت و مؤسسه را مالك مى دانيم. بنابراين تصرف در اموال آن ها، مانند تصرف در اموال خصوصى افراد است و ضمان ثابت است. (1)

ص:194


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

نگهدارى و حمل اشيايى از قبيل: مشروبات الكلى، عكس هاى سكسى، انواع مواد مخدر، انواع اسلحه هاى سرد و گرم و... كه از نظر شرع يا قانون ممنوع بوده و دارندگان، علاوه بر ضبط آن به حبس يا پرداخت جزاى نقدى محكوم مى شوند، آيا سازندگان اين اشياء و دلال ها و واسطهگرانى كه از اين راه سرمايه كسب مى كنند، ضامن وجوه حاصله خواهند بود؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

خير ضامن نيستند، چون آن ها سبب خسارت نيستند و وجهى بر ضمان، از قبيل، قاعد اتلاف، قاعد يد و قاعد استيفا، نيست. (1)

ص:195


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

صاحبان واحدهاى صنفى كه بدون رعايت مسروقه بودن، مبادرت به خريد اجناس مستعمل و طلا و جواهرات مى كنند و صاحبان آن را نمى شناسند چه حكمى دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه اطمينان به مسروقه بودن دارند، خريد آن ها جائز نيست. و مالك نمى شوند، و بايد اموال را به صاحبانش برگردانند. ولى اگر اطمينان ندارند، و احتمال بدهند مسروقه است، و احتمال بدهند كه مال خودش است به مقتضاى قاعد يد مى توانند بخرند. و معامله مال خود آن ها با آن اموال بنمايند والله العالم. (1)

ص:196


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر فردى اتومبيلى را سرقت كند و پيش از آن كه مسروقه بودن آن معلوم شود، اتومبيل را به مغاز صافكارى برده آن را به حساب مالك، قبول كند كه اجرت صافكارى و رنگ را از مالك اتومبيل بگيرد، آيا مالك اتومبيل ضامن اجرت صافكارى و رنگ است يا سارق؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه مالك راضى بوده است، يا بعد راضى شود و اجازه دهد، ميتواند اجرت را بگيرد، و الا نمى تواند. (1)

ص:197


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر كسى چند قطع اسكناس را به نحوى ناقص كند كه از استفاده و اعتبار ساقط شود و در عين حال آن را در دسته هاى بزرگ اسكناس قرار دهد و خرج كند و اين كار مستلزم ايراد خسارت به ديگران شود، آيا ضمان آن به عهده او است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

بلى ضمان به عهد او است. (1)

ص:198


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر كسى سك مخدوش يا اسكناس تقلبى را به عنوان صدقه به نابينايان فقير دهد، آيا اگر هنگامى كه نابينا آن را مصرف مى كند فروشنده متوجه مخدوش بودن آن نشود، ضمان آن به عهد شخص اول است يا ضمانآور نيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

وجهى بر ضمان نيست. (1)

ص:199


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

آيا استفاده از سكه هاى تقلبى در تلفن هاى عمومى و استفاده از كارتهاى بهادار تقلبى كه مخصوص دستگاه هاى مخابراتى همگانى تهيه شده، ضمانآور است يا نه؟ اگر ضمانآور است، آيا به طور كلى در حق بيت المال يا در حق شركت مخابرات؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

ضمانآور است در حق شركت مخابرات، چون خود او مالك است. (1)

ص:200


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

نحو استفاد قانونى چك هاى مسافرتى اين است كه شخص خريدار، چك را در بانك شهر دلخواه خود امضاء نموده و اسكناس رايج تحويل ميگيرد، حال اگر اين چك به نحوى رايج شود كه مردم با آن معامله اسكناس كنند و صاحب امضاى آن مغفولعنه واقع شود و كسى او را نشناسد، چنانچه مخدوش در آيد، ضمان آن به عهد چه كسى است، و آيا مى توان بانك را ضامن دانست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

ضمان به عهد بانك است. (1)

ص:201


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر ولى صغير از اموال صغير هبه كند، با توجه به اين كه نه كسى از صغير توقع بخشش دارد و نه هبه به مصلحت صغير است، آيا هبهكننده ضامن آن مقدار از اموالى است كه هبه نموده؟ اگر ضامن است، آيا ضامن منافع نيز هست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

هب ولى در مثل مورد سؤال صحيح نيست. چنانچه عين مال موجود است بايد برگردانده شود. و اگر تلف شده است چنانچه هبهشونده مى دانسته است كه هبه صحيح نيست او ضامن است و اگر نمى دانسته هبهكننده ضامن است و اين تفصيل در منافع هم جارى است. (1)

ص:202


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر ادار بيمه هنگام عقد قرارداد حاضر به پرداخت كلى خسارات طبق نظر كارشناسى شود، ولى نظرى كارشناسى با واقعيت و نرخ بازار تفاوت فاحش داشته باشد، آيا ضمان مابهالتفاوت، به عهد ادار بيمه يا كارشناس و يا فردى كه موجب خسارت شده مى باشد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه ادار بيمه هنگام قرارداد، پرداخت خسارت را طبق نظر كارشناس قرار گذاشته، تفاوت بازار به عهد ادار بيمه نيست. كارشناس اگر واقعاً نظرش همان باشد كه گفته او هم ضامن نيست. اگر خلاف گفته مابهالتفاوت را او ضامن است. (1)

ص:203


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر فرض شود وجوهى كه ادار بيمه به اولياى دم داده مطابق معمول شرعى بوده، ولى در تقسيم قانون (سهم مرد دو برابر زن است) رعايت نشده و اولياى دم نيز حاضر به ريختن سهام خود روى هم و تقسيم بر مبناى آى شريفه نباشند كه در نتيجه بعضى ورثه به حق خود نرسند، آيا ضمان كسر سهمى آنان به عهد اداره بيمه است يا افراد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

اداره بيمه مانند ساير مديونين مى باشد. وظيفه او در اختيار ورثه گذاشتن مقدار معين از مال است. تقسيم بين ورّاث وظيف او نيست. بنابراين ضمان كسر، چنانچه خود ادار بيمه متصدى تقسيم باشد به عهد او است، و الا به عهد افراد است. (1)

ص:204


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر در پارك بازى، يكى از اولياى اطفال از مسئول قسمت اسب سوارى بخواهد فرزند او را سوار كند، وى نيز با مراقبت كامل اقدام نمايد، ولى اسب رم كرده و راكب بر اثر افتادن از اسب فوت نمايد، ضمان آن به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه اسب با تنفير مالك رم كند، فوت قهراً مستند به او است، و قتل غير عمد است، و ضمان به عهد او است و اگر بدون تنفير او باشد، و مستند به او نباشد، ضمان به عهد او نيست. فقهاء در كتاب ديات چنين فرموده اند:

(ولو القت الدابة الراكب ضمن المالك ان كان بتنفيره والا فلا). (1)

ص:205


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر در پارك هاى بازى متعلق به شهردارى يا بخش خصوصى حادثه اى چون فرو ريختن سقف، فرو رفتن زمين هاى اطراف، چاه هاى فاضلاب و... رخ دهد و خسارت هاى جانى يا مالى متوجه مردم شود، ضمان خسارت آن به عهده كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

ضمان خسارت در اينگونه موارد، به عهد هيچ كس نيست، چون خسارت منتسب به كسى نيست. نظير اين مسأله را فقهاء متعرضند، و رواياتى هم كه دال بر اين مطلب است متعرضند. و آن مسأله اين كه باد شديدى، وزيدن گرفت از بالا شخصى را به روى كسى انداخت، يكى از اين دو نفر بميرند يا هر دو. فرموده اند ضمان بر عهد هيچ كس نيست، چون موت منتسب به كسى نيست. و رواياتى هم دال بر اين مطلب است. از همين وجه و روايات حكم مقام هم استفاده مى شود به همانگونه كه بيان شد. والله العالم (1)

ص:206


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر در پارك هاى بازى حادثه اى از قبيل پرتاب از چرخ فلك، منجنيق، قطار و... پيش آيد و موجب خسارت جانى يا مالى شود، با توجه به اين كه هر يك از وسايل بازى مسئول مخصوصى دارد، آيا ضمان خسارت به عهد مسئول وسيله يا به عهد مسئول پارك است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

اگر خسارت منتسب به مسئول است، او ضامن است، و الا هيچ كس وجهى براى ضمان مسئول پارك نيست. (1)

ص:207


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

ناخداى قايق هاى كوچكى كه براى تفريح، مردم را سوار كرده و در دريا يا درياچه هاى پارك ها دور ميزنند و از هر جهت به مسائل قايقرانى آگاهى دارند، آيا ضمان خسارت وارده به سرنشينان قايق به عهد آن هاست يا نه؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در ضمان بايد خسارت مستند به شخص شود و در فرض سؤال مستند به ناخدا نيست. پس وجهى بر ضمان او نيست. (1)

ص:208


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر فرزند بر اثر بى مهرى ها، تبعيض ها و نگرانى هايى كه پدر براى او فراهم مى كند دست به خودكشى بزند و فوت كند، آيا ضمانى از اين بابت به عهده پدر ثابت است يا صرفاً گناهگار است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

هيچ وجهى بر ضمان ولى نيست. (1)

ص:209


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

پزشكى بر اثر سوابق طولانى كه در طب داشته به خود مغرور شده و با يك نگاه سطحى چرك لوزه را با ديفترى اشتباه گرفته كه در نتيجه موجب ايجاد روماتيسم قلبى و عمل قلبى و خسارات عمده اى شده است، آيا ضمان هم آن مخارج به عهده او است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

پزشك در مقام معالجه، اگر از مريض برائت ذمه بگيرد، كما اين كه الان متداول است ضامن نيست. و الا اگر مباشرة دوا ميخوراند به مريض، يا عملى انجام ميدهد ضامن است. و اگر فقط نسخه مى نويسد مباشرة عملى انجام نمى دهد، به مقتضاى قواعد باب ضمان بايد بگوئيم ضامن نيست. ولى يك روايت (در وسائل باب 24 از ابواب موجباتالضمان كتاب ديات) دلالت بر ضمان مى كند، و لذا برخلاف جمعى از فقهاء حقير فتوى به ضمان داده ام. والله العالم (1)

ص:210


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر بيمارى به پزشك مورد شناخت خود مراجعه كند و او پس از معاينات لازم بيمار را به پزشك متخصص ديگرى معرفى كند و بيمار بر اثر اعتمادى كه به پزشك اول داشته، بدون تحقيق به گفته پزشك دوم عمل كند، كه بر اثر معالجات وى خسارت هاى مالى يا جانى متوجه بيمار شود، كدام يك از دو پزشك ضامنند؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

پزشك اول كه هيچ وجهى بر ضمان او نيست و پزشك دوم همان تفصيل مسأله صفحه قبل در آن جارى است. (1)

ص:211


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر پزشك جراح پس از عمل جراحى بعضى از لوازم خود را در شكم مريض جا گذاشته و در اثر سهل انگارى ضايعات و خسارتى از قبيل عمل مجدد متوجه بيمار شود، آيا پزشك ضامن آن خواهد بود؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

جنايتى است غير عمدى، خسارات وارده به عهد او است. (1)

ص:212


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 29 صفر 1419..

سؤال:

بيمارى كه براى معالج درد شكم يك بار به عنوان «آپانديس» و بار ديگر به عنوان «اثناعشر» و بار سوم به عنوان «سرطان روده» تحت عمل قرار گرفته و معلوم شده بيمارى وى «سرطان روده» بوده، آيا دو پزشك قبلى كه بر اثر اشتباه در تشخيص، مخارج مهمى را متوجه بيمار كرده اند، ضامن هم مخارج هستند؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در صورت تبرى نجستن آن دو پزشك ضامنند. (1)

ص:213


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

پزشكى قانونى كه براى تشخيص بيمارى هاى ناشى از تجاوزات مانند ضرب و جرح و تصادفات و نوع بيمارى و درصد صدمات وارده، براى دادگاه ها تأسيس شده، اگر در تشخيص خود كوتاهى و يا اشتباه كند و از اين بابت ضرر مالى متوجه مصدوم شود، ضمان آن به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه پزشك كوتاهى كند ضمان به عهد او است. و اگر اشتباه كند ضامن نيست. چون طبيب به مقتضاى استخدام از طرف شارع مأمور است به اين كه آنچه ميفهمد بگويد نه آنچه در واقع هست. بنابراين او به وظيف خود عمل كرده است، وجهى بر ضمان نيست. (1)

ص:214


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر مأمورين دامپزشكى حيواناتى را واكسينه كنند و مسائل قابل توجه پس از واكسينه را به صاحبان دام نگويند و بر اثر عدم رعايت آن، هم حيوانات واكسينه شده بميرند، ضمان آن به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

به عهد دامپزشك است، چون او سبب مردن حيوانات شده است. (1)

ص:215


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

در كليه مواردى كه بر اثر خطا، سهل انگارى، بى توجهى و يا عمد مأمورين پست، ضرر و زين قابل توجهى به گيرنده يا فرستنده وارد شود و شخص خطاكار شناخته نشود، آيا ادار پست كه يك شخصيت حقوقى است ضامن است يا دولت؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

هيچ كدام ضامن نيستند و اگر مأمور پيدا شود او ضامن است. (1)

ص:216


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

تمبرهاى باطلنشده كه يك بار روى محموله هاى پستى زده شده و باطل نشده به دست گيرنده رسيده، آيا اگر گيرنده يا شخص ديگرى همان تمبر را روى محمول ديگرى بزند، ضامن بهاى حمل و نقل آن در حقّ ادار پست ميباشد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

بلى ضامن بهاى حمل و نقل است، چون تمبر بنفسه ماليت ندارد، و علامت است و براى يك دفعه، براى دفع دوم نمى شود از آن استفاده نمود. (1)

ص:217


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر فرستنده با علم و آگاهى به خلاف بودنِ گذاشتنِ اسكناس در داخل پاكت هاى عادى، مبادرت به چنين كارى كند و نامه رسان هم به دليل خلاف بودن آن، اسكناس را براى خود بردارد و نامه را نرساند، آيا ضامن است و اگر جاهل به آن باشد چه حكمى دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

برداشتن اسكناس خلاف است، ولى نرساندن آن خلاف نيست. بنابراين ضامن همان مقدار اسكناس است و فرقى بين عالم و جاهل نيست. (1)

ص:218


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر سيم جرثقيلى هنگام جابجايى محموله هاى سنگين، پاره شود و بر اثر سقوط محمول آن، فرد يا افرادى مصدوم يا معدوم شوند، آيا ضمان آن به عهد راننده است يا مالك و يا صاحبكار، و اگر جرثقيل از نوع استاندارد نباشد، به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه استاندارد نباشد، به عهد صاحبكار است چون او سبب است و اگر استاندارد باشد، و راننده دقت كافى نكرده است او ضامن است، چون تلف مستند به او است و الا به عهد خود مالك است. (1)

ص:219


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر در اماكن عمومى غير دولتى مانند: مساجد، تكايا، حرم امامان و امامزادگان، حوادثى مانند آتش سوزى، فروريختن سقف و مواردى از اين قبيل پيش آيد و تعدادى مصدوم و معدوم شوند، ضمان دى آن ها به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

هيچ كس ضامن نيست. بلى در اجتماعات اگر به واسط فشار جمعيت، يا آن كه شخصى ديگرى را بكشد و در آن ازدحام ناپديد شود ضمان به عهد بيت المال است. (1)

ص:220


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر در اماكن عمومى دولتى مانند: كلاس هاى درس، سالن هاى اجتماع، ترمينال ها، سينماهاى دولتى و فروشگاه هاى وابسته به دولت، سوانحى از قبيل آتش سوزى، فروريختن سقف، فروريختن زمين و... رخ دهد و تعدادى تلف شوند، ضمان خسارت آن به عهد دولت است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

خير، به عهد دولت نيست. چون ضمان وجهى بايد داشته باشد. از قواعد باب ضمان، اتلاف، يد، استيفاء و هيچ كدام آن قواعد در اين موارد بر دولت منطبق نيست پس به عهد دولت نمى باشد. (1)

ص:221


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

شاگرد قصّاب هنگام چرخ كردن گوشت، شاگرد نجّار هنگام رنده كردن چوب و... بر اثر سهل انگارى خود موجب قطع انگشت يا عضو ديگر خود ميشود، ضمان آن به عهد صاحب مغازه است يا كسى ضامن نيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

كسى ضامن نيست. مگر آن كه در وقت استخدام، شرط ضمان صاحب مغازه در اينگونه موارد شده باشد. كه در چنين صورتى ضمان ثابت است، به همانگونه كه قرارداد شده است. (1)

ص:222


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر يكى از ادارات، ارگان ها، و يا شركت هاى وابسته به دولت اسلامى وسيله يا ابزار كارى را به كسى بفروشد كه تحت شرايط خاصى از آن استفاده كند، آيا اگر خريدار پس از تحويل، جنس را با قيمت بيشترى در اختيار ديگران قرار دهد، سود حاصله را در حق دولت ضامن است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در فرض سؤال بيعى واقع شده است، مشروط و مشترى تخلف شرط كرده است. بايع خيار فسخ دارد. چنانچه فسخ كند معامله اول را مى تواند، معامل دوم را اجازه دهد. در آن صورت سود حاصله مال دولت است. و اگر فسخ نكرد معامل او را، سود حاصله مال خريدار است، به دولت مربوط نيست بلى خريدار خلاف كرده است. (1)

ص:223


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

يكى از شعب بانك ها مبلغى به عنوان مضاربه جهت اتمام طبق دوم شخصى داده، حال اگر بر اثر حادث غيرمترقبه اى مانند زلزله طبق اول هم خراب شود، آيا گيرند وجه (عامل) ضامن است يا نه؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

وجهى بر ضمان نيست، بلى آن عملى كه مضاربه بر آن بوده، فعلاً ممكن نيست، قهراً مضاربه فسخ مى شود. (1)

ص:224


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر بانك ضمن فروش مقدارى ارز خارجى با مشترى خود شرطى را قرار دهد و خريدار شرط را پذيرفته و پس از دريافت ارز برخلاف تعهد عمل نموده و از اين راه سودى حاصل كرده باشد، آيا ضامن كلى وجوه به دست آمده و در حق بانك مى باشد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

مورد از موارد تخلف شرط است، در اين موارد بايع خيار فسخ دارد. اگر فسخ نكند مشترى ضامن نيست. اگر فسخ كند كلى وجوه به دست آمده مال بانك است. (1)

ص:225


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر دولت مردان جمهورى اسلامى با دولت مردان كشورهاى اسلامى يا غير اسلامى قراردادى امضاء كنند كه باعث خسارت به اسلام و مسلمين شود و از طرفى دولت اسلامى قدرت فسخ قرارداد را به طور يكجانبه نداشته باشد، ضمان خسارت وارده به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

دولتمردان حق قراردادى كه موجب خسارت به اسلام و مسلمين بشود را ندارند. بنابراين آن قرارداد باطل است، و خسارات وارده مستند به آن ها و طرف شان مى باشد مشتركاً ضامنند. (1)

ص:226


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

كسى كه هنگام گرفتن پروان ساختمانى متعهد به انجام امورى مانند عقبنشينى، شناژبندى و... شده، اگر پس از گرفتن پروانه برخلاف تعهد عمل كند به نحوى كه عدم توجه به تعهد موجب خسارت به همسايگان شود، آيا عمل او ضمان آور است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

با فرض استناد خسارت به عدم توجه به تعهد به مقتضاى عمومات ضمان به عهد گيرند پروانه است. (1)

ص:227


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

كسى كه به ناچار براى انجام مأموريت در شب از شهر خارج شده و مورد تهاجم حيوان وحشى قرار گرفته و جان خود را از دست داده، آيا شخص مأموريتدهنده ضامن دى او است يا ادار مربوطه يا بيت المال؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چون مأمور، مجبور به خروج از شهر، به نحوى كه اختيار از او سلب شود نبوده، و به اختيار خود خارج شده است. چنانچه يك غرض عقلائى داشته مانند آن كه اگر شب خارج نشود از كار بر كنار مى شود. در اين مورد فقهاء فرموده اند مأموريتدهنده، ضامن است، لبناء العقلاء. ولى به نظر من تمام نيست، و وجهى بر ضمان قبول ندارم. و اگر غرض عقلائى آنچنانى نبوده بلا اشكال كسى ضامن نيست. (1)

ص:228


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

اگر باز شكارى شخصى، كبوتر تعليمديد شخص ديگرى را شكار كند، آيا صاحب باز ضامن كبوتر است يا نه، و اگر ضامن است آيا ضامن بهاى نفس كبوتر است يا ضامن بهاى كبوتر تعليمديده؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چون مالك باز شكارى موظف به حفظ آن باز هست. چنانچه تفريط كرده باشد در حفظ، ضامن بهاى كبوتر تعليمديده هست. و الا ضامن نيست. (1)

ص:229


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

در ميدانى كه دو خروس را به جنگ هم انداخته اند فردى از باب دلسوزى خروسى را كه در معرض هلاك بوده گرفته و فرارى داده، آيا ضمانى از اين بابت متوجه او است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه دسترسى به آن خروس پيدا نشود ضامن است. (1)

ص:230


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 26 صفر 1419..

سؤال:

گاو يا شترى كه در معابر عمومى براى پيدا كردن علوفه و خوارك پرسه ميزند، به فردى حمله نموده و او را كشته است، اگر اولياى مقتول حيوان را كشته باشند، ضمانى به عهد صاحب حيوان يا اولياى مقتول مستقر شده يا نه؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه به حسب متعارف حيوان به نحوى باشد كه آن را رها مى كنند و به كسى آسيب نميرساند. تصادفاً اين پيشامد شده است كسى ضامن نيست و چنانچه به حسب متعارف بايد حيوان را محافظت نمايند و رها نكنند. در اين صورت مالك حيوان ضامن خسارت وارده است و رواياتى دال بر اين معنى است، البته روايات السن مختلفه دارد. ما به اين نحو جمع بين روايات كرده ايم. (1)

ص:231


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

در اطراف بندرعباس، زاهدان و ايرانشهر رسم بر اين است كه مردم شترهاى خود را بدون ساربان راهى بيابان مى كنند، اگر بر اثر مستى، يكديگر را بكشند، يا بر اثر توقف در جاده هاى آسفالت عمومى خصوصاً در سر پيچ ها و در شب موجب برخورد با وسايط نقليه شوند و از اين راه خساراتى را متوجه رانندگان كنند و خود نيز بميرند، آيا ضمانى به عهد رانندگان از جهت مردن شتر و به عهد صاحبان شتر از جهت خسارت به راننده مستقر مى شود يا نه؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

از آنچه در مسأل قبل گفته شد، حكم اين مسأله معلوم مى شود. يعنى ضمان بر مالك شترها نيست. (1)

ص:232


1- (1) . (هامش: تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419).

سؤال:

اجناس مغشوشى كه به بازار عرضه مى شود، آيا غشكننده ضامن مابهالتفاوت است يا عرضهكننده، و اگر معامله در كالاى مغشوش باطل باشد، آيا ضمانى به عهده خريدارى كه خود را صاحب جنس ميداند و از مغشوش بودن آن اطلاعى ندارد آمده، و يا ضمان اين مورد نيز به عهده غشكننده است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

غش فى نفسه از محرمات است، و روايات زيادى دال بر آن است. و اما حكم معامله واقعه بر جنس مغشوش چنانچه خريدار بداند مغشوش است. معامله از جهت غش باطل نيست و اگر نداند و بايع غش را بداند، چنانچه معامله بر كلى واقع شود در مقام اداء جنس مغشوش داده شود بيع صحيح است، ولى بايد جنس مغشوش را عوض كند و چنانچه معامله شخصى باشد و معامله متعلق به همان جنس خارجى باشد در صورتى كه وصفى كه مورد معامله است به اصطلاح از صور نوعيه است، مثل اينكه موجود خارجى را بفروشد به عنوان طلا معلوم شود مس مذهب است، معامله باطل است. و در صورتى كه از صفات كماليه باشد معامله صحيح است، ولى مشترى خيار فسخ دارد مسأله احتياج به تفصيل بيشتر دارد. (1)

ص:233


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اغذيه فروشان و آبميوه و بستنى و فالوده فروشانى كه اجناس آماد مصرف در اختيار مشتريان خود قرار مى دهند، اگر جنس آنان مسموم شده و مشترى را مسموم نمايد به نحوى كه خسارت هاى مالى يا جانى به بار آورد، ضمان آن به عهد فروشنده است يا تهيه كننده؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه بايع بداند مسموم است، ضمان دارد، و به عهد فروشنده است. و اگر نميدانسته و تهيهكننده ميدانسته او ضامن است. و اگر او هم نميدانسته ديه بر عاقله است چون قتلى كه واقع شده است قتل خطائى است. (1)

ص:234


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اگر شركت مسافربرى از راه فروش بليط، اتوكارى را تا مقصد معينى اجاره داده و در بين راه، اتوكار شركت به نحوى خراب شده كه قدرت رساندن به مقصد را ندارد، آيا ضمان رساندن مسافرين گرچه با اجاره نمودن اتوكار ديگر به عهد شركت و راننده است يا مابهالتفاوت بهاى بليط؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

اگر تمكن از رساندن به مقصد را دارد، با اتوكار ديگر كه مانند همين اتوكار است،لازم است اين كار را بكند. و الا اجار فسخ مى شود بقاء و اجارهدهنده بايد مابهالتفاوت را بپردازد. و چنانچه اجاره متعلق به رساندن به مقصد باشد، و متعلق به سير نباشد، اجاره از اصل باطل است. (1)

ص:235


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

تاكسيرانى كه بيش از قيمت هاى تعيين شده از مسافرين درخواست مى كند، اگر مسافر فقط قيمت تعيين شده را بپردازد، نسبت به مازاد ضامن است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چون دولت تسهيلاتى را براى تاكسيران فراهم مى كند، و در ضمن آن ها شرط مى كند بيش از قيمت تعيينشده مطالبه نكند. پس نسبت به مازاد ضامن نيست. خصوصاً اگر بعد از رسيدن به مقصد مطالبه كند، چون ظاهر حال اين است كه با همان قيمت تعيينشده معامله مى شود. بنابراين حق مطالب زيادى را ندارد. (1)

ص:236


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اگر ديوانه اى به كسى حمله كند و او از ترس جان خود براى دفع حمل ديوانه، وى را مضروب كند كه احياناً به مرگ ديوانه منجر شود، آيا ضارب ضامن دى او است، يا عاقل وى و يا بيت المال؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در اين مسأله چند روايت وارد است، و به نظر ما جمع بين آن ها به اين است كه (همانگونه كه در روايت معتبر امام باقر(ع) ميفرمايد). چنانچه ديوانه حمله كند به شخصى و آن شخص از خود دفاع كند، ديوانه كشته شود، ديه را از بيت المال ميدهند و چنانچه ابتداء ديوانه را بكشد قصاص ندارد، ولى ديه بر او در مال خودش واجب و ثابت است. (1)

ص:237


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

راننده اى كه اجير شده بارى را حمل كند و وسيل نقلى وى بيمه است، آيا هنگام بروز خسارت، راننده ضامن است يا ادار بيمه، و اگر ادار بيمه ضامن باشد و وجوه پرداختى وى جبران خسارت نكند، ضمان بقى خسارت به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه خسارت مستند به راننده نباشد راننده ضامن نيست و چنانچه مستند به او بشود او ضامن است. اداره بيمه بر حسب قرارداد، چيزى ميدهد. و اگر در قرارداد ذكر شده است تمام خسارت را بدهد. در فرض سؤال تمام خسارت به عهد ادار بيمه است. و اگر قيد شده است مقدارى از آن مثلا 80 درصد، 20 درصد را بدهد باقى به عهده راننده است. (1)

ص:238


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اگر راننده اى پس از تصادف مدعى شود صاحب اتومبيل او را از نواقص اتومبيل مطلع نكرده، حال با توجه به اين كه هر راننده اى بايد هنگام استفاده از هر اتومبيلى به نواقص اولى آن كه موجب تصادف مى شود پى ببرد، آيا ادعاى او مسموع است يا ضامن خسارات وارده مى باشد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چون راننده موظف است هنگام استفاده، به نواقص اوليه پى ببرد، و در فرض سؤال چنين نكرده، پس تفريط كرده است و ضامن است. (1)

ص:239


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

در مواردى كه مسافر زياد است و اتوبوس هاى مسافربرى كفاف نقل و انتقال هم مسافرين را نمى كند و رسانه هاى جمعى نيز به رانندگان اتومبيل هاى شخصى توصى جابجايى مسافرين را بكند، اگر راننده اى بدون اسقاط ضمان مسافرين را سوار كند و دچار پيشامد شود آيا ضامن است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در صورت استناد پيشامد به راننده ضامن است. (1)

ص:240


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

در موارد بسيارى ديده شده شاگردى يا كمك رانند كاميون در حال حركت وسيل نقليه، روى صندلى سمت شاگرد درازكش كرده و پاهاى خود را از شيش سمت راست خارج مى كند، با توجه به اينكه راننده شاهد اين امر خلاف بوده و وى را نهى نكرده، ضامن خسارت وارده به وى مى باشد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در صورتى كه شاگرد مذكور متوجه بوده كه ممكن است تصادف كند، راننده ضامن نيست. چون ضمان بايد به واسط يكى از قواعد ضمان از قبيل، يد، اتلاف، و استيفاء باشد و هيچ كدام در فرض مورد ندارد. پس وجهى بر ضمان او نيست. (1)

ص:241


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اتومبيل هاى شخصى كه از جهت كلاج و ترمز دوبله نيستند و از نظر مقررات نبايد در جهت تعليم رانندگى قرار گيرد، اگر برخلاف مقررات مورد تعليم قرار گرفته و خسارتى پيشامد كند، ضمان آن به عهد معلم است يا نوآموز؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چون سبب در فرض سؤال اقوى از مباشر است، قهراً ضمان به عهد او است، يعنى ضمان بر معلم است. بلى چنانچه خسارت مستند به نواقص اتومبيل نباشد، و معلم كوتاهى نكرده است ضمان به عهد نوآموز است. (1)

ص:242


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اتوبوس هاى خط واحدى كه اختيار باز و بسته نمودن درب هاى آن به دست راننده است و مى داند نبايد قبل از توقف كامل، درب را باز كند يا هنگام حركت درب را باز بگذارد، اگر راننده برخلاف مقررات درب را باز بگذارد و مسافرى سقوط كند و خسارت جانى يا مالى وارد شود، آيا ضمان آن به عهده راننده است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

بلى به عهد راننده است. (1)

ص:243


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اگر رانندگان اتومبيل هاى آژيردار، مانند آمبولانس و آتش نشانى در حال مأموريت هاى اضطرارى و فورى كه مجاز به استفاده از سرعت بيشتر و همزمان مجاز به استفاده از آژير بوده و آژير نيز معناى اعلام عمومى و زنگ خطرى براى هم افراد اعم از راننده و عابر پياده است، تصادفى كند و خسارتى پيش آيد، ضمان آن در اين فرض به عهد راننده است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چون چنين قوانينى براى مصلحة عامة مسلمين است، و راننده هم به وظيفه عمل مى كند، در چنين موارد ضمان بر او نيست. و چنانچه كسى تلف شود، و خود او مقصر نباشد، ديه او بر عهده بيت المال است والله العالم. (1)

ص:244


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اگر سران دولت اسلامى كه با بسيارى از دول دنيا در امورى از قبيل حقوق هوايى، دريايى، فرهنگى، بازرگانى و... همعهد شدهاند، از باب بى توجهى يا ندانم كارى و يا قلدرى به يكى از كنوانسيون هاى امضا شده در كنفرانس هاى بين المللى (قبل از نسخ) بى اعتنايى كنند و از اين رهگذر به بعضى اشخاص حقيقى يا حقوقى خساراتى وارد كنند، ضمان آن به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

عهدهايى كه حكومت اسلامى، با دول ديگر مى بندد، بايد به هم آن ها عمل كند، همانگونه كه خود پيغمبر(ص)، چنين مى كردند. پس كسى كه توجه به آن ها نكند مقصر است، قهراً ضامن خسارات هم مى باشد. (1)

ص:245


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

خساراتى كه بر اثر تيرگى روابط بين المللى در كشورهاى دو طرف پيش مى آيد، مثلاً بر اثر حمل عراق ساكنين غير نظامى ايران و بر اثر حمل ايران، ساكنين غير نظامى عراق متحمل خسارت مى شوند، ضمان آن به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در صورتى كه حمل ايران به عراق، مثلاً بر طبق موازين اسلامى باشد، ضمان خسارت به عهد آنان نيست. و لذا در روايات است كه اگر كفار مسلمانان محل را سپر قرار دهند، لشكر اسلام مى تواند با آن ها بجنگد، ولو مسلمانان كشته شوند، و ديه هم ندارد. در يك روايت از امام صادق(ع) سؤال مى كنند كه اگر در شهرى از شهرهاى كفار حربى مسلمانان و اسارى و بچه ها و... باشند آيا مى شود با وسائل حرب، حمله به آن شهر نمود. ميفرمايد بلى ديه هم ندارند. (1)

ص:246


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اگر بر اثر تيرگى روابط بين دو كشور به افرادى كه اعراض و دماء و اموالشان محترم است، خسارتى وارد شود، مثلاً هر كشور تبع كشور ديگر را از كشور خود خارج كند و از اين رهگذر همه يا بسيارى از اموال آنان تلف شود، ضمان آن به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه ماندن آن افراد، در آن مملكت صلاح نباشد، و خروج آن ها هم بدون تلف اموال ممكن نيست. ضمان به عهد هيچ كس نيست. (1)

ص:247


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

افرادى كه در كشورهاى بيگانه بدون در نظر گرفتن ضوابط و مقررات آن كشور، اقدام به برگزارى ميتينگ نمايند و مورد تهاجم پليس آن كشور واقع شوند، ضمان خسارت هاى وارده به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در فرض سؤال ضمان خسارت ها به عهد هيچ كس نيست. ادار هر مملكتى به عهد سران آن مملكت است. و تهاجم پليس هم چنانچه روى ميزان باشد، و زيادهروى نكنند كار خلافى نيست، و راهى بر ثبوت ضمان به عهد كسى نيست. (1)

ص:248


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

شخصى گفت در جمع خونين مكه وقتى مشاهده كردم بر اثر تشنگى، جان مردم در معرض تلف است دستور دادم كيوسك نوشابهفروشى كه بسته بود را بازكرده و نوشابه هاى آن را بين مردم تقسيم كردم، آيا اين كار با توجه به اين كه حال صاحب كيوسك معلوم نيست، ضمانآور بوده، اگر بلى، ضمان آن به عهده كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

كارى كه كرده است جائز بوده، ولى به هر حال مال مردم را تلف كرده است. قهراً به حكم قاعد اتلاف، ضامن است. (1)

ص:249


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اگر بر خلاف قوانين و مقررات جارى كشور در روزنامه اى عليه فرد يا افراد، مقال توهين آميز درج كنند و به او اجاز جوابگويى ندهند و از اين طريق مردم را به فحاشى و ناسزاگويى عليه وى برانگيزند، ضمانى به عهده آن روزنامه نگار خواهد آمد يا صرفاً گناهكار است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

گرچه اينگونه اعمال از بدترين اعمال حكومت است، ولى نفهميدم ضمان چه چيزى احتمال داده شود به عهد كسى باشد.

ص:250

سؤال:

در مواردى كه روزنامه نگاران بر اثر درج مقالات توهين آميز عليه اشخاص، موجب تحريك مردم شوند، و از اين راه خسارات جانى يا مالى متوجه آن شخص شود، آيا ضمان آن به عهد روزنامه نگاران است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

ضمان خسارت به عهد همان اشخاص حمله كننده است، نه روزنامه نگاران، ولو آن روزنامه نگاران بسيار كار كثيفى نموده اند. (1)

ص:251


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اگر بر اثر جوسازى، فردى را دستگير و بازداشت كنند و روزنامه نگاران پيش از ثبوت جرم، دست به نشر اتهامات واهى بزنند و از اين طريق وى را مفتضح كنند، آيا ضمان خسارات مادى و معنوى به عهد آن هاست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

روزنامه نگاران خلاف شرع نموده اند، ولى ضمان ندارند. (1)

ص:252


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

مردى كه زن دوم اختيار كرده و به علت بى عدالتى نسبت به همسر اول خود در امور همخوابگى بى اعتنا بوده و موجب شده همسر وى با ديگران ارتباط نامشروع برقرار كند، آيا اگر از اين بابت خسارت مالى يا جانى متوجه زن شود شوهر ضامن است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

نخير شوهر ضامن نيست. (1)

ص:253


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

زنى كه براى رسيدن به طلاق از شوهر خود متوسل به هر حيله و نيرنگ شده، اگر با راهنمايى ديگرى دارويى به شوهر خورانيده و وى را به حالت عنين درآورده تا در دادگاه موفق به گرفتن مجوز طلاق شود، آيا اولاً طلاق وى صحيح است؟ مهريه، نفق ايام عده، مخارج ازدواج مجددى كه شوهرش كرده، به عهد او است يا به عهد راهنما؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

زنى كه با خوراندن دارو شوهرش را به حالت عنين درآورده است. اولاً دى عنين نمودن بر او ثابت است، و آن يك دى كامل است كه ظاهر بعضى روايات است، يا دو ثلث ديه كه فقهاء فرموده اند. و ثانياً آنچه از روايات استفاده مى شود، اين است كه عنين شدن، اگر مستند به زوجه باشد، موجب خيار فسخ نمى شود. و ثالثاً عنين شدن اگر دائمى نباشد، و براى مدت خاصى باشد موجب خيار فسخ نمى شود. و بر فرض صحت طلاق در فرض عدم دخول نصف مهر و در فرض دخول (كه خلف فرض صحه طلاق و فسخ است) تمام مهر و اما مخارج ازدواج مجددى كه شوهرش كرده است، بر عهد او نيست. (1)

ص:254


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

زن متعه اى كه در صورت تضييع حق شوهر، حق بيرون رفتن از منزل را ندارد، با حق نفقه نداشتن او منافات دارد. حال اگر مردى در ضمن عقد متعه با زن شرط خارج نشدن از منزل كند، و از پرداخت نفقه نيز امتناع نمايد، اگر زن به قدر نفقه از مال شوهر بردارد ضامن است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

اگر شرط كنند كه نفقه بدهد و به شرط عمل نكند، مى تواند از مال شوهر بردارد، و ضامن نيست. ولى اگر شرط نكنند حق برداشتن، از مال شوهر ندارد و اگر بردارد ضامن است. (1)

ص:255


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

زنى كه ميدانسته باكره نيست و به عنوان باكره شوهر كرده و شوهر نيز هنگام عقد شرط بكارت كرده و پس از عقد و مزاوجت، شوهر ادعاى خسارت نموده، آيا زن ضامن خسارات وارده به شوهر است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

زنى كه شرط شده است، باكره باشد معلوم شود، باكره نبوده، شوهرش فقط مى تواند از مهر به مقدار نسبت بين مهر، باكره، و غير باكره، نصف يا ثلث يا... از مهر مسمى پس بگيرد، خسارات ديگر را زن ضامن نيست. (1)

ص:256


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اگر زن شوهردارى بر اثر ارتباط نامشروع با ديگران باعث دلسردى شوهر خود شود و شوهر به طلاق وى اقدام كند و از اين راه متحمل خسارت مالى شود، ضمان خسارات وارده به عهد كدام يك از زن يا مرد اجنبى است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در اين مورد به خصوص روايتى يا فتواى فقيهى نيست. اگر ضمان باشد، بايد در تحت يكى از ادله عامه ضمان باشد قاعده يد - قاعده اتلاف - استيفاء. و يا شرطى در ضمن عقد باشد به پرداخت خسارت مذكور. و چون هيچ كدام از اين قواعد منطبق بر مقام نيست. ضمان خسارت وارده به عهده هيچ كدام، از زن، يا مرد اجنبى نيست. ولو معصيت كبيره مرتكب شده اند. بلى حاكم شرع مى تواند آن ها را تعزير كند. (1)

ص:257


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

شوهرى كه مبتلا به بيمارى آميزشى واگيردار بوده و اگر قبل از عقد آن را ابزار مى كرد، كسى حاضر به ازدواج با وى نمى شد، اگر كسالت خود را كتمان كند و پس از مجامعت همسر خود را دچار بيمارى غير قابل علاج كند، ضامن خسارات مالى مى باشد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چون سبب بيمارى همسر، شوهرش بوده است، ضامن خسارات مى باشد. (1)

ص:258


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

كسانى كه اجناس مغاز خود را براى جلب توجه مشتريان، بيرون مغازه گذاشته و سد معبر مى كند، اگر عابر هنگام عبور، ناخود آگاه به آن ها برخورد كند و بر اثر ريختن يا شكستن، خسارتى وارد شود، عابر ضامن است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

يك دسته روايات دلالت دارد، بر اين كه هر چيزى كه مضر به راه و عبور مسلمين باشد، صاحب او ضامن است. بنابراين عابر ضامن نيست، بلكه ضمان به عهد خود مغازهدار است. (1)

ص:259


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اگر عوامل شهردارى، سازمان آب، گاز، مخابرات و يا هر اداره و ارگان ديگر، در معبر عمومى اقدام به حفارى كنند و هنگام تعطيلى (موقع ظهر يا شب) اطراف آن را مانع گذارى نكنند كه از اين بابت به عابرين سواره يا پياده خسارات مالى يا جانى وارد شود، آيا عاملين ضامن خواهند بود؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه حفارى وسيعى باشد، و به حسب متعارف، به واسطه وسعت، و روشنى آن، مانعگذارى مرسوم نباشد، عاملين ضامن نيستند چون حفارى كه براى مصلحت مسلمين باشد، و كار خلاف متعارف هم نكنند، صاحب آن ضامن نيست. ولى اگر كم باشد و به حسب متعارف، در اينگونه موارد هنگام تعطيلى مانع گذارى مى كنند، و در اين مورد نكردند ضامنند. اين تفصيل را حقير از روايات خاصه وارده از حضرات ائم اطهار(ع) استفاده كرده ام. (1)

ص:260


1- (1) . (هامش: تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419).

220»

سؤال:

درخت هايى كه دو طرف خيابان هاست و متعلق به شهردارى است، اگر هرس نكردن شاخه هاى آن ها موجب ضررهاى مالى يا جانى به عابرين شود، ضمان آن به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه ضررها به واسط يك پيشآمد غير مترقبه مانند طوفان شديد باشد، به عهد شهردارى نيست و چنانچه به واسط امور عادى جارى باشد، ولو اينكه شهردارى تعهد عملى نداشته باشد، كه شاخه ها را هرس كند باز ضامن نيست، ولى اگر تعهد دارد ضامن است. (1)

ص:261


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اگر كسى در خيابان ها و جاده هاى اصلى يا فرعى كه محل عبور و مرور عام مردم است، مصالح ساختمان يا چيزهاى ديگر بريزد و موجب سد معبر و تصادفات شود و از اين بابت موجب خسارت هاى جانى و مالى شده باشد، آيا ضمان آن به عهد سدكنند معبر است، يا صاحبان وسائل نقليه كه تصادف كرده اند؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه صاحبان وسائل نقليه جاهل به بودن مصالح در آن محل باشند، ضمان به عهد سدكنند معبر است، و اگر عالم باشند به عهد صاحبان وسائل نقليه است. (1)

ص:262


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اگر داخل زمينى كه داراى ديواركشى است و جزو معابر عمومى نيست، چاهى حفر كنند و شب يا روز كسى در آن بيفتد و بميرد، ضمان دى او به عهد كيست و آيا زمين بدون ديوارى كه معبر نيست نيز همين حكم را دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه زمين ملك خودش است ضامن نيست و اگر ملك غير است يا راه عبور مسلمانان است ضامن ديه و خسارات مى باشد و اگر عابر جاهل به حال باشد و اگر عالم باشد كسى ضامن نيست. اين فتوى مضون چند روايت است كه در (وسائل باب 3 من ابواب موجباتالضمان كتاب ديات) ذكر شده است و فقهاء هم بر طبق آن ها فتوى داده اند. (1)

ص:263


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اگر بدون پرداخت سرقفلى، مغازه اى را اجاره كنند و پس از مدتى كه محل معمور شده از مستأجر بخواهد مغازه را تخليه كند و او به دليل عمران منطقه درخواست مبلغى كند، مالك نيز به اين دليل كه اگر امتناع كند مستأجر تخليه نمى كند يا از راه شكايت مبلغ بيشترى ميگيرد، مبلغى به مستأجر ميدهد، آيا مستأجر ضامن وجه دريافتى است يا نه؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در صورتى كه مستأجر سرقفلى به مالك نداده باشد، اگر در اثناء مدتى كه در اجار او است مطالب مبلغى بكند براى تخليه، و به هر طريق آن مبلغ را بگيرد حلال است و ضامن نيست و اگر بعد از تمام شدن مدت اجاره باشد. چنانچه شخص ثالثى از او تقاضا كند كه محل را تخليه كند، تا او اجاره كند - مستأجر، از او مبلغى بگيرد حلال و ضامن نيست. و چنانچه مالك از او بخواهد كه تخليه كند - مستأجر حق مطالب مبلغى را ندارد و اگر با شكايت آن مبلغ را بگيرد، بدون رضايت مالك ضامن است. (1)

ص:264


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اگر توسط يكى از شركاء به شركتى كه بيمه شده خسارتى وارد شود و مبلغى كه ادار بيمه در جهت جبران خسارت پرداخت مى كند، هم خسارت را جبران نكند، آيا ضمان بقى خسارت به عهد شريك مقصر است يا نه؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

بلى ضمان بقيه به عهد خسارت واردكننده است. (1)

ص:265


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اگر شريكى به مسئوليت خود برخلاف مقررات شركت، معاملات سودآورى انجام دهد و شركاى ديگر به همين جهت خلاف وى را امضا كنند، آن شريك پس از آن معامل ديگرى انجام دهد و زيان كند، آيا ضامن زيان وارده بوده يا امضاى گذشته حاكى از رضايت آينده نيز هست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

امضاء گذشته در صورتى كه فقط امضاء آن معامله باشد، چطور ممكن است حاكى از رضايت آينده بشود. خير ضمان زيان وارده به عهد خود او است. (1)

ص:266


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اگر دولت اسلامى استفاده و شكار حيوانات و پرندگان وحشى از قبيل: آهو، بزكوهى، كبك و غيره... را پس از دريافت پروان شكار در فصول مخصوصى از سال مجاز كرده باشد، و افرادى بدون توجه به ضوابط با پروانه يا بدون پروانه، اقدام به شكار كنند، ضامن بهاى چيزى كه شكار كرده اند در حق بيت المال هستند يا نه؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه حكومت به خصوص حكومت اسلامى، مقرراتى را براى اينگونه موارد به رعايت مصالح امت قرار دهد، بلا اشكال نبايد مخالفت كرد. ولى ضمان در مورد سؤال وجهى ندارد، مگر آن كه دولت مقرر كند كه چنانچه شكار حيوانات مخصوصى نمود، بايد فلان مبلغ را به دولت بپردازد، در آن صورت هم هرگونه قرارداد شده است بايد عمل شود. (1)

ص:267


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اگر كسى از پرندگان حلال گوشت وحشى كه همه ساله مهاجرت مى كنند و تحت مراقبت سازمان حمايت از حيوانات وحشى قرار دارند و صيد آن ها خلاف مقررات بين المللى است صيد كند، آيا به اين لحاظ كه جمهورى اسلامى نيز از آن ها حمايت كرده، ضمانآور است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

با خصوصياتى كه در سؤال ذكر شده است معلوم مى شود: عقلاء بنا دارند در تمام ممالك به اين كه حيوانات مذكور با تحت حمايت دولت ها قرار گرفتن ملك دولت ها مى شود و چون شارع مقدس ردع نفرموده، مى توان فتوى داد كه آن حيوانات در ايران ملك جمهورى اسلامى است. بنابراين صيد آن ها برخلاف مقررات، و ضمانآور است. (1)

ص:268


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

طبق قوانين جارى كشور جمهورى اسلامى كه از مصوبات زمان طاغوت است و فعلاً به تأييد شوراى محترم نگهبان رسيده و مشابه آن نيز در سال 1358 به تصويب جمهورى اسلامى رسيده، وجوه حاصله از طريق صيد و شكارهاى غيرقانونى را جزو درآمدهاى دولت محسوب دانسته و بايد به خزانهدارى كل (بيت المال مسلمين) واريز نمايند، آيا اگر برخى از مأمورين سازمان نسبت به موارد كوتاهى يا گذشت هاى بى مورد كنند، نسبت به آن ضامن خواهند بود؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

با خصوصياتى كه ذكر شده است در سؤال ضمان ثابت است. به عبارت ديگر چون فرض اين است كه بناء عقلاء در تمام ممالك بر اين است كه اموال بلامالك با حيازت دولت هاى ملك آن ها مى شود و در جمهورى اسلامى نيز چنين است، و شارع هم امضاء نموده، بنابراين گذشت بى مورد مأمورين جلوى ضمان را نمى گيرد. ولى خود افرادى كه صيد يا شكار مى كنند ضامنند. (1)

ص:269


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اگر كسى ضامن بدهى ديگرى شده و طلبكار طلب خود را از او نگرفته، چنانچه ضامن به خيال اين كه طلبكار طلب خود را به وى بخشيده، مبلغ مورد ضمانت را از بدهكار گرفته و براى خود برداشته باشد، آيا ضمانتكننده در صورت بخشيدن طلبكار ضامن مبلغ دريافتى است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه طلبكار ذم ضامن را ابراء كند؛ ضامن مبلغ دريافتى را بايد پس بدهد. ولى اگر ابراء نكرده است بلكه بخشيده و هبه نموده است، كه ظاهر سؤال اين است ضامن مبلغ دريافتى نيست. والله العالم (1)

ص:270


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اگر مسئولين بانك در مورد توان و عدم توان بازپرداخت ضامن تحقيق لازم را نكنند و صرفاً به داشتن پروانه كسب يا دستهچك بانكى اكتفا كنند و پس از انقضاى مدت، ضامن قدرت پرداخت نداشته باشد، مسئولين بانك ضامن وجوهى هستند كه قرض داده اند؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چون مسئولين بانك اختيار تام در دادن قرض به افراد را ندارند. حتى به كسانى كه تمكن از اداء آن را ندارند، بنابراين در فرض سؤال تقصير نموده و قهراً مسئولين بانك ضامن وجوهى كه قرض داده اند مى باشند. (1)

ص:271


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اگر ظرف طلا و نقره اى را براى استفاده كارى كه استفاده آن در ظرف طلا و نقره حرام است با شرط اسقاط ضمان عاريه كنند و ظرف در دست عاريهكننده تلف شود، آيا ضامن است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در فرض سؤال عاريه باطل است، و به تبع آن شرط هم كان لم يكن است، ولى چون قاعده (مالايضمن بصحيحه لايضمن بفاسده)، قاعده اى است تمام و مستدل، و عارى مفروضه اگر صحيح بود ضمان نداشت، حال كه فاسد است، نيز ضمان ندارد. (1)

ص:272


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اگر در عاريه مضمون چيزى كه قطعات يدكى آن اصلى و مشابه دارد، عاريهكننده براى تعمير چيزى كه عاريه كرده در عين اين كه قطعات آن اصلى بوده، از قطعات مشابه استفاده كند، آيا نسبت به آن ضامن است يا نه؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه استفاده از قطعات مشابه خلاف شرط باشد، و خسارتى را موجب شود - ضامن آن خسارت مى باشد - و الا با فرض عدم خسارت و عدم تلف وجهى بر ضمان نيست. (1)

ص:273


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اگر عاريه گيرنده از غصبى بودن مال مطلع نبود و عاريه نيز غير مضمونه بوده و در دست عاريهگيرنده تلف شده باشد، آيا ضمان آن به عهد عاريهدهنده (غاصب) است يا عاريهگيرنده؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

همانگونه كه در مسأل قبل گفته شد، عاريهگيرنده ضامن نيست. براى اين كه، (مالايضمن بصحيحه لايضمن بفاسده) و عاريهدهنده چون غاصب است، و دادن عاريه هم مورد نداشته، و مال غير را به غير رضاى او در معرض تلف، بدون ضمان قرار داده است ضامن است. (1)

ص:274


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 27 صفر 1419..

سؤال:

اگر كسى در دوران طاغوت كه امر و نهى او مطاع نبوده، از طريق حفارى غيرمجاز عتيقه اى به دست آورده باشد و از راه فروش آن مالى كسب كند، آيا مالك آن شده يا بايد آن را تحويل سازمان ميراث فرهنگى دهد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه عتيقه را در زمين مباح - يا مملوك امام(ع) يا مملوك هم مسلمانان مانند (اراضى مفتوحه عنوه) يا (اراضى خراجيه) يا مملوك خودش كه با احياء مالك شده باشد - يا با خريدن و علم به آن كه آن عتيقه مال مالك سابق نيست، به دست آورده باشد مال خودش مى باشد و وجوه حاصله را نبايد تحويل سازمان ميراث فرهنگى بدهد. والله العالم (1)

ص:275


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

اگر از نظر قوانين جارى كشور جمهورى اسلامى، حفارى جهت به دست آوردن اشياى عتيقه، گنج و... خلاف قانون باشد، آيا كسانى كه در خلاف مقررات اقدام به حفارى نموده و اشياى عتيقه اى به دست مى آورند و از اين راه صاحب سرمايه شوند، آيا نسبت به كل مبلغ حاصله ضامن هستند يا نسبت به بعض؟ و نسبت به حكومت هاى غاصب چه حكمى دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

نمى دانم اين قانون موافق شرع است يا نه. يا اين كه قانوناً اگر كسى بدون رعايت مقرارت استخراج كرد، مالك مى شود يا نه، ضمان فرع عدم مالكيت است و فرقى بين حكومت غاصب و غير غاصب نيست. (1)

ص:276


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

اگر قاضى با توجه به اين كه نگهدارى اشياء عتيقه خلاف قانون است، بدون توجه به اين كه دارند آن چيز، از راه مشروع؛ مثل ارث و خريد مالك شده يا از راه غير مشروع، قصد خارج كردن از كشور را داشته يا نه، بدون آن كه دستور پرداخت بهاى آن را به مالك بدهد، حكم به مصادر آن دهد، آيا قاضى ضامن است يا نه؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

با فرضى كه شده است قاضى ضامن است. (1)

ص:277


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

كسانى كه خود را براى عبور دادن افراد از مرزهاى بين المللى آماده كرده و به طور قاچاق، افراد را عبور مى دهند آيا ضامن وجوهى هستند كه از اين بابت مى گيرند؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

مخالفت حكومت خصوصاً حكومت اسلامى، در صورتى كه منع از چيزى به عنوان، رعايت مصالح مملكتى، و عام مردم بنمايد جائز نيست. بنابراين اگر منع از عبور قاچاق از اين حيث باشد قهراً حرام است و پول گرفتن در مقابل عمل محرم غير جائز است، و موجب مالكيت گيرنده نمى شود، پس قهراً افراد عبوردهنده ضامن آن وجوه مى باشند. مگر آن كه پولدهنده ها راضى به تصرف آن ها باشند كه خيال مى كنم غالباً چنين است، در آن صورت ضامن نيستند و چنانچه منع حكومت به رعايت حال خود افراد باشد، كه به اصطلاح علمى نهى ارشادى باشد عمل حرام نيست، و پول گرفتن در مقابل آن جائز است. در اين صورت هيچ وجهى بر ضمان عبوردهنده ها نيست. (1)

ص:278


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

اگر بر اثر به نمايش گذاشتن برخى فيلم هاى ژاپنى و غيره... حال و هواى ديگرى در جوانان كشور پيدا شود و اقدام به خروج غير قانونى از كشور نمايند و خساراتى را از اين بابت متحمل شوند، آيا ضمانى به عهد دست اندركاران صدا و سيما خواهد بود؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

وجهى بر ضمان آنان نيست چون صدا و سيما سلب اختيار نمى كند، پس عمل، مستند به مباشر است نه سبب، بنابراين ضامن نيست. (1)

ص:279


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

چون دولت اسلامى در مقابل هر خروج قانونى از كشور، مبلغى به عنوان ماليات دريافت مى كند، آيا عبوردهندگان غير مجاز در برابر عبور هر نفر همان ماليات را ضامن هستند؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

عبوردهندگان غير مجاز ضامن نيستند چون دولت اسلامى مانند ساير دول، ماليات را به ازاء كارهايى كه به نفع عبوركننده ها انجام ميدهد، دريافت مى كند. بنابراين وجهى بر ضمان عبوردهند غير مجاز نيست والله العالم (1)

ص:280


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

اگر كتاب يا نوشتجات كسى را غصب كنند و مدتى نزد خود نگه دارند تا ارزش خود را از دست بدهد و يا مطالبى را از نوشتجات او منتشر كنند كه موجب خسارت مالى به مؤلف شود، آيا ضمان هرگونه خسارت به عهد غاصب است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

كسى كه چيزى تأليف مى كند آن چيز، محصول زحمت و نتيج كار او است، و تنها او مالك آن كار است. بنابراين كسى كه آن را نزد خود نگه دارد تا ارزش خود را از دست بدهد، اتلاف مال غير نموده، و ضامن است. و نيز كسى كه آن را منتشر كند بدون رضايت او تصرف غير مجاز است، و اگر موجب خسارت شود قهراً ضامن است. (1)

ص:281


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

اگر بدهكارى را كه قادر به پرداخت بدهى خود نيست مجبور كنند تا از راه فروش مستثنات دين، بدهى خود را بپردازد و از اين بابت خسارت مادى به او برسد، ضمان آن به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

حكم به ضمان محتاج به دليل است، و الا اصل اولى برائت است و ادل ضمان 2 قسم است دليل عام و روايت وارد مورد خاص. قسم اول - عبارت است از قاعده اتلاف - قاعده يد - قاعده استيفاء و بعضى گفته اند قاعد لاضرر و قاعد احترام - كه اين دو اخير را قبول ندارم و هيچ كدام از قواعد باب ضمان شامل مورد نيست و دليل خاصى هم نداريم بنابراين حكم به ضمان نمى كنم. (1)

ص:282


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

طلبكارى كه براى وصول طلب خود ناچار به قبول مقدارى زمين در محدود شهرى شده، اگر پس از آن كه قرارداد غير رسمى زمين در حضور معتمدين محلى تنظيم شد، شهردارى شهر، زمين مذكور را از اراضى شهرى اعلام كرده و از تصرف خريدار جلوگيرى كند، و از اين راه خسارت عمده اى به وى وارد آورد، ضمان خسارت وارده به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در موقع قرارداد زمين ماليت داشته، و مانعى هم نداشته، بعداً كه شهردارى تصاحب مى كند در حكم تلف است. چنانچه زمين را طلبكار تحويل گرفته بوده است ضرر متوجه او است اگر تحويل نگرفته بوده است به مقتضاى (كل مبيع تلف قبل قبضه فهو من مال بايعه) ضرر متوجه بايع است. (1)

ص:283


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

اگر قاضى تحت تأثير يكى از رؤساى قو قضائيه يا رؤساى مافوق خود قرار گرفته و حكم غير عادلانه اى عليه متهم صادر كند و متهم را متضرر نمايد، آيا ضمان آن به عهد قاضى است يا كسى كه وى را مقهور نموده؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در صورتى كه قاضى، مكره و مقهور، و يا معتقد به حكمى كه نموده نباشد، ضامن است چون ضرر منتسب به او است و اگر مكره باشد - ضامن نيست - لحديث الرفع. كما اين كه اگر معتقد به آن حكم باشد ضامن نيست - براى آن كه ضمان خطاى قاضى به عهد بيت المال است. والله العالم (1)

ص:284


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

چون مسدود كردن حساب بانكى اشخاص، موقوف به تشكيل پرونده و بررسى مقدمات و تشخيص جرم است و اين كار توسط كسانى صورت مى گيرد كه حكم قضايى دارند و ديگران هر چند از رؤساى عاليرتب قو قضائيه باشند قانوناً حق چنين امرى را ندارند، حال اگر يكى از رؤساى عاليرتب قو قضائيه، بدون تشكيل پرونده و ثبوت جرم، دستور مسدود شدن حسابى را صادر كند و از اين طريق ضرر مالى را متوجه صاحب حساب كند، آيا ضمان آن به عهد او است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در صورت توجه ضرر مالى به مسدود شدن حساب، ضمان به عهد آن كسى است كه حساب را مسدود نموده، ولى معلوم باشد كه عدمالنفع، غير از ضرر است، مجرد عدم فائده موجب ضمان نيست. (1)

ص:285


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

كسانى كه مغاز مجاز كبوترفروشى داير مى كنند و از راه خريد و فروش كبوتر ارتزاق مى كنند، اگر هم مشتريان يا فروشندگان به آن ها، جوانان به ظاهر كبوترپرانى هستند كه اكثراً كبوترهاى صيدشد خود را به آن ها مى فروشند، آيا كار آن ها ضمانآور و داراى اشكال است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در صورتى كه بداند كه كبوتر خاصى كه صيد شده ملك غير است، يا آن كه علم اجمالى داشته باشد، كه يكى از چند كبوتر چنين است. معامله اشكال دارد، و ضمانآور است و اگر نداند حمل فعل مسلم بر صحت نموده و اشكال ندارد و ضمانآور هم نيست. (1)

ص:286


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

اگر با پاشيدن گندم مسموم موجب هلاكت كبوترهاى كبوترپرانى كه براى همسايگان ايجاد مزاحمت مى كند و از نصيحت ديگران نيز پند نمى گيرد شوند، آيا ضمان بهاى كبوترهاى او خواهد بود؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

بلى چون كبوترها ماليت دارند، و به واسط سم تلف شدهاند، به مقتضاى قاعد اتلاف، ضمان ثابت است. (1)

ص:287


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

چون ممكن است وجود يك كبوتر در محدود فرودگاه فاجع جبرانناپذيرى به بار آورد، از اينرو قانوناً كبوترپرانى در شعاع چهل كيلومترى فرودگاه ممنوع اعلام شده، حال اگر يكى از مأمورين حفاظت فرودگاه با ديدن كبوترى اقدام به نابودى آن كند، آيا نسبت به قيمت آن ضامن خواهد بود؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

عمل مأمور حفاظت تكليفاً جائز است، ولى ضامن قيمت آن مى باشد. بلى ممكن است گفته شود، چون نابود كردن آن ها به صلاح مسلمين است، مى تواند از بيت المال آن وجه را بگيرد. بهرحال به صاحب كبوتر بايد عوض نابود شده پرداخت شود، مگر آن كه دولت اسلامى قانونى بگذارد برخلاف آنچه كه گفته شد در صورتى كه صلاح امت اسلامى بداند. (1)

ص:288


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

اطفالى كه از مقررات عبور از خيابان آگاهى ندارند اگر بدون توجه اولياى خود از منزل خارج شده و موجب تصادف و گاهى فوت خود شوند، ضمان دى آن ها به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در صورتى كه فعل فاعل مختارى، موجب تصاف نباشد، ضمان بر كسى نيست. به عبارت ديگر چنانچه قتل منتسب باشد به خود صبى، نه به رانند اتومبيل، مثلاً ضمان بر كسى نيست و اگر عرفاً قتل منتسب شود به راننده، چون قتل خطائى است ضمان بر عاقله (اقوام پدرى) است. (1)

ص:289


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

نوجوان غير بالغى هنگام هوا كردن بادبادك موجب شده دو سيم از شبك برقرسانى به هم گرفته و بر اثر اتصال پاره شده و ديگرى را دچار برق گرفتگى نموده و فوت كرده است، ضمان خسارت و دى متوفى به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

عمل نوجوان باعث فوت شده است، ولى اين قتل خطائى است. به علاوه اگر عمدى هم فوت منتسب به او بشود، به مقتضاى روايت شريفه (عمدالصبى خطاء تحمله العاقلة) حكم قتل خطائى را داشت. بنابراين دى متوفى به عهده اقوام پدرى آن نوجوان، غير بالغ است. (1)

ص:290


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

كسانى كه استحقاق مالى ندارند، ولى از راه نشاندن افراد وابسته به خود در گذرگاه ها وجوهى را كسب كنند، مالك مى شوند يا ضامن هستند؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

كارى است خلاف، بعضى از فقهاء حرام مى دانند، و مالك نمى شوند. چون مردم به عنوان فقير به آن ها پول ميدهند، و در صورت عدم فقر نمى توانند پول را بگيرند، و مالك نمى شوند، قهراً ضامنند. بلى چنانچه كسى كه پول ميدهد، بداند، يا احتمال دهد كه گيرنده فقير نيست و مع ذلك به او پول بدهد مالك مى شود و گرفتن او هم حرام نيست. (1)

ص:291


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

كسانى كه استحقاق مالى ندارند ولى از طريق استخدام افرادى چون پيرزنان و پيرمردان و افراد بى سرپرست و معلول و از راه تكدى آنان وجوهى حاصل نموده و مخارج مستخدمين خود را تأمين و بقيه را براى خود برميدارند، آيا از بابت بهره اى كه خود ميبرند ضامن هستند يا نه؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه كارى براى آن افراد مى كنند، مثلاً محلى كه ملك آن هاست در اختيار آن افراد قرار ميدهند. و مستخدمين راضى به آنگونه تأمين مخارج، و برداشت بقيه باشند، ضامن نيستند. والله العالم (1)

ص:292


1- (1) . (هامش: تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419).

سؤال:

اگر مسئولين ادارات كه به علل هواپرستى و تمايلات نفسانى، بر برخى كارمندان زيردست حساسيت پيدا كرده و در مورد آنان كارشكنى مى كنند كه يا ناچار به استعفا شده و يا پس از عدم پذيرفتن استعفا از طريق غيبت كردن، اخراج مى شوند و از اين بابت متحمل خسارات مالى زيادى شوند، آيا ضمان اينگونه خسارت به عهد مسئولين ذيربط است يا نه؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه كارمند استخدام رسمى شده باشد و مسئول ادار كارشكنى بنمايد و او را عزل كند، برخلاف قوانين ادار مربوطه، خسارت وارده (قطع مقررى اداره) به عهد مسئول است، ولى اگر مسئول سبب شود كه خود او استعفاء دهد يا از طريق غيبت اختيارى اخراج شود، ضمان ندارد، ولو اين كه كار خلافى انجام داده است. (1)

ص:293


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

اگر بر اثر باندبازى، فرد كاردانى را از سمت اصلى خود بركنار كنند و پست پايين ترى را به وى دهند كه در نتيجه ماهانه مبلغى نازلتر از حقوق استحقاقى دريافت كند، آيا ضمانى از اين بابت به عهد مسبّبين آمده يا نه؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

ضمان يا بايد به واسط انطباق يكى از قواعد كليه يد - اتلاف - استيفاء - بر موردى و يا دليل مخصوصى بر ضمان دلالت كند و چون هيچ كدام در مورد سؤال نيست، بنابراين وجهى بر ضمان نيست، و اصل مقتضى عدم ضمان است. (1)

ص:294


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

اگر مثلا رئيس ادار راهنمايى و رانندگى با مأمورين خود قرار بگذارد در قبال هر برگ قبض جريمه كه از مردم مى گيرند فلان درصد، و رئيس دارائى شهر به مأمورين خود گويد در قبال اخذ فلان مبلغ ماليات فلان درصد به خود شما داده مى شود، و مأمورين براى كسب درآمد بيشتر به جان مردم افتاده و درآمدهاى زيادى را براى ادار مربوطه بدون حق كسب كنند، آيا ضمان تعدّيات آنان به عهد آمرين است يا مأمورين؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

ضمان تعدّيات به عهد مأمورين است، آنان به اختيار خود آن تعدّيات را مى نمايند. (1)

ص:295


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

استفاده از منابع ملى به صورت چرانيدن دام بدون پروانه از نظر قانون دوران طاغوت ممنوع بوده و مجازات آن طبق همان قانون، ضبط كلى دام ها به نفع وزارت منابع طبيعى بوده است، اين قانون پس از پيروزى انقلاب، مورد تأييد مقامات قانون گذارى قرار گرفته و در حال حاضر نيز معمول است، حال اگر دامدارى با علم به اين قانون، مبادرت به چراى غير قانونى كند و جنگل دارى گوسفندهاى او را بگيرد، آيا دامدار ضامن بهاى گوسفندهايى است كه به عنوان امانت از ديگران مى چرانيده است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در صورتى كه قانون گذاران حكومت اسلامى، رعايت قانون شرع را نموده، و به نفع امت اسلامى چنين قانونى را امضا كرده اند، جنگل دار ضامن نيست. و دامدار بهاى گوسفندهايى كه به عنوان، امانت گرفته از ديگران و مى چرانيده است، ضامن است. بلكه اگر قانون شرع هم رعايت نشده باشد، دامدار ضامن است. ولى در اين صورت به نحو تعاقب ايادى است. (1)

ص:296


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

اگر فروش پروان استفاده از منابع طبيعى ممنوع باشد و دارندگان پروانه، بدون توجه به قانون، اقدام به فروش پروان خود كنند، آيا از بابت وجوهى كه از خريدار گرفته اند ضامن هستند يا نه و خريدار از نظر استفاد غيرمجاز چه حكمى دارد؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه خريدار بداند فروش پروانه ممنوع است، مع ذلك اقدام به خريد مى كند، معامله اشكال ندارد، و فروشنده ضامن نيست و اگر نداند معامله صحيح نيست، چون با ممنوع كردن حكومت اسلامى، بلكه حتى غير اسلامى، آن پروانه از ماليت ميافتد، پولى كه فروشنده گرفته مالك نمى شود، قهراً ضامن آن مى باشد، و خريدار هم مجاز به استفاده از آن نيست. (1)

ص:297


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

كسى كه از روى مزاح و شوخى كارت دعوت به صرف شام به نام ديگرى چاپ نموده و به آدرس اشخاص فرستاده و افراد زيادى را به منزل وى دعوت كرده و از اين راه موجب خسارتى به صاحبخانه شده، آيا ضمان مخارجى كه صاحبخانه كرده به عهد او است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

نه خير ضامن نيست، مگر آن كه مهمان ها بدون اطلاع صاحبخانه، از اموال او استفاده كنند، و او هم پس از اطلاع راضى نشود، در اين صورت ضامن است. (1)

ص:298


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

فردى كه فرزندخواند ديگرى شده و پدر و مادر و اقارب اصلى خود را نمى شناسد، آيا اگر ديگران پس از مرگ پدر و مادر او، او را مطلع نسازند بهگونه اى كه از ارث مرحوم شود، ضامن ارث وى خواهند بود؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

نه خير ضامن نيستند. (1)

ص:299


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

كسانى كه بر اثر نداشتن فرزند، بچ ديگرى را به عنوان فرزند قبول كرده، اگر به گونهاى باشد كه ورث طبقات بعدى را از ارث محروم كند، ضمان آن به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

هيچ كس ضامن نيست. چون لابد در زمان حيات اموال خود را به او، ميبخشد، يامصالحه مى كند. و الا راه ديگرى بر محروم كردن نيست. در اين صورت هيچ وجهى بر ضمان نيست. (1)

ص:300


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

اگر دو كشتى گير كه در ابتداى كشتى، احتمال كشته شدن يا خسارت ديدن نميداده اند و در عين حال پاى يكى به ديگرى بپيچد و به همين علت به زمين افتاده خسارتى را متحمل شود، ضمان آن به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

اين مسأله را فقهاء، به عنوان اين كه دو اسبسوار اگر با هم برخورد كنند، هر دو بميرند يا يكى، هر دو خسارت ببينند يا يكى متعرضند. خلاصه مطلب اين كه اگر دو كشتى گير چنانچه برخورد كنند. اگر هر دو تلف شوند يا خسارتى ببينند، مثلاً دست هر دو بشكند، هر كدام نصف دى ديگرى را بايد بدهد، زيرا خسارت هر كدام مستند به هر دو است و اگر يك كدام خسارت ببيند، آن كه خسارت نديده، نصف دى ديگرى را بايد بدهد، و خودش چيزى نگيرد. البته مسأله شقوق ديگرى نيز دارد كه خيال مى كنم حكم آن ها معلوم مى شود از آنچه نوشته شد. (1)

ص:301


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

اگر در اثر بُكس يكى از طرفين بُكس باز تلف شود، آيا ضمان دى او به عهد بكس زننده است يا چون متوفى خود احتمال تلف ميداده ضمانى به عهد كسى نيست، و اگر هست قتل عمد است يا خطا؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

اگر بكس زن به قصد كشتن طرف، بكس بزند، و يا آن كه بكس به نحوى باشد كه به حسب عادت موجب قتل مى شود، ولو اين بكسزن قصد كشتن نداشته باشد اين قتل عمد است و ورثه مى توانند قصاص نمايند، و مى توانند ديه بگيرند و اگر به حسب عادت كشنده نيست، و او هم قصد كشتن ندارد قتل غير عمد است و بايد بكس زن ديه بدهد و احتمال تلف مانع از ضمان نيست. (1)

ص:302


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

اگر در حالى كه دوچرخه سواران مشغول مسابقه هستند، يكى از آنان به طور ناخودآگاه جلوى ديگرى برود و او بر اثر عدم توان بر كنترل بهگونه اى به زمين بيفتد كه يا ناقصال عضو شود و يا بميرد، ضمان دى او به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

ظاهر اين است كه در اينگونه موارد پيشآمد، منتسب به هر دو است، البته به غير اختيار. پس ديه بر عاقله است يعنى اقوام پدرى و چون فعل منتسب به هر دو است، به هر كدام نصف ديه تعلق ميگيرد. بنابراين در فرض سؤال آن كه جلوى ديگرى رفته، نصف ديه را بايد به مصدوم بدهد. (1)

ص:303


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 28 صفر 1419..

سؤال:

در كلى مسابقاتى كه از طرف دولت تدارك داده مى شود، آيا ضمان خسارت هاى وارده به عهد يكى از طرفين است يا به عهد دولت؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

وجهى بر آن كه به عهد دولت باشد نميدانم. (1)

ص:304


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 29 صفر 1419..

سؤال:

اگر در ميادين فوتبال كه توجه فوتباليست ها متوجه توپ است و هنگام دويدن به جوانب توجه ندارند، بر اثر به هم خوردن دو نفر يكى خسارت ببيند و تشخيص مقصر ممكن نباشد ضمان خسارت وارده به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چون در اينگونه موارد خسارت منتسب به هر دو است، بنابراين نصف خسارت به عهد آن است كه خسارت نديده است. (1)

ص:305


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 29 صفر 1419..

سؤال:

اگر وكيل هنگام قرارداد وكالت، موكّل خود را با حرف اميدوار كند، ولى در دادگاه نتواند كارى به نفع موكّل انجام دهد، آيا اگر موكّل پس از انجام محاكمات قسمتى از حقالوكال قرارداد شده را به وى نپردازد ضامن است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

متعارف در قرارداد با وكيل، آن است كه وكيل به نفع موكل صحبت كند، اما مؤثر بودن يا نبودن ربطى به قرارداد ندارد. وكيل چنانچه آنچه وظيفه اش بوده را انجام داده، و كوتاهى نكرده باشد، وجهى ندارد كه آنچه قرارداد شده يا بعض آن را به او ندهند، بنابراين چنانچه قسمتى از حقالوكالة قرارداد شده را به وى نپردازد ضامن است. (1)

ص:306


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 29 صفر 1419..

سؤال:

اگر وكيلى به عنوان حق الوكالت مبلغى دريافت كند، در قبال آن مطلبى به متهم پرونده ياد دهد، و هنگام اعتراض طرف مقابل در قبال اخذ مبلغى از آنان نيز حاضر شود مطالبى را ضدّ آنچه به متهم ياد داده به آن ها ياد دهد، آيا با اين حال كه مطلبى كه به طرف مقابل ياد داده است خنثى كنند مطلبى است كه به متهم در قبال اخذ وجه ياد داده، ضامن وجهى است كه از متهم گرفته است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

در صورتى كه در قرارداد وكالت فقط قيد شده باشد كه در قبال حقالوكالت مطالبى به متهم ياد دهد، ياد دادن مطالبى به طرف مقابل ضد اين مطالب هيچ اشكال ندارد و وجهى هم بر ضمان وجوهى كه از متهم گرفته نيست، ولى چنانچه در قرارداد وكالت ذكر شود در حد وسع براى به ثمر رسيدن مطالبش كوشا باشد، طبعاً ياد دادن ضد آن مطالب به طرف مقابل خلاف قرارداد است. قهراً ضامن آن وجوه مى باشد، مگر به مقدار اجرة المثل مطالب ياد داده شده. (1)

ص:307


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 29 صفر 1419..

سؤال:

كسى كه خود را لايق وكالت مجلس نميداند، ولى به دليل عنوان و حقوق آن اقدام ميكند، اگر به مجلس راه يابد آيا ضامن حقوقى است كه ميگيرد يا كار او ضمان آور نيست.

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

وكيل مجلس حقوق كه مى گيرد، براى تصدى اين مقام است، عدم لياقت مربوط به اقدامات و افعال و سخنرانى هاى بعد از تصدّى است و از آثار لاينفك آن هم نيست و لذا اگر تا آخر هم نه حرفى نزند، و نه عملى انجام دهد، آن حقوق به او داده مى شود. بنابراين وجهى، بر ضمان او نيست. (1)

ص:308


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 29 صفر 1419..

سؤال:

روحانيون و ائم جماعتى كه برخى كانديداهاى مجلس را پس از آن مورد تأييد شوراى نگهبان قرار گرفته، بدون دليل شرعى به خطاهاى چپ، راست، منافقين، ليبرال ها، سرمايه دارى، فئوداليسم و... متهم مى كنند و از اين راه حقوق يك فرد لايق را ضايع مى نمايند، آيا صرفاً گناهكارند و از عدالت ساقط مى شوند، يا ضامن حقوق از دسترفت اجتماع نيز مى باشند؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

قطع نظر از گناه تهمت زدن، و سقوط از عدالت، اين افراد خيانت به اجتماع و امت اسلامى مى كنند، كه گناهش چند برابر تهمت به يك فرد است، ولى ضمان حقوق از دسترفته وجهى ندارد. (1)

ص:309


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 29 صفر 1419..

سؤال:

كسانى كه پوسترهاى تبليغاتى انتخاباتى را به هر دليل پاره مى كنند، خواه قصد اهانت داشته باشند يا نه، آيا ضامنند يا نه؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه آن پوسترها، در معابر عمومى نصب شود، و مدت نصب آن ها طولانى باشد، خيال نمى كنم ضمانى متوجه شود؛ زيرا به حسب بناء عقلاء استفاده از اموال عمومى، تا حدى مجاز است، و ماندن يك پوستر براى مدت طولانى، به نظر عقلاء، غيرمجاز است، البته در صورتى كه مزاحم داشته باشد. والله العالم (1)

ص:310


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 29 صفر 1419..

سؤال:

افرادى كه به عنوان ستاد تبليغاتى كانديداى معينى فعاليت مى كنند، اگر روى پوستر ديگر كانديداها، پوستر كانديداى موردنظر خود را بچسبانند، ضامن هستند يا گناهكار؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

اساساً استفاده از اموال عمومى با استفاده از اموال شخصى تفاوت دارد؛ زيرا در اموال عمومى استفاد تابع قرارداد كسى است كه آن اموال در اختيار او است، بنابراين آنچه سير متشرعه بر آن قائم شده است جواز اعمالى از قبيل چسباندن پوستر روى پوستر ديگر است و شاهد آن هم عدم جلوگيرى متصديان است، پس عمل مذكور نه خلاف شرع است نه موجب ضمان. والله العالم (1)

ص:311


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 29 صفر 1419..

سؤال:

افراد باسوادى كه هنگام اخذ آراء براى اشخاص بى سواد رأى مينويسند، اگر از بى سوادى افراد سوءاستفاده كنند و برخلاف ميل قلبى رأى دهنده، ورقه را به نام كانديداى مورد علاق خود پر كنند، عمل شان ضمان آور است يا صرفاً گناهكارند؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

كارى است خلاف، ولى وجهى بر ضمان نيست. (1)

ص:312


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 29 صفر 1419..

سؤال:

اگر نماينده اى پس از انتخاب و راه يافتن به مجلس، بدون دليل شرعى مبادرت به استعفا كند و از اين طريق موجب خسارات مالى زيادى براى دولت و ملت شود، آيا ضمان آن به عهد او است؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

نمايندگى مجلس وكالت از طرف مردم است، و به نظر اكثر فقهاء وكالت ارعقود جائزه است و وكيل بدون جهت مى تواند خودش را عزل كند. بنابراين استفتاء اشكال ندارد، ولى به نظر اين جانب به تبع جمعى از فقهاء موكل بدون جهت مى تواند وكيل راعزل كند، ولى وكيل نمى تواند خودش را معزول كند. بنابراين نمايند مذكور نمى تواند بدون عذر شرعى استعفاء دهد پس از رفتن به مجلس، و چنانچه خساراتى به استناد همين استعفاء متوجه اشخاص حقوقى يا حقيقى بشود ضامن است، مگر آن كه موكّلين استعفاء او را قبول كنند، كه در حقيقت اقالة در وكالت است. (1)

ص:313


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 29 صفر 1419..

سؤال:

اگر هنگام ساختن فيلم هاى نمايشى و هنرى؛ مانند سريال ها و فيلم هاى مشهورى كه در سينماها و از تلويزيون ها پخش مى شود، يكى از بازيگران از اسب، كوه، ماشين و موارد ديگر پرت شد و خسارت جانى ببيند، ضمان آن به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه كسى آن اسب را تحريك نكند، و يا كسى او را از كوه پرت نكند، هيچ كس ضامن نيست. چون كسى ضامن پرت شدن و يا رم كردن اسب است، كه سبب مستند به او باشد. (1)

ص:314


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 29 صفر 1419..

سؤال:

ضايعات و خساراتى كه هنگام پياده كردن نمايش به بار ميآيد مثلاً يكى از بازى كنان از اسب افتاده و زير دست و پاى اسب ها تلف مى شود ضمان آن به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

حكم اين مسأله از جواب مسأل قبل معلوم مى شود. (1)

ص:315


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 29 صفر 1419..

سؤال:

اگر براى آموزش دادن كارهاى خطرناكى چون عبور از روى سيم و... خسارتى به نوآموز وارد شود ضمان آن به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه نوآموز بچه غير بالغ باشد، و ولى او هم اذن در اين كار نداده باشد، آموزش دهنده ضامن است، آن هم در صورتى كه اين تعليم و تعلم ها به حسب عادت در معرض اينگونه خطرات باشد و اگر نوآموز بالغ است، يا ولى اذن داده، يا اينگونه اعمال در معرض خطر نباشد، كسى ضامن نيست. والله العالم (1)

ص:316


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 29 صفر 1419..

سؤال:

اگر هنگام تغزيه خوانى هنگام كشتن ابوالفضل فرضى، شمشير خطا رود و كسى كشته شود ضمان دى او به عهد كيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

دى آن به عهد عاقله (يعنى اقوام پدرى) شمشير زننده است. (1)

ص:317


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 29 صفر 1419..

سؤال:

كسانى كه قبل از پيروزى انقلاب براى بر هم زدن نظم اجتماع و در نهايت متزلزل كردن رژيم شاه به صورت و لباس زنان بى حجاب و بدحجاب، اسيد پاشيده و آن ها را متضرر يا ناقصال عضو كرده باشند، آيا ضامن خسارات مالى و دى آن ها هستند يا چون كار آنها بر حسب ظاهر جنب الهى داشته ضامن نيستند؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه آن اعمال با اجاز مجتهد جامعالشرائط بوده كه او هم با رعايت قانون اهم و مهم، چنين حكمى كرده است آن افراد كه اسيد پاشيده اند ضامن نيستند و اگر بدون اذن مجتهد بوده، ضامن تمام خسارات وارده مى باشند. (1)

ص:318


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 29 صفر 1419..

سؤال:

اگر مثلاً معلمى به صداى مگس حساسيت داشته و محصلين در خارج از كلاس مگس هايى را بگيرند و هنگام درس در كلاس رها كنند و از اين راه معلم را آزار داده و وقت كلاس درس را تضييع كنند، آيا ضمانى به عهد آن ها خواهد بود يا صرفاً گناهكارند؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

وجهى بر ضمان تصور نمى كنم. (1)

ص:319


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 29 صفر 1419..

سؤال:

در مواردى كه مثلاً تعدادى از دانش آموزان يا دانشجويان عليه ديگرى متحد شده و وى را به باد مسخره و استهزاء مى گيرند تا اين كه او از رفتن به كلاس دلسرد شده و موجبات ترك تحصيل وى فراهم مى شود، و در اين ميان خساراتى به او و به جامعه وارد مى شود، آيا ضمانى به عهد آنان خواهد بود يا نه؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

كارى است بسيار بد و مذموم، ولى ضمان كه بايد يا به واسط يكى از قواعد باب ضمان، يا دليل خاصى باشد در اينجا مورد ندارد. (1)

ص:320


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 29 صفر 1419..

سؤال:

كسانى كه مثلاً به عنوان تعمير و يا تجديد بناء، آثار باستانى را تخريب مى كنند و از اين راه به آثار فرهنگى جامعه خسارت وارد مى كنند، ضامنند يا كار آنان ضمان آور نيست؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه آن آثار باستانى ملك خودشان باشد ضامن نيستند و اگر ملك، افراد ديگر، يا مؤسسات، يا دولت باشد ضامنند. (1)

ص:321


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 29 صفر 1419..

سؤال:

اگر كارفرمايى جهت تكميل ساختمان خود به شركت داربست مراجعه و درخواست نصب داربست كند و شركت مزبور با اين كه ساختمان مذكور در محدود كابل برق فشار قوى قرار داشته و مى بايست با هماهنگى با ادار برق اقدام مى كرد، رأساً اقدام كند كه در نتيجه كارگرى در اثر برقگرفتگى فوت كند، آيا ضمان دى آن به عهد كارفرما (صاحب ساختمان) است كه درخواست نصب داربست كرده يا به عهد مسؤول شركت داربست است كه برخلاف مقررات، اقدام كرده و يا به عهد مهندس ناظر است كه كارشناس و مسؤول نظارت بر انجام صحيح عمليات ساختمانى بوده؟

جواب:

(باسمه جلت اسمائه)

چنانچه مهندس ناظر مفروض تفريط نموده، و دقت نكرده است در نتيجه گرفتن برق كارگر را عرفاً، مستند به او است، و او جزء اخير علت است، او ضامن است. والله العالم (1)

ص:322


1- (1) . تاريخ جواب استفتاء: 29 صفر 1419.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109